آقای هاشمی! لطفا سابقه دوران فتنه خود را منتشر کنید
با دقت بر جوابیهای که به نام «خانواده آقای هاشمی» به مجلس ارائه شد، این مسأله مشخص میشود که نویسندگان این متن، بیش از هر چیزی به آباء و نیاکان و گذشتهی خود پرداخته و در مورد آن دست به مستندسازی زدهاند.
به گزارش از دیار میرزا به نقل از گیلان آنلاین: یک. نقل است روزی شخصی نزد سقراط، فیلسوف یونانی آمد و شروع کرد به تعریف خود؛ که من، که هستم و پدرم که بوده و نیاکانم که بودهاند و چهها که نداشتم و… . وقتی حرفهای این شخص تمام شد، سقراط رو به او کرد و در حالی که لبخندی بر لب داشت گفت: تو پایان «دیروز»ها هستی و من شروع «فردا»ها.
دو. افتخار انسانها به آباء و نیاکان خود و کارهایی که در «گذشته« انجام دادهاند، همواره در طول تاریخ وجود داشته است. مخصوصا در جوامعی که با «تغییر اجتماعی» بزرگی چون «انقلاب» مواجه میشوند این موضوع نمود بیشتری دارد. شکی نیست که عدهای از افراد جامعه، دخیل در امر انقلاب بودهاند و از آنها می توان به عنوان بزرگان و پیش قراولان انقلاب یاد کرد. انسانهایی که در رأس مبارزات انقلابی وجود داشته و نام آنها با «تاریخ انقلاب» عجین شده است. در انقلاب بزرگی که حضرت رسول(ص) انجام داد از این دست انسانها زیاد دیده میشود. انسانهایی چون عمار، ابوذر، سلمان، سمیه، خدیجه، حمزه، مقداد، ابوبکر، طلحه، زبیر، بلال و در رأس و سرآمد همهی آنها حضرت امیرالمومنین(ع). بیشک انقلابی که پیامبر(ص) آغاز کرد بدون کمک و از جان گذشتگی این افراد با شرایط سختتر و دشوارتری به سرانجام میرسید.
اما دوران «عمر» انسانها از برههها و مقاطع مختلفی تشکیل شده است که برای سنجش و تحلیل چگونگی زندگی او، باید به همهی آنها توجه کرد. بنابراین نمیتوان برای قضاوت در مورد مثلا میزان «دینداری» و «ولایتمداری» افراد دخیل در انقلاب اسلامی پیامبر(ص)، فقط اکتفا به دوران انقلابی آنها کرد. در حقیقت دوران «پیش» و «پس» از انقلاب افراد نیز همانقدر مهماند و بازخوانی آنها ضروری، که دوران انقلابی آنها. به همین علت برای شناخت کسانی چون جناب عمار و سلمان، و یا طلحه و زبیر، باید به تحلیل همهی فرازهای عمر آنها دقت کنیم. بر این اساس خواهیم دید تأثیر انسانهایی چون عمار در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پیامبر(ص) و بهطور خاص، در زمان حکومت حضرت امیر(ع) به مراتب مهمتر و کارآمدتر از دوران انقلابی او باشد. و بالعکس، عملکرد فردی چون زبیر که روزگاری لقب «سیف الاسلام» را داشت در بعد از مبارزات انقلابی و در دوران حکومت حضرت امیر(ع)، آنقدر دارای نقاط تیره و مبهم است که در نهایت به آن فرجام نامبارک، یعنی جنگ با «ولایت» کشیده شد. اگر فقط به مقطع زندگی زبیر در «عصر نبوی» توجه کنیم و از دوران زندگی او در «عصر علوی» غفلت کنیم، نمیتوانیم به تحلیل درست، جامع و واقعگرایانهای از رفتار و عملکرد زبیر دست پیدا کنیم.
سه. مجموع این بحثها نشان میدهد که «گذشته»ی افراد اگر چه میتواند جزو «افتخارات» آنها محسوب شود اما «مصونیتآور» و یا «همیشگی» نیست. در حقیقت نمیتوان گفت که چون فلان فرد در روزگاری جزو انقلابیون بوده، بنابراین تا آخر عمر نیز، انقلابی باقی خواهد ماند. به سخن دقیقتر، به دلیل اینکه انسانها همواره در معرض «ابتلاء» و «امتحان» خداوند قرار دارند، معلوم نیست که آیا «انقلابی» خواهند یا نه. که فرمود «فاذا محصوا بالبلاء قلّ دیّانون».
بر این اساس، بسیاری از انقلابیون که حال دیگر از روحیهی انقلابی خود – به هر دلیلی- عدول کردهاند، برای آنکه خود را هنوز هم همان فرد انقلابی سابق نشان دهند، به جای «عملکرد حال»، «عملکرد گذشته»ی خود را به رخ دیگران میکشند. اینجا است که عمق سخن دقیق حضرت روحخدا مشخص میشود که چرا فرمود «میزان، حال فعلی افراد است» و نه «گذشته» و یا هر چیز دیگری.
چهار. همانطور که در اخبار آمده بود، دیروز در صحن علنی مجلس، جوابیهی آقای هاشمی نسبت به نطق پیش از دستور چند روز قبل آقای حمید رسایی، نمایندهی محترم مجلس، قرائت شد. اتفاقی که حداقل در چند سال اخیر سابقه نداشته است. و این سوال مطرح میشود که آیا این حق، برای افراد و سیاسیون دیگر هم در نظر گرفته میشود یا خیر؟ فیالمثل اگر یکی از نمایندگان مجلس، در نطق خود به رئیسجمهور کشور توهین کرد، آیا مجلس محترم به آقای احمدینژاد هم چنین فرصتی را میدهد که از خود دفاع کند یا خیر؟ این موضوعی است که دیروز آقای رسایی نیز به آن اشاره کرد و گفت: «بیش از ۴۰ روز است که نمایندهی دولت جوابیهای در خصوص نطق یک نماینده آماده کرده اما هیأت رئیسه کاری نمیکند ولی برای گرفتن جوابیهی هاشمی، هیأت رئیسه دائما جوسازی و مصاحبه میکند».
فارغ از این موضوعات، با دقت بر جوابیهای که به نام «خانواده آقای هاشمی» به مجلس ارائه شد، این مسأله مشخص میشود که نویسندگان این متن، بیش از هر چیزی به آباء و نیاکان و گذشتهی خود پرداخته و در مورد آن دست به مستندسازی زدهاند. همهی موضوعات یاد شده در این جوابیه، یا در مورد «مبارزات انقلابی» آقای هاشمی است یا در مورد اینکه خاندان آنها از کدام ریشه و تباری بودهاند. البته نویسندگان این متن برای صحت مطالب خود به بیاناتی از امام خمینی و رهبر انقلاب نیز استناد کردهاند.
اما سؤال آنکه مگر کسی در مبارزات پیش از انقلاب آقای هاشمی شکی دارد؟ مگر کسی نسبت به اینکه او از چه خانوادهای بوده، تردیدی دارد؟ مگر کسی منکر آن شده که آقای هاشمی در راه پیروزی انقلاب اسلامی، متحمل زندان و شکنجه نشده است؟ بعید است کسی در این موضوعات شک و شبههای داشته باشد. اما نکته در این است که بر طبق آنچه در سطور فوق گفته شد، این موضوعات تنها و تنها «بخشی» از زندگی آقای هاشمی است. بخشی که اتفاقا آن هم مربوط به «گذشته»ی زندگی ایشان است. «گذشتهی هاشمی» اگر چه مهم است اما به درد تاریخ و عبرتآموزی میخورد. این «حال هاشمی» است که برای مردم امروزین جامعهی ایران و بهخصوص جوانان کشور اهمیت دارد.
برای مردم امروزین، بیش از آنکه «سابقهی دوران انقلاب» آقای هاشمی مهم باشد «سابقهی دوران فتنه»ی او مهم است. و سؤال آنکه آقای هاشمی در دوران «فتنه» از خود چه کارنامهای بر جای گذاشت؟ آیا کارنامهی دوران فتنه یاو نیز به مانند دوران انقلابش، درخشان و ممتاز است؟ آیا عملکرد او در سالهای پس از فتنه نیز در راستای «انقلاب» و تحکیم «ولایت» بوده است یا خیر؟
بنابراین به «خانوادهی آقای هاشمی» پیشنهاد می کنیم تا در نامهای دیگر، به جای پرداختن به «گذشته» که به تعبیر سقراط، «پایان دیروزها» است در مورد «حال» آقای هاشمی و خانوادهی خود بپردازند و یک بار برای همیشه به مردم و تاریخ پاسخ دهند که هاشمی و خانوادهاش در دوران بعد از فتنه چه کردند و چه کارنامه ای از خود بر جای گذاشتند. آیا اگر هاشمی در «دوران خمینی» یک انقلابی بود، در «دوران خامنهای» هم انقلابی باقی ماند؟
دیدگاه