بهار دلنشین آمده سوی گیلان
بهار دلنشین آمده سوی گیلان بهار دلنشین سوی گیلان من می آید. دست برسر جنگل و دشت می کشدو پس از یکسال با شالیزارها دیده بوسی می کند. به هرجا که بنگری رد پایش را می بینی. بر دامنه تپه ها بوته های کوچکی از گل های رنگارنگ از خود به جا گذاشته، بر شاخه […]
بهار دلنشین آمده سوی گیلان
بهار دلنشین سوی گیلان من می آید. دست برسر جنگل و دشت می کشدو پس از یکسال با شالیزارها دیده بوسی می کند. به هرجا که بنگری رد پایش را می بینی. بر دامنه تپه ها بوته های کوچکی از گل های رنگارنگ از خود به جا گذاشته، بر شاخه های درختان شکوفه های ریز کاشته، پرندگان درباره رخت و لباس امسالش با هم پچ پچ می کنند و رود خانه برای خوشامد گویی اش سرود عشق سر می دهد. آری بهشت ایران، گیلان من بار دیگر سبز می شودو دلفریب.
همه جا صحبت از آمدن نوروز است. رسوم چه زیبا بر پا داشته می شود. هر سال با شکوه تر از سال دیگر، تنگ های ماهی کریستالی، سبزه های جور واجور، تخم مرغهای تزیین شده و خلاصه شور و شوق مردم در بازار، اما به روستا ها و دامن طبیعت گیلان که برسی بهار را بسیار متفاوت از زرق و برق شهر می بینی. در روستا بهار را با عمق جان درک می کنی با بهار یکی می شوی و تازه. به راستی بوی بهشت را از لابه لای سبزه های باران خورده و شاخه های تر درختان می شنوی. و همراه پرندگان به پرواز در می آیی.
بهار گیلان را تنها عاشقانش می شناسند و بس. هم آنان که آهنگ شروع کار و تلاش را از دور می شنوند. صدای آواز بلبلان سبز که با شرشر رودخانه و نغمه های سراسر شور زنان و مردان خستگی ناپذیر گیلانی در کشتزارهای برنج یکی می شود، یاد آور لحظه هایی است که تنها می توان آن را زندگی خواند.در بهار سبز دشتهای گیلان زندگی پویاست و جریان دارد. این زندگی نو با نوروزی خوانی آغاز می شود و با خانه تکانی ادامه می یابد. برای مهمان عزیز تدارک بسیار دیده می شود. لاکو، حلوا و شیرینی های لذیذ کام را شیرین می کند.
هفت سین گیلان در جای جای آن گسترده است. سبزه ای که خداوند به دیار من بخشیده، ماهی که در رودخانه ها فراوان است و رودهایی که چونان آینه هفت سین زلال و شفافند و شمعی که خدا در آسمان این بهشت افروخته است. گیلان من که جلوه زیبا ی دانش و زیبا دوستی خالقش است آرام آرام به استقبال بهار می رود.
نرم نرمک می رسد اینک بهار…… خوش به حال روزگار
سوده باقری چناری
دیدگاه