خودکشی ستاره پوشالی در ساختمان مرکزی یوتیوب خبرساز شد

نسیم نجفی «شاخی» بود که شکسته شد!

حداقل چهار گلوله شلیک شد، همه وحشتزده و دستپاچه از ساختمان مرکزی یوتیوب در سن برونو بیرون آمدند،‌ از کنار جسدی خون‌آلود گذشتند و کمک کردند تا سه مجروح تیراندازی از محل حادثه بیرون بروند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از جام جم، طولی نکشید که نام ضارب، همان جسد خون‌آلود مشخص شد؛ نسیم نجفی‌ اقدم، یک زن آمریکایی با اصالت ایرانی، ‌۳۸ ساله، فردی که برای خیلی‌ها غریبه و برای بعضی‌ها آشناست.

او یکی از سلبریتی‌های ساختگی فضای مجازی است،‌ یکی از «شاخ»های دنیای مجازی، از آن تشنه‌های جمع کردن لایک و به دست آوردن فالوور، یک خوره جلب توجه.

نسیم دست به هرکاری می‌زد تا دیده شود، برای اثبات زیبا بودنش هر راهی را امتحان می‌کرد، در ضمن گیاهخوار بود و ورزشکار و در وبسایتش به هواداران، برنامه غذایی پیشنهاد می‌داد. او عشق لایک بود، حتی در یکی از آخرین ویدئوهایش با لکنت زبانی مشهود، به یوتیوب حمله کرد. او گفت که کارکنان کوته‌فکر این شرکت، کانال‌های او را فیلترکرده‌اند تا بیننده نداشته باشد؛‌ ظاهرا دلش می‌سوخت که اکانتش فیلتر و ارتباطش با هزاران فالوورش قطع شده است.

اما او با تیری که به خود شلیک کرد و زخم‌هایی که به چند نفر از کارکنان یوتیوب زد هم به سبک خودش انتقام گرفت و هم این غائله را تمام کرد. این ستاره پوشالی ولی حالا بعد از مرگش محور توجه شده، توجهی که ستاره‌هایی مثل او، توی قاب اینستاگرام،‌ مثل یک بیمار گرفتار استسقا برایش له‌له می‌زنند.

شاخ‌های رنگارنگ و شاخ‌های ترکیبی

پشت این ستاره‌های حلبی هیچ چیز نیست. ستاره که نه، سلبریتی که اصلا، شاید مشتی حباب باشند که آسان باد می‌شوند و رشد می‌کنند و به همان آسانی می‌ترکند. شاخ‌های رنگارنگ فضای مجازی اما از حق که نگذریم دنبال کننده دارند، هزارها و حتی میلیون‌ها،‌ فالوورهایی که لزوما قربان صدقه این ستاره‌های ساختگی نمی‌روند که حتی اگر فحش هم بدهند این ستاره‌ها به جان می‌خرند؛‌ فحش خوردن یعنی دیده شدن و همین برای شاخ‌ها کافی است.

«کسَگم» را پلیس خیلی زود دستگیر کرد،‌ او با این واژه کردی مثلا دل از فالوورهایش می‌برد ولی جوانی که در اینستا عکس‌های ناجور می‌گذارد و مدعی است که عاشق همه عشق‌هایش است هنوز پست می‌گذارد و لایک می‌گیرد. «دنیا» اما برای این‌که مشهور شود فیلمی از خود گرفت که درآن داشت خود را با تکه پارچه‌ای خفه می‌کرد؛ ‌این فیلم شد سکوی پرتاب او برای شهرت که حتی پایش را به یکی از تلویزیون‌های خارجی نیز کشاند. «مملی لمینت» اما از آن شاخ‌های اعجاب‌انگیز است که یک هنر دارد و آن هم خندیدن با دندان‌های لمینیت شده‌ای است که به غایت سفید است و زننده. او ماهانه بابت این لبخند‌ها هزاران لایک می‌گیرد و دلش خوش است به این قلب‌های کوچک قرمز.

اما امان از سامان، پسری با پوستی برنزه‌شده، موهای لخت و آبشاری روی پیشانی، دماغ جراحی شده سربالا، لب‌های پرتز شده و بازوهای ستبر که کلی قرص و آمپول بالایش رفته است. او کافه‌دار است و یکی از فعالان مدلینگ لباس،‌ یکی از شاخ‌های پرطرفدار فضای مجازی. عجیب‌تر از او دختری به شکل اسکلت، ‌لاغر به حد مرگ و با آرایش وحشتناک صورت است که معلوم نیست در ژانر وحشت دنبال چیست. هنر علیرضا،‌ مردی میانسال با موهای ریخته و به نظر دارای معلولیت ذهنی، فقط فحش دادن است. گفته می‌شود علیرضا پول می‌گیرد و به هرکسی که بخواهیم از درجه ضعیف تا شدید فحش می‌دهد.

بجز اینها شاخ‌های ترکیبی هم هستند که در فضای مجازی عده‌ای را پی خود می‌کشند. اسم خودش را گذاشته بهادر وحشی و احمق. او در کلیپی کوتاه دوغ و تخم‌مرغ و گوجه و هشت‌پا و خرچنگ و سس گوجه و یک نخ سیگار را در مخلوط‌کن می‌ریزد و معجون صورتی‌رنگش را از لیوانی بلوری سر می‌کشد. آن یکی هم اسمش را گذاشته عمو مسعود و با شلوارک جلوی دوربین ظاهر می‌شود، چند خوراکی بی‌ربط را با هم مخلوط می‌کند و بعد محتویات کاسه را می‌رود بالا؛ تخم‌مرغ خام و لخته‌شده‌ای که سر می‌کشد تهوع‌آور است.

اینها شده‌اند ستاره‌های این روزهای فضای مجازی ایران، کسانی که هیچ آدم عاقلی توی فضای واقعی دنبالشان راه نمی‌افتد و در این فقر توجه، اینها پناه آورده‌اند به چاردیواری‌های ولنگاری که می‌شود در آنها آزادانه دست به هر کاری زد، جایی که می‌شود حتی هر کسی خودش را ترور شخصیت کند و به پایین‌ترین درجات انسانی تنزل دهد.

از عقده حقارت تا ضعف نظارت

برایشان گفتیم صدف، میلاد یا روژان برای این که دیده شوند لباس‌های عجیب وغریب می‌پوشند، جراحی‌ های زیبایی خاص انجام می‌دهند، به روش‌های خنده‌دار و مسخره می‌رقصند، حتی شده چشم و ابرو و لب و دهانشان را به رقص وامی‌دارند تا لایک بگیرند و فالوور جمع کنند. آنها هم در مقابل به ما گفتند اینها همه از ضعف اعتماد به نفس و عقده حقارت رنج می‌برند.

اصغر کیهان‌نیا، روان‌شناس و مشاور خانواده به ما گفت همه آدم‌ها به توجه و دیده شدن نیاز دارند که این نیاز باید از کودکی پاسخ داده شود که اگر نشود درنوجوانی خود را به شکل تقلید از آدم‌های مشهور نشان می‌دهد و در بزرگسالی به شکل توسل به هر روشی برای دیده شدن.

جعفربای، آسیب‌شناس اجتماعی نیز در گفتگو با ما ادامه می‌دهد، این قبیل آدم‌ها که گرفتار عقده‌های خودبدبینی یا خود بزرگ‌بینی هستند مثل حباب‌های روی آبند که به هیچ عنوان شایستگی لیدر شدن برای افراد جامعه یا هدایت آنها را ندارند.

کیهان‌نیا اما بجز تحلیل شخصیت سلبریتی‌نماها به طرفداران آنها نیز اشاره می‌کند و آنها را آدم‌های کنجکاو و بیکاری توصیف می‌کند که به وقایع نوک می‌زنند.

او می‌گوید: این فالوورها که معمولا جزو آدم‌های سطحی جامعه هستند به جای مطالعه،‌ کسب دانش یا هنر آموزی پی کار این ستاره‌های پوشالی را می‌گیرند و به این ترتیب به ولع آنها برای شهرت و جاه‌طلبی دامن می‌زنند،‌ ستاره‌نماها هم که فضا را این‌گونه می‌بینند همین راه آسان و کم‌زحمت را برای رسیدن به شهرت، ادامه می‌دهند.

جعفربای اما پا از این دامنه فراتر می‌گذارد و مسئولیتی را متوجه مسئولان می‌کند.

او توضیح می‌دهد: فضای مجازی در ایران رشدی قارچ گونه داشته و عضویت مردم در این فضا شتابان بوده است بدون این که آموزش‌های لازم به کاربران داده شده باشد یا حتی نظارت دقیقی که مولای درز آن نرود، بر این فضا وجود داشته باشد. او معتقد است اگر وضع همین گونه باشد، سوءاستفاده از این فضا بیش از آنچه تابه حال بوده ادامه خواهد داشت و آسیب‌های ناشی از آن بیشتر از حالا دامن جامعه را خواهد گرفت.

ستاره‌های پوشالی می‌رقصند، آواز می‌خوانند، عریان و نیمه‌عریان می‌شوند و ژست‌های بی‌ربط به ایران و ایرانی می‌گیرند فقط برای این که از شر بی‌هنری خویش خلاص شوند و به چشم بیایند. این بمب ساعتی بیخ گوش جامعه ماست، این رفتارهای نابهنجار و کج و معوج آمده در خانه‌های ما و پناه گرفته توی گوشی‌های موبایل درحالی که آنچه خاموش و بیصدا از دست می‌رود، هویت و اصالت است.

Share