مردابی که به تصویر کشیده اید اتفاقا بهشتی است که در آن زندگی می کنید

لیلاج؛ ترکیبی از توهین به گیلانیان و سیاه نمایی از ایران!

طی چند روزی که از آغاز پخش سریال وارش گذشته است، گیلانیان عزیز نسبت به تصویری که از این قوم اصیل ایرانی در این سریال نشان داده شده است، ابراز ناراحتی کرده اند. باید این سوال را از ایشان پرسید که اگر فیلم سینمایی لیلاج را ببینند، چه اتفاقی خواهد افتاد و چگونه اعتراض خواهند کرد؟!

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا فیلم سینمایی «لیلاج» به کارگردانی داریوش یاری و تهیه‌کنندگی علیرضا ابوالقاسمی‌نژاد و با بازی بازیگرانی همچون مهران احمدی، محیا دهقانی، حامد کمیلی، رضا اخلاقی‌راد و نسرین بابایی از ششم آذرماه روی پرده رفته است. فیلمنامه این اثر نیز کار مشترک داریوش یاری و سارا خسروآبادی است.

رعنا (محیا دهقانی) نوازنده ساز در شرف برگزاری کنسرتی در اروپاست که باخبر می‌شود دختر نوجوانش «ملودی» برای دیدار و در حقیقت کمک به پدرش بیژن (حامد کمیلی)، به زادگاه رعنا رفته است. رعنا سه سال پیش به خاطر دائم‌الخمر بودن بیژن از او جداشده و بیژن هم برای فرار از دست طلبکاران به زادگاه رعنا در منطقه‌ای تالابی در حاشیه دریای خزر پناه برده است؛ جایی که رعنا شانزده سال پیش درست در سن دخترش از آنجا فرار کرده است. رعنا کنسرت را رها می‌کند و برای پیدا کردن دخترش به زادگاه خود باز می‌گردد….

سید محسن عبدالهی در بولتن نیوز نوشت: طی چند روزی که از آغاز پخش سریال وارش گذشته است، گیلانیان عزیز نسبت به تصویری که از این قوم اصیل ایرانی در این سریال نشان داده شده است، ابراز ناراحتی کرده اند. باید این سوال را از ایشان پرسید که اگر فیلم سینمایی لیلاج را ببینند، چه اتفاقی خواهد افتاد و چگونه اعتراض خواهند کرد؟!

 لیلاج فیلمی سینمایی است به کارگردانی داریوش یاری که در سال ۱۳۹۵ ساخته شد اما این روزها در سینماهای کشور در حال اکران شدن است. در خلاصه داستان فیلم آمده است که رعنا نوازنده ساز در شرف برگزاری کنسرتی در اروپاست که با خبر می شود دخترش برای نجات پدرش به زادگاه رعنا رفته است. جایی که رعنا شانزده سال پیش درست در سن دخترش از آن جا فرار کرده است. رعنا کنسرت را رها می کند و … .

 به نظر داستان جالبی می آید و بیننده را جذب می کند اما هنگامی که با فیلم رو به رو می شویم، تنها یک سیاهی مطلق بر روی پرده به نمایش در می آید. در همان لایه اول نشان داده می شود که تمام مردان گیلانی مشغول قمار کردن هستند. برای نشان دادن میل بی اندازه مردان به قمار، از هیچ تلاشی فروگذار نشده است و مردان حتی بر سر زن و بچه خود نیز شرط می بندند.

اینجا نه تنها قمارباز بودن تمام مردم گیلان به صورتی توهین آمیز نشان داده می شود، بلکه همه مردان را بیکارهایی نشان می دهد که اعتیاد به این کار دارند و کار و زندگی درست و حسابی نداند اما از قمار کردن دست نمی کشند. شغل سابق این افراد قمارباز هم بلا استثنا یا شکار کردن بوده و یا ماهیگیری که در هر دو حالت دولت اجازه کار کردن نداده و امکان زیستن را از ایشان گرفته است.

همین گزاره اشتغال و دولت بخش اصلی فیلم است که سازندگان به صورتی استعاری آن روستا را به جای ایران گذاشته اند و نظام را مقصر تمام بدبختی و بیکاری مردمان معرفی می کنند. مردابی که در جوار روستا قرار دارد، یادآور تمام آن خاطرات تلخی است که رعنا از آن ها فراری بوده است اما مجددا به آن مرداب کشیده شده است. راه نجات رعنا از آن مرداب چه بوده است؟! مهاجرت و هنر و آن هم هنری که خارج از مرزهای ایران باشد. اما گویا راه نجات بسته است و مجددا در مردابی که می خواهد از آن و مردمان بدش که جمیع رذیلت های اخلاقی را دارند، فرار کند، گرفتار شده است.

باید از سازندگان این اثر پرسید که اگر ایران همچون مردابی می ماند که با سیاست های نظام شما را در خود گرفتار کرده است و تنها راه نجاتتان مهاجرت است، چرا اقدامی نکرده اید و فیلم ضعیف و سیاه خود را در ایران ساخته اید. آن هم نه به صورتی که تنها به همین مسائل کلی بپردازید بلکه یک قومیت را بسیار بد و نامطلوب به نمایش بگذارید. اگر به خیالتان امکان پیشرفت در خارج از ایران را دارید پس بهتر است که دیگر اینجا فیلم نسازید. البته که هرگز این کار را نخواهید کرد. چون نه استعدادش را دارید و دیگر اینکه در کدام کشور دیگری در روز روشن و با مجوز می توانید مثل این فیلم را بسازید و اکران هم کنید؟! پس مردابی که به تصویر کشیده اید اتفاقا بهشتی است که در آن زندگی می کنید اما منفعتتان در مرداب نشان دادن آن است.

Share