جنگ نرم برایمان شده است پرستیژ و مؤسسه و ردیف بودجه
جنگ نرم برایمان شغل، پرستیژ، پست، کلاس، اشتغال، مؤسسه، آرم، اسم، ردیف بودجه، شهرت و شهوت شده است. بودجه در اختیار شده است. ساختار و سازمان و ساختمان شده است. اما در جنگ برای فرمانده لشکر این مباحث اصلا مهم نبود چون میخواست شهید بشود. اگر میخواهند اثری بگذارند باید به این مسائل توجه بکنند و کارشان اثری هم ندارد اگر توجه نکنند.
به گزارش دیارمیرزا سالها پیش تهاجمی ناجوانمردانه علیهاین مرز و بوم صورت گرفت و عدهای رخت بر بستند و در این تهاجم عند ربهم یرزقون شدند. بعد از جنگ عدهای نیز بر سر زندگیهایشان کما فی السابق برگشتند، اما عدهای دست از دفاع بر نداشتند. شاید سوال شود که جنگ که تمام شده است دیگر چه نیازی به دفاع در برابر مهاجم؟ آن زمان که تهاجم نظامی بود، دفاع این عده نیز نظامی بود، ولی بعد از جنگ تهاجم رنگ عوض کرد و فرهنگ را نشانه گرفت، مدافعین نیز به دفاع از فرهنگ غنی اسلامی و دفاع مقدس پرداختند و روایت جنگ را به زبانهای مختلف و به هنرهای مختلف به نسلهای بعدی منتقل کردند.
یکی از این مدافعان و راویان مطرح که بعد از جنگ بیش از ۱۵ سال از مدیران ارشد فرهنگی کشور محسوب میشود حاج حسین یکتا است. به سراغ وی رفتیم تا برای مان روایت کند؛ این بار نه فقط جنگ ۸ ساله را، بلکه فرهنگ غنی به دست آمده از دل جنگ و تطبیق و پیوست آن با فرهنگ و مدیریتهای فرهنگی فعلی حاکم بر کشور را.
حاج حسین یکتا مثل همیشه شیرین، خوش کلام، دلنشین، اثر گذار، دلسوزانه و حساب شده سخن به میان آورد. یکتا فرمانده قرار گاه خاتم الاوصیاء(ع) از قرارگاههای فرهنگی سپاه است.
* چرا دشمنان جمهوری اسلامی ایران بعد از عدم موفقیت در تهاجم نظامی دست به تهاجم فرهنگی زدند و چرا جنگ نظامی به پایان رسید؟
زمانی که انسان وضعیت کنونی را مشاهده و اوضاع را به صورت تحلیلی و دقیق رصد میکند، متوجه میشود، امروز تقابل تمام جبهه کفر در مقابل جبهه حق است. وقتی دشمن متوجه شد که ما به دیوار بصره نزدیک شدهایم و از تمام موانعی که در شلمچه بود عبور کردیم و سال قبلش از اروند خروشان نیز عبور کردیم و خودمان را به قرار گاه اصلی دشمن که عقبه لجستیکی، پشتیبانی شهر بصره بود رساندیم، دشمن احساس کرد که اگر جنگ ادامه پیدا بکند، گفتمان شهادت، جهاد و گفتمان بچههای خوب تربیت شده زیر دست امام، امکان دارد در همه دنیا پخش بشود و اگر یک مقدار دیگر این جنگ ادامه پیدا بکند حزبالله لبنان و آزادی خواهان مختلف در سایر نقاط دنیا به پا میخیزند و اوضاع قابل کنترل نخواهد بود.
دشمن نتیجه گرفت که به هر وضعی که شده این قائله را تمام بکند. این جا بود که موشکهای دور برد عراق در تهران به زمین نشست. اینجا بود که شیمیایی هوای جبهه را آلوده کرد. این جا بود که وقتی جنگ تمام شد از ۱۸ کشور اسیر آزاد شد. این جا بود که همه آمدند. گفت پشت در خانه حضرت زهرا(س) همه زدند، چون تکلیف حق در حال روشن شدن بود و حق در حال رسیدن به حقدار بود.
این جا بود که اعراب همه کمک کردند و همه تکنولوژیها به کار گرفته شد تا آن گفتمان بزرگ عقیدتی و فرهنگی، به دنیا منتقل نشود. آن روزها کار، دیگر نفسگیر شده بود و کار دشمن رو به پایان میرفت، لذا در مقابل، دشمن با تمام قوا برای دفاع از حیات و ممات خود به میدان آمد.
دقت به این نکته بکنید که ما از خدا بودیم و دشمن نبود. امروز میبینیم هیچ اثری از صدام نیست، اثری از کشتگان عراقی نیست ولی انقلاب ما هنوز پا بر جاست و شهدای ما در دل تاریخ ثبت شدهاند و هنوز زندهاند و همه قلوب را تصرف کردهاند. امروز میبینیم حرفهای امام در بیداری اسلامی و از برکت خون شهدا محقق شد. هر چند امام قطعنامه را ظاهرا امضا کرد و جام زهر را نوشید ولی از آنجایی که برای خدا کار کرده بود به نتیجه ماندگاری رسید. هر کس برای رضای خدا موسی را به آب انداخت بهخاطر چشم روشنی مادر موسی، خدا موسی را به دامان مادر برگرداند.
دشمن در تنگنا بود. هر آنچه که از دستش بر میآمد کرد، هر چند که «انّ الباطل کان زهوقا». ما امروز به دیوارههای بصره و به دیوارههای قلوب و عقول مردم دنیا نزدیک شدهایم. امروز ما به کربلا رسیدهایم که سیل عظیمی از مردم ایران در کربلا وجود دارند. امروز میبینیم که عرصه عراق عرصه مدیریت جمهوری اسلامی است و عرصه فرار امریکاییها. امروز شاهد تحقق آن شعار هستیم که رزمندهها در دوران جنگ میگفتند تا فتح کربلا یک یا حسین دیگر. البته امروز باید بگوییم که تا فتح تمام عقول و قلوب دنیا یک یا حسین دیگر.
باطل از بین رونده خواهد بود و همگان دیدند که نتیجه چه شد. خب اینها را ما برای چه میگوییم؟ شرایط کنونی ما در تقابل با امریکا در عرصه فرهنگ و در عرصه عمق بخشی به دستاوردهای ۳۳ ساله انقلاب است و این همان عمقی ست که تا حدی در بیداری اسلامی شاهد آن هستیم. در دنیا هیچ خبری به جز انقلاب اسلامی نیست و هیچ دشمنی به جز امریکا نیست و تقابل فقط بین دو کشور ایران و آمریکاست.
حق و باطلی غیر از این دو نیست. ایران با اعوان و انصارش و امریکا نیز با اعوان و انصارش. هر چند ایران «کم من فئه قلیله» است. پس الان شرایط مان این گونه است که ما به دیوارههای بصره نزدیک شدهایم. ما امروز در ونزوئلا نفوذ کردهایم و مدیریت بیداری اسلامی را به دست گرفتهایم. حتی ما به قلب اروپا نیز نفوذ کردهایم. امروز دشمن از یک سرباز سبزپوش ما به نام حاج قاسم سلیمانی میترسد. مگر چه خبر است؟ آنها که میگویند ما را تهدید، تحریم و تضعیف کردهاند و میخواستند دولتهای قبلی ما را تطمیع کنند. چه شده و چه خبر است؟
جواب این است که ما امروز به دیوارههای بصره و به دیوارههای قلوب و عقول مردم دنیا نزدیک شدهایم. امروز ما به کربلا رسیدهایم که سیل عظیمی از مردم ایران در کربلا وجود دارند. امروز میبینیم که عرصه عراق عرصه مدیریت جمهوری اسلامی است و عرصه فرار امریکاییها. امروز شاهد تحقق آن شعار هستیم که رزمندهها در دوران جنگ میگفتند تا فتح کربلا یک یا حسین دیگر. البته امروز باید بگوییم که تا فتح تمام عقول و قلوب دنیا یک یا حسین دیگر.
به همین دلیل امروز یک تهاجم فرهنگی عظیم و سنگین با تمام قوا و با تمام استعداد، با تمام عدّه و عدّه، با تمام سایبریها، هالیوودیها، ماهوارهها و فنآوریها علیه مان در حال کار کردن است و همه شان را به خط کردهاند تا بلکه ما نتوانیم پیشروی بیشتری در قلوب و عقول بکنیم و در مقابل، آنها بتوانند در قلوب و عقول جوانان ما نفوذ کنند. به همین خاطر عزم شان در القای شبهات است و یقینها و عقول مبتنی بر یک یقین را، شبههناک میکنند تا تبدیل به یک شک بشود. تا نتیجه این بشود که قلوب را نسبت به نظام و مدیریت نظام، آقا، امام و ولایت بغض دار کنند. پس امروز ما در وضعیت کربلای ۵ هستیم. ما در وسط معبر قبل از فتح الفتوح هستیم. ما در حال حرکت به سمت دژها و عبور از آنها هستیم. قطعا دشمن را به جایی میبریم که مثل اواخر کربلای ۵ دستش را بالا بگیرد و قطعنامه ۵۹۸ را برای توقف ما بنویسد. امروز در یک نبرد نا برابر عقیدتی گفتمانی زر و زور و تزویری فسق و فجور و تباهی با دشمن قرار گرفتهایم.
* اگر بخواهیم در این تهاجم نابرابر فرهنگی به پیروزی برسیم، باید چه اقداماتی را انجام دهیم؟
در درجه اول اعتقاد ما این است که اگر در این نبرد میخواهیم کاری بکنیم باید یک جمع مخلصی وارد میدان شوند و پشت دشمن را در یک نبرد نابرابر بشکنند و همان «ضربت علی من یوم الخندق افضل من عباده الجن و الانس» را تکرار بکنند. با همان اخلاص امیرالمومنین(ع). ما الان خودمان را در حال آماده کردن برای یک گفتمان عظیم با تمام عالم هستی میکنیم و زمینه و بستر آن حکومت الهی را فراهم میکنیم. البته شاید برخی از عناصر دشمن در تهاجم فرهنگی از خندق عبور کرده باشند که نیاز به یک مخلص داریم و نیاز به یک جمع مومن داریم که ضربه بزنند.
* ظرفیت نیروهای حزباللهی در این عرصه به چه میزان است؟
امروز وقتی نگاه میکنیم ظرفیت عظیمی از حزباللهیها، از لشکریان مخلص خدا، بسیجیهایی که «شجره طیبه اصلها ثابت فرعها فی السماء» هستند تحت امر ولی خدا با اخلاص آماده به کار هستند. البته باید بتوانیم خوب مدیریت و خوب سازماندهی بکنیم. باید بتوانیم بر کارهایمان به قول شهید میثمی مارک مدینهالله بزنیم. نه آرمهای خودمان را. بیاییم برای خدا کار بکنیم. بیاییم آرم مدینهالله بزنیم. اگر در شرایطی که دشمن تمام توان رسانهایاش را و تمام توانایی تکنولوژیاش را در جنگ نرم به کار گرفته است ما هم مقابله و تهاجم علیه آنها بکنیم. امروز گفتمانهای نرم با استفاده از فناوری القا میشود. ما داریم به سمت جنگ نوین پیشرفتهای میرویم.
*راه مقابله با این فناوریها و این جنگ نوین که علیه فرهنگ، بسیج شدهاند چیست؟
اول اخلاص، «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله»، بگو قطعا ما موعظه تان میکنیم به این که در راه خدا قیام بکنید ولو به یک نفر، اگر این آیه تحقق پیدا بکند بعد وحدت حوزه و دانشگاه است که معنی میدهد. آن وقت تجلی چمران در نبرد آنچنانی یک دانشجوی پلاسمای امریکا و مخلص خدا در قلب جبهه کفر و نبرد با کفر معنی میدهد. و گرنه بقیه مباحث خارج از مباحث اخلاص و قیام لله کشک است و مشک.
گمشده امروز همه ما اخلاص است. گمشده امروز همه ما قیام لله است آن هم فرادا، خدا اگر کمک کرد مثنی(دو نفری) و اگر خواست سه نفری و بیشتر. مشکل ما این است که ما هنوز پشت خاکریز نابرابر در حال پیروزی و فتح پیشرفت جنگ هستیم ولی آن را رها کرده و رنگپاش دستمان گرفتهایم و به دنبال آرم و مارک اسم و نام غنیمت خودمان هستیم. بزرگترین تهاجم در خود ماست! الان ما باید دژهای قلب مان را فتح بکنیم. نه نه بلکه مواظب باشیم قلبهامان را دشمن فتح نکند. همه مان شدهایم بچه مثبت و بقیه لایق نصیحت و توصیه و تبیین و ترسیم راه.
امروز برای ما اخلاص مهمترین عامل در این جنگ نرم است. چون اعتقاد داریم که بچهها در جنگ نرم و جهاد اصغر با جهاد اکبر پیروز شدهاند. با آن گریهها، خلوتها، توسلها که وقتی بگردید یک عکس نمیتوانید از برخی از رزمندهها. مشکل ما این است که ما هنوز پشت خاکریز نابرابر در حال پیروزی و فتح پیشرفت جنگ هستیم ولی آن را رها کرده و رنگپاش دستمان گرفتهایم و به دنبال آرم و مارک اسم و نام غنیمت خودمان هستیم. بزرگترین تهاجم در خود ماست! الان ما باید دژهای قلب مان را فتح بکنیم. نه نه بلکه مواظب باشیم قلبهامان را دشمن فتح نکند. همه مان شدهایم بچه مثبت و بقیه لایق نصیحت و توصیه و تبیین و ترسیم راه.
برخی از شهدا هیچ نام و نشانی از خود به جای نگذاشته اند. شبهای سیاه با لباسهای سیاه غواصی در تاریکی شب در تاریکی آب، هیچ نام و نشانی از خود باقی نگذاشتند و به شهادت رسیدند و یا پیروز شدند. میخوابیدند بر روی سیم خاردار تا برای دیگران معبری باز شود ولی امروز نمیخواهیم برای دیگری معبری باز بکنیم بلکه هر کسی میخواهد از دیگری استفاده بکند و برندش را ببرد. در مصاحبه مطرح شویم و پشت تلویزیون دیده شویم و چه و چه و چه. مشکل این است ما در این جهاد اکبر با «جهاد اکبرُ من اکبر» پیروز میشویم.
*جهاد اکبر من اکبر در عرصه مقابله باتهاجم فرهنگی واژه جالبی است، منظورتان چیست؟
یعنی اگر در آن جهاد اصغر با جهاد اکبر پیروز شدند ما در جهاد اکبر فعلی با جهاد اکبر من اکبر یعنی «جهادی بزرگتر از بزرگتر» پیروز میشویم؛ جهادی که سخت تر از شبهای عملیات جنگ است و دقت بیشتر از خودسازیهای شهدا را نیاز دارد. برویم ببینیم گردانهای غواصی در شبهای سرد و سخت چه حالی و توسلی و گریهای و خدایی داشتهاند. مگر ما امروز پشت خاکریز بسیار آرام و راحت فتح الفتوح دشمن نیستیم؟! شما ببینید آقایمان چفیهانداخته است حرف از تهاجم میزند. آرایش جنگی گرفته است حرف از جنگ و ناتو و شبیخون میزند. ما حرف از غنیمت، آرم، مارک، تقدیر، اسم، نام، نشان، تشکر، لوح، سپاس، سن و دکور میزنیم.
امروز ما در این نبرد اول تکلیف خودمان را باید با خدای خودمان و با خودمان و با صحنه و عرصه نبرد روشن بکنیم، بعد حرکت بکنیم و همه چیز روشن میشود. حرف از این است اگر جایی کمی از مخلصین خدا جمع بشوند ملائک بدر و خیبر نیز به یاری شان میآیند. کما اینکه در این انتخابات دیدیم که ملائک بدر و خیبر آمدند و کمک کردند که به حضرت عباس ملائک بدر و خیبر هستند هنوز. میآیند و کمک میکنند.
پس ما در کلیت این گفتمان جنگ نرم در کلیت این گفتمان نبرد عقیدتی و حتی سیاسی و در کلیت این حرکت عظیم الهی و این تقابل تمام قوا و تمام قد جبهه اسلام در مقابل جبهه کفر باید باورمان بشود که اخلاص و توکل در این مسیر فتح الفتوح به بار میآورد.
* همین اخلاص را چه کسی در جامعه باید فرهنگ سازی بکند؟
آنچه که ما از اخلاص میفهمیم فردی است. هر فرد باید بیاید حرکت مبتنی بر اخلاص انجام دهد. درس اخلاق میگویند لکن عملی آن این است که انجام داده شود. هر نفر باید در زندگیاش رعایت بکند و اگر هر نفر رعایت بکند مثل شیشهای عطر است که وقتی درب آن باز شود تمام فضا را معطر میکند و مثل شمعی که در محیط تاریک نور بسیاری پخش بکند. فرهنگ سازی آن فردی است، رسانهای نیست.
* یعنی در قالب هنر و رسانه نمیتوان این فرهنگسازی را انجام داد؟
نه این که نشود این اخلاص را در قالب فیلم به تصویر کشید، میشود. لکن فیلم مخلص الی الله و فی سبیل الله را نمیتواند کسی به تصویر بکشد و دلبری بکند مگر صدایی همچون صدای آوینی داشته باشد که هنوز بر دلها مینشیند و هنوز فیلمهایش نو و تازه است. مگر آن که خود هنرمند نیز مخلصی چون سید شهیدان اهل قلم باشد و آوینی باشد. اگر وقتی شهریار شعری میسراید که آن شعر راجع به امیرالمومنین(ع) است، میبینیم همان شب هم آیتالله نجفی در قم خواب میبیند و آن شعر را برایش میخواند.
اثرهای ماندگار و تاثیر گذاریهای ماندگار از مخلصین صادر میشود. و گرنه فواره که زیاد داشتهایم در این دنیا بالا رفته و پایین آمده است. اخلاص چیزی است که باید بخواهی و اگر بخواهند بدهند. این ظروف مرتبطه است. مخلص بشوی میتوانی دیگران را مخلص بکنی؛ و اخلاص از تو سرازیر میشود. تکلیف خودت را با خودت مشخص بکنی با بندگی مشخص بکنی. ما الان در این جنگ فرهنگی مشکل بندگی داریم. آیا در این جنگ مثل جنگ ۸ ساله که تمام وجودمان در جنگ بود تمام وجودمان در جنگ هست؟
* موسسات فراوانی هستند که در عرصه کارهای فرهنگی فعالیت میکنند. اینها چه مقدار تاثیرگذارند؟
بله موسساتی هستند که فعالیت میکنند و خوب هم کار میکنند ولی در برخی موارد جنگ نرم برایمان شغل، پرستیژ، شهرت، پست، کلاس، اشتغال، موسسه، آرم، اسم، ردیف بودجه، شهرت و شهوت شده است. بودجه در اختیار شده است. ساختار و سازمان و ساختمان شده است. اما در جنگ برای فرمانده لشکر این مباحث اصلا مهم نبود چون میخواست شهید بشود. اگر میخواهند اثری بگذارند باید به این مسائل توجه بکنند و کارشان اثری هم ندارد اگر توجه نکنند.
این که میگوییم اخلاص چیزی نیست که تزریق شدنی باشد. یک تمرین و ملکه شدن است. یک دفترچه مراقبه شهیدان در جیبهایمان داشتن و محاسبات آخر هر شب داشتن است. نداریم این چیزها را چشممان چشم نیست، گوشهامان گوش نیست. زبانهایمان زبان نیست. همه را واجب الغیبه میدانیم. وقتی گوشمان گوش نیست، لبمان لب نیست، زبانمان زبان نیست چشممان چشم نیست، ورودی قلبمان هم برای خودمان نیست.
وقتی ورودیهای قلبمان برای خودمان نیست، دیگر آن قلب، خانه خدا نیست. قلبی هم که خانه خدا نباشد خدا حضور ندارد، جایی هم که خدا حضور ندارد کار برای خدا نیست. چرا احمد کاظمی بیهوش میشود میرود کما و بلند میشود و آرام مینیشیند، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده است. یکی از دوستانش میآید پیش وی و میگوید: چه شد؟ حالت خوب شد؟
میگوید: بله حضرت زهرا(س) آمد بالای سر من و گفت چه شده احمد؟ گفتم سرم مشکل دارد و دستی به سرم کشید و گفت چیزی نیست
بلند شو و به کارت برس.
چرا برخیها مورد عنایت حضرت زهرا (س) واقع میشدند؟ چون کارشان کار حضرتی بود. اگر کار ما حضرت زهرایی باشد خدایی باشد خدا با تمام ملائک غیبیاش به کمک ما میآید و میگوید بلند شو به کارت برس.
گمشده ما در جنگ نرم که یک عده نمیتوانند پای دین خدا بایستند و نمیتوانیم ظرفیتهای حزباللهی را سازمان دهی بکنیم و عدهای نمیتوانند یک کاسه بشوند تا یگان و لشکر و تیپ بشویم و پشت خاکریز لشکر با هم پا بکوبیم این است. در یک دوران آرام و نرم مثل قورباغهای هستیم که در حال پختن در آب است و هیچ حرکتی برای بیرون پریدن از آب نمیکند و حواسش نیست و یک دفعه میپزد! ما هم اینگونه هستیم در برخی موارد حواسمان نیست. دشمن آرام آرام ما را میپزد. کسی حواسش جمع نیست. فقط یک نفر حواسش جمع بود و مارا از غفلت نجات داد و آن هم آقا بود. چرا که بالای دکل است و دیده بانی میکند.
چرا که گوشش به لب کس دیگری است و مراقبت از نفس میکند. بصیرتش، دقتش، شناختش بالاست. اوست که ما را دارد به سمت جلو میکشاند. در این جنگ نرم ما باید پیشرونده باشیم. ما خبر از جبهه کفر برای آقا بیاوریم. در صورتی که خود آقا خبر از جبهه کفر برای ما میآورد و کار اطلاعات عملیاتی انجام میدهد. و بعد به ما میگوید که بیایید و جا نمانید. البته همیشه در جنگ ما همین گونه بود. فرماندهها خط را میشکستند و میگفتند بیایید جلو. امروز حضرت آقا همان جنس فرماندهی را انجام میدهد که در زمان جنگ انجام میدادند.
* شرایط فعلی سخت تر است یا شرایط جنگ نظامی ۸ ساله؟
شرایط فعلی سخت تر است. در آن جنگ تو بودی و دشمن معلوم، تو بودی و دوستهای لااقل پا به کار معلوم. تو بودی و احتمال یک بار شهادت و نه هر روز شهید شدن و هر روز زخم جگر به تو زدن. هر روز زخم نمک به دلت زدن و غصه به دلت وارد کردن. آنجا تو بودی و بسیجیهای آماده شهادت. خیلی کار سختتر از قبل شده است. آنجا جهاد اصغر بود این جا جهاد اکبر. آنجا ترسو با اولین تیر معلوم میشد. اینجا وقتی کار خراب میشود معلوم نیست کی بود و کی نبود؛ چرا که فتنه است و اوضاع غبار آلود. فضای شبهه و سوال است و فضا در لایههای پیچیده درون قلب و ذهن است، نه قیافههای خیلی اتو کشیده و محاسنهای خیلی زیبا. اینجا چه کسی هست که دیده شود که برای ولی خدا خود را کامل هزینه بکند؟
پس اگر میخواهیم بگوییم که ما در عرصه فرهنگ امروز چه باید بکنیم، راهی نداریم جز این که مسیر شهدا را برویم. آنجا واقعا وحدت حوزه و دانشگاه بود. باکری را میدیدی همت را میدیدی بچههای تحقیقات را در کارهای پشتیبانی جهاد و پشتیبانی مهندسی سپاه و ارتش میدیدی و آنجا واقعا وحدت ارتش و سپاه بود. آنجا واقعا از کثرت به وحدت بود. یعنی واقعا همه دور هم جمع شده بودند. همه یکی شده بودند. امروز در این جنگ نرم اگر ما به دنبال وحدت حوزه و دانشگاه هستیم باید با همان روش پیش برویم باید با آن روش و اخلاص جلو برویم.
* دانشگاه و حوزه چه تاثیراتی بر فرهنگ عمومی جامعه میتوانند بگذارند؟
اینکه امروز دانشگاه چه تاثیری بر حوزه و حوزه چه تاثیری بر دانشگاه و هر دو بر جامعه دارد را باید از اهل خبره بپرسید. ولی میدانیم که وقتی خواص حرکت بکنند جامعه به حرکت میافتد. میدانیم که بار انقلاب را در این سی سال یک تعدادی به دوش کشیدند. تعدادی زیر بار و گاری این انقلاب رفتهاند و ما بقی سوار این گاری بودند و خوش خوشانشان بود. یا به علمی خوش بودند یا به مقامی یا به زندگی طبیعی. ولی مسیر را با این اهل جبهه و انقلاب طی کردند. به همین خاطر حوزه و دانشگاه ما مهم است. میپرسید امروز حوزه باید چه تاثیری روی دانشگاه بگذارد؟ همه گمشدههای خلقت در دین خدا موجود است؛ اخلاق، عرفان و اعتقاداتش را بگو.
* اگر بخواهیم فرهنگ ناب محمدی(ص) را از دین استخراج بکنیم باید به کدام قسمت از دین رجوع بکنیم؟ فقه، اعتقادات و یا اخلاق؟
من اینگونه که میفهمم فرهنگ یعنی پیاده کردن تمام دین با هم. پیاده کردن فقه و اخلاق و اعتقادات باهم. نمیشود شخصی برود کاسبی بکند و مکاسب نخواند و نمیشود شخصی کاسبی بکند و اخلاق نداشته باشد در برخورد. فرهنگ پیاده شدن همهاینها باهم دیگر است. فرهنگ تجسم و تجلی پیاده شده عملی تمام آیات، روایات، احادیث آرمانها و اصول ما ماست. فرهنگ به نظر من این معنی را دارد. وقتی میگویند
ما از نظر فرهنگی ضربه خوردهایم یعنی به آن پایهها ضربه وارد شده است. یعنی ورودیهای ذهن این شخص عوض شده است، که حرکاتش نیز عوض شده است. بینشهایش عوض شده است فهمهایش عوض شده است.
چرا در جبهه همه چیز زیبا بود؟ جوابش این است که در جبهه همه چیز زیبا همه مسائل شان با هم تجلی میکرد. در آخر آنچه که میخواستیم میشد و پردهها کنار میرفت و نبوغ و بلوغ آن با فهم و درک این شخص انتقال علوم به او و انتقال معارف به آن یکی صورت میگرفت و نهایتا عرصه میشد باور عبور از هور و باور رسیدن به دیوارهای بصره.
هر جا که این مباحث سوارخ میشد شکست میخوردیم. ما در جنگ نان نیت مان را خوردیم. فرهنگ یعنی تجسم و تجلی نیات. فرهنگ یعنی تجسم و تجلی برداشتهای ذهنی فکر و ذهن و قلب دل از محیط پیرامون و اعتقادات. به همین دلیل وقتی میآیی مقداری از خدا و شهدا میگوییم و از اخلاق میگویی و از بهجت و ردانی پور و میثمی و باکری میگویی از شلمچه و طلائیه میگویی پاهای جوانان شل میشود و مینشیند پای صحبتهایتان. چون اساسش با خداست. محرم لباسش مشکی است، علی و زهرا را قبول دارد شهدا را قبول دارد و فقط کمی خاک بر رویش نشسته که رفتارشان کدر شده و قیافهاش تغییر پیدا کرده است.
اگر خاک زدایی نکنی عوض میشوند و میلهایشان نیز تغییر پیدا میکند. لکن وقتی خاک غربت را از او میزدایی نورانیت میزند بیرون. لختی، فشن، دختر باز و اهل پارتی میآید شلمچه و پاهای وی شل میشود. چرا که بنای فرهنگی ملت ما آخونددوست است. بنای فرهنگی ملت ما عزادار حسین(ع) است. بنای فرهنگی ملت ما عاشق نیمه شعبان و اهل سرور است. امروز هم به همین دلیل است که دشمن هم اعتقاد به رهبرمان را میزند و هم قلوب بچههای ما را.
امروز اگر جایی از فرهنگ لطمه میخورد اعتقاد دارم که خاک غربتی بر رویش نشسته است که نمیتواند آن تجلی خوب بشود و نهایت این میشود که ما برخی مواقع فیلم را خط خطی میبینیم.
* دلیلی هم براین ادعایتان که فقط کمی خاک بر روی جوانان ما نشسته است و اگر خاک زدایی بشوند به فرهنگ غنی دینی باز میگردند دارید؟
دیدیم وقتی یک صحنه بزرگی مثل جنگ شد، مثل آن بهشت خوب خدا شد، یک مرتبه همه چیز فروریخت. عوضیهای زمان شاه شدند حرهای امام خمینی(ره) جوانهای هیچ چیز ندیده و بچه و به قول امام پانزده سال قبل، یاران من در غنداغههایشان هستند، شدند یاران امام در جنگ. و باور بفرمایید اگر خنک نسیمی مشابه نه به معنای جنگ و کشت و کشتار بوزد و محیطی فراهم بشود که بچهها فهم و درک بکنند، همان محیط خوب آسمانی زمان جنگ را، خیلی از بچههایی که فکر میکنیم از نظر فرهنگی از بین رفتهاند، چهها که نمیکنند. این جوانها را ببینید در تشییع پیکر شهدا چهها که نمیکنند! حالا این جوانها در فضای آن روز جنگ باشند دیگر چه میشود. اگر خدا بوزاند نسیمی از نسیمهای بهشتی را کار سرعت فراوانی پیدا میکند والا کار سختی در پیش است و پرپر شدن بچههای زیادی در پیش است و مشکلات فراوان خواهد شد و چون برگ پاییزی بچهها میریزند پایین اگر دوشکا سمتشان بیاید؛ چرا که به دیوارهای بصره نزدیک شدهایم و آتش نیز آتشی بس سنگین است. معبر قبل از عبور را رد کردهایم و به نقطههای خط شکنی قبل از عبور نزدیک شدهایم.
خدا رحمت بکند آیتالله میانجی را که میگفت این انقلاب تعزیه خوانی قبل از ظهور است. آقا محمد حسین برو ببین نقش تو در این میان چیست؟ این نقشها را نیز خود امام عصر(عج) تقسیم میکند.
* پیشگامان در عرصه فرهنگی جامعه باید چه گروهی از افراد باشند.
ما در عرصه فرهنگ دو فرض را قائلیم؛ فرضی را برای خواص جبهه حق و فرضی را بری عوام. اگر خواص جبهه حق اهل اخلاص، تفکر و تدبر باشند پیشروی سریع تر است.
* خواص جامعه به چه گروهی اطلاق میشود فقط سیاسیها؟
خیر. سیاسیون، علما، اهل بودجه، دست به قلمها و دست به چکها و تمام کسانی که توانایی کار در این کشور را دارند از خواص محسوب میشوند. حال اگر اینها خوب درک بکنند آن وقت خواهیم دید یک زینالدین را یک لشکر خاطر خواهش خواهد بود. چرا که هر یک از خواص یک لشکر هستند. و چون جنگ خیلی سخت و آخرالزمانی است، باید مواظب دو لب سید علی باشیم.
راه پیروزی
در این جنگ تمرین ولایت پذیری است از سید مهدی به سید علی. بعد ظرفیت حزبالله به خط میشود حوزه و دانشگاه وارد میدان میشود. رسانه وارد میدان میشود و دیگر کسی تلویزیون را برای آنتن ریاست نمیخواهد. دیگر رای حداکثری هر کسی به هر قیمتی مطرح نیست. دیگر آن است که امام میگفت اگر تمام اینهایی که میگویند درود بر خمینی بگویند مرگ بر خمینی من از حرفم برنمیگردم. امام میگفت که مهم نیست که تاریخ چه میگوید، برای من مهم این است که خدا چه میگوید. گفتمان امام در مسئولین و در خواص گم شده است. و آقا به دنبال احیای همین گفتمان است. گمشده ما در حرفها و صحبتها و در سخنرانیهای رهبری است؛ که تمامیاش برای ما درس و دکترین و راهبرد است. و تمامی آن برای ما فرض و واجب است؛ چرا که ولی است و نایب امام زمان و تجلی تمام عظمت، شوکت، قدرت، موهبت، عشق، علاقه، ماموریت و تکلیف امروز در اطاعت از آقاست. البته برای هر کسی که عبد است. با غیر از عبد هم که ما حرفی نداریم. اگر فرهنگ را از این زاویه دیدیم تمامی این سوالات به صورت خودکار جواب خود را پیدا میکند و میرود جلو. امروز فرهنگ باید فرهنگ اخلاص شود که اگر صد پیش تو باشد نود هم پیش ماست.
* گزینه دومی که بعد از اخلاص میتواند راه گشای پیشرفت فرهنگ و پوشش دهنده فرهنگ ما باشد چیست؟
مطلب دوم بعد از اخلاص این است که مخلصین بگردند و مخلصین را پیدا بکند؛ هر چند خدا «یهدی من یشاء» است. بچهها دور هم جمع بشویم و برنامهریزی بکنیم. خواب برای جبهه حق حرام است. استراحت حرام است. خاکریز در حال شکسته شدن است. در این جبهه حضرت آقا اذیت میشوند، ولی خدا در روی زمین دل نگران است. شبانه روزی کار کرده، برنامه ریزی کرد یگان سازی و لشکرسازی کردن، آموزش دادن، انجسام بخشی کردن، تخصصی شدن، قرار گاه جنگ نرم را زدن. مدیریت بر عرصه کردن، آماده برای نبرد نابرابر شدن، زدن به خطوط، ورود به قلب دشمن و به روضه حضرت زهرا مثل فتح المبین در آمدن، جبهه دشمن را در آن گوشه دنیا ارکانش را لرزاندن و آماده کردن گوشها برای شنیدن صدای انا بقیهالله وظیفه عملیاتی راهبردی یگانهای مستقر در قرارگاه است.
ما باید امروز بشینیم حرفهای رهبری را آنالیز بکنیم. تجزیه و تحلیل نکنیم، بلکه فقط آنالیز و تقسیم کار بکنیم، بگوییم این وظیفه سهم تو و این وظیفه سهم آن و این سهم من است و برویم به سرانجام برسانیم. نگوییم آقا با ما نبود و نگوییم ما هم هستیم ولی ظاهرا نیستیم. فکر نکنیم سطلهایمان پر آب است و خالی باشد و همه تشنه بمانند.
امروز هر کسی باید به میزان تواناییاش کار بکند. معتقد هستیم به «لایکلف الله نفساالاّ وسعها» اما آیا واقعا تمام وسع مان را آوردهایم؟ واقعا این گونه هستیم؟ نیستیم. امروز باید بعد از آن اخلاص، تمام بچهها جمع بشوند. حسن باقری بیاید، زین الدین، باکری و میثمی بیایند. او به آموزش برود آن یکی به پشتیبانی برود و یکی دیگر هم به تدارکات مشغول شود و کسی هم به شناسایی برود و کار را تقسیم و شروع به انجام کار به نحو احسن بشود. هر کسی باید کاری را قبول بکند. هر کسی کاری را از روی زمین بردارد. خدا ناظر است و شاهد است. خدا بر قلوب ما حاکم است. بارمان را بر روی دیگری نگذاریم. امروز همه ما باید زندگی مان زیر سایه جنگ باشد.
* نکته پایانیتان را به تمامی اهالی فرهنگ، اشخاص حقیقی، حقوقی، ارگانهای زیربط و متولی فرهنگ، عوام و خواص بفرمایید.
اگر شهدا وصیتنامه نوشتهاند ما باید وقف نامه بنویسیم. نه موقت بلکه دائمی که مال وقفی منبر و محراب و مدرسه شده و میماند ولی ارث تقسیم شده و از بین رفته. ورثه چهار حرف ناسزا هم به مرحوم میزنند.
پس امروز بعد از اخلاص باید تقسیم مسئولیت بکنیم، برنامه ریزی بکنیم، تبیین مأموریت بکنیم و آماده اجرا بشویم. نقطه به نقطه، خیابان به خیابان و نفر به نفر همه باید تحت امر چه چیزی باشیم. اگر حضرت آقا فرمانده کل امنیتی هستند، در عرصه فرهنگ نیز فرمانده کل همان آقا باید باشند. ارشاد، سازمان ملی جوانان، سازمان تبلیغات، آموزش و پرورش، اهل قلم، اهل نفس، ان جی اوها، رسانه، تلویزیون و تمام مراکز فرهنگی باید تحت امر فرماندهی فرمانده کل قوای نظامی و فرهنگی مدیریت و فرماندهی شوند. نمیشود با هردولتی و به هر بادی و به هر سویی رفت.
ما معتقد به فرماندهی کل قوای فرهنگی هستیم. آقا همینگونه که رژهها را چک میکند و فرماندههانشان را نصب میکند در عرصه فرهنگ هم نایب امام عصر است. ایشان ولی خدا و صاحب ولایت مطلقه فقیه است. پس آقایمان باید حاکم بر فرهنگ مان نیز باشد. در این جبهه جنگ نرم فرمانده کل قوا آقا هستند. آن وقت ارشاد و دیگران، همچون وزارت دفاعی هستند برای پشتیبانی از تدابیر فرمان ولی. به امید آن روز.
دیدگاه