به بهانه ۱۴ آبان روز فرهنگ عمومی
امین افقی روزنامه نگار وکارشناس ارشد مدیریت فرهنگی در تقویم رسمی کشور ۱۴ آبــان روز فرهنــگ عمومی نامگذاری شــده اســت.پیش از شروع بحث نخست باید تعریفی اجمالی از فرهنگ و به دنبال آن فرهنگ عمومی ارائه کنیم. به گفته ســاموئل کنیک، نظریه پرداز اجتماعی “فرهنگ شامل تمامى راه های تفکر و عمل جامعه های انسانی […]
روزنامه نگار وکارشناس ارشد مدیریت فرهنگی
در تقویم رسمی کشور ۱۴ آبــان روز فرهنــگ عمومی نامگذاری شــده اســت.پیش از شروع بحث نخست باید تعریفی اجمالی از فرهنگ و به دنبال آن فرهنگ عمومی ارائه کنیم. به گفته ســاموئل کنیک، نظریه پرداز اجتماعی “فرهنگ شامل تمامى راه های تفکر و عمل جامعه های انسانی اســت که برای آیندگان ذخیره شــده اســت” پس میتــوان گفت فرهنــگ تعیین کننده چگونگی تفکر و احســاس اعضای جامعه است که جهان بینی آنها را در زندگی مشخص می کند. فرهنگ یــک پدیده اجتماعی اســت که از ســویی در تلاش انســان ها برای پاسخگویی به نیازهای گوناگون شان پدید می آید که از سویی در تلاش انسان ها برای پاسخگویی به نیازهای گوناگونه شان پدید می آید و از ســوی دیگــر راهنمای فکر و عمل انسان ها در رفع نیازهایشان است. مثلا در یک جامعه نیاز به غذا باعث ایجاد روش خاصی برای کشــت و خوگرفتن به این کار می شــود که با گذشــت زمان، روش و تکــرار آن از ســوی اعضای جامعه تبدیل به بخشی از فرهنگ آن جامعه می گردد و امــا فرهنگ عمومــی. در تعریف این اصطلاح ترکیبــی گفته اند: “فرهنگ عمومی عبارت اســت از مجموعه منسجم و نظام یافته ای از اهداف، ارزش ها، عقاید، باورها، رسوم و هنجارهای مردم متعلق به یک جامعه بزرگ، قوم یا ملــت” بنابراین مفهوم فرهنگ عمومی در تقابل با فرهنگ رســمی معنی پیدا می کند.
فرهنگ عمومی جزیی از نظام فرهنگی جامعه است که اجبار رسمی از آن حمایت نمی کند ودر مقابل وجوهی از فرهنگ قرار میگیرد که دولت خود را مکلف به حراست از آن میداند. فرهنگ عمومی مانند کل نظام فرهنگی و فرهنگ، در چهار وجه ظاهر میشود: درونی، روانی، نمادی، نهادی و آثار و از اینرو می توان رگههای فرهنگی عمومی را در همه این جلوهها یافت و در کنار فرهنگ رسمی، در همه حوزه های زندگی اجتماعی، خانواده، حکومت، اقتصاد وآموزش و پرورش و نظایر اینها حضور دارد. از این رو نمی توان آنرا به حوزه مشخصی محدود نمود.
با تلقی ذکر شده از فرهنگ عمومی (تقابل آن با فرهنگ رسمی) اکنون می توان تاثیر این دو حوزه فرهنگ را برهم، عوامل موثر بر تفسیر آن، مکانیسمهای تحول و تفسیر، کارکر آن در نظام اجتماعی، میزان تناسب آن را به فرهنگ رسمی مورد بررسی قرار داد و براساس این شناخت به تغییر و اصلاح آن پرداخت.
آنچه مسلم است، اینست که این حوزه زوربردار نیست و عمدتا برمبنای پذیرش و ایجاد نهادهایی خارج از دولت شکل میگیرد و تغییر می کند به همین جهت، شورای فرهنگ عمومی بیش از پیش باید به این حوزه غیر رسمی توجه کند.
این مبحث مقولهای است شامل تمامی فعالیتهای مبنی بر اندیشه و عادت که در جهت برآوردن نیازهای بشری، بسته به انواع جوامع از نظر تاریخی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی، رفتارهای عموم مردمی را شکل میدهند. رفتارهایی که گاه ویژگی خاص یک جامعه میگردد و در بعد خاص خود به عنوان ویژگیفرهنگی، سیاسی، مذهبی. اقتصادی… اجتماع مورد توجه قرار میگیرد. از همین رو در شناسایی فرهنگ عمومی یک جامعه باید به شناسایی کلیه نهادهای تشکیل دهنده فرهنگ از جهات مذکور اهتمام داشت و با دیدی وسیع، و با صبر و حوصلهای در خور تحقیقات میدانی دراز مدت، به جستجوی شاخصهایی که این ویژگیها را شکل میدهند، پرداخت.
تاثیرات فرهنگ عمومی و سیاستهای برنامهای هر کشور، از نوع متقابل و متعادل هستند. یعنی هر یک به نوبه خود قویاً از دیگری تبعت میکند. گاه شناخت فرهنگ عمومی تبعیت میکند و گاه شناخت فرهنگ عمومی جهت انجام برنامهریزیهای صحیح چنان ضروری است که عدم توفیق یا توفیق برنامهها را تحت تأثیر مستقیم قرار میدهد. و لازم است که بدون دستیابی به چنین شناختی، حتیالامکان،از دستاندازی به موارد حساس زندگی عامه مردم پرهیز و به عنگام تصمیمگیری ملاحظات مربوطه را دقیقاً برآورد نمود.
فرهنگ عمومی از آنجا که محصول مستقیم رفتارهای عادی مردم است، باید در سادهترین فعالیتهای اجتماعات مردم از جمله روشهای کسب و معاش، پیوندهای خانوادگی، نظام اداره خانواده و جامعه، نحوه پوشش، سنتهای غذاخوردن، تربیت کودک و مسائل جزئی و روزمره که در ظاهر بیاهمیت به نظر میآیند، مورد مطالعه و تفحص قرار گیرد.
وجه تمایز یک نظام فرهنگی از فرهنگهای دیگر اجباری است که از آن حمایت میکند، اما این اجبار، به بیان دورکیم، سطوح مختلفی دارد: از فشار روانی ناشی از بی توجهی افراد ویا عدم توجه تا مجازات اقتصادی (جریمه)، اجبار فیزیکی (زور) وتنبیه بدنی در یک تقسیم بندی میتوان حوزه اجبارهایی راکه در نهایت دولت و حکومت از آن حمایت میکند، از حوزه اجباریهایی که افرادبرای حمایت از ارزشها و اعتقادات خود از آن سود میجویند متمایز نمود.
حوزهای از معانی و فرهنگ را که اجبار حکومتی از آن حمایت میکند حوزه رسمی فرهنگ (نظام فرهنگی) و حوزه ای از معانی و فرهنگ را که اجبار اجتماعی (اجبار اعمال شده از سوی آحاد افراد) از آن حمایت میکند، حوزه عرفی فرهنگ (نظام فرهنگی) نامید.
براین اساس، فرهنگ عمومی حوزهای از نظام فرهنگی جامعه است که پشتوانه آن اجبار قانونی و رسمی نیست، بلکه تداوم آن در گروه اجبار اجتماعی اعمال شده از سوی آحاد جامعه و تشکلها و سازمانهای غیر دولتی (غیر رسمی) است. برخلاف حوزه فرهنگ رسمی، که در نهایت اجبار فیزیکی از آن حمایت میکند، حوزه فرهنگ عمومی عمدتا برپذیرش واقناع استوار است و عدم پایبندی به آن مجازات، به معنای حقوقی کلمه را در پی ندارد.
دیدگاه