رسیدگی به این پرونده تا افشای حقیقت ادامه دارد

شکایت عجیب پدر از پسران تحصیلکرده/پسرانم به خاطر ثروتم می‌خواهند مرا به قتل برسانند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ،روزنامه ایران نوشت :پسران تحصیلکرده یک مرد ثروتمند به اتهام ضرب و شتم پدرشان به دادسرافراخوانده شدند. این در حالی است که آنها ادعاکرده‌اند پدرشان بیماری روانی دارد و حرفهایش بی‌پایه واساس است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ،روزنامه ایران نوشت :پسران تحصیلکرده یک مرد ثروتمند به اتهام ضرب و شتم پدرشان به دادسرا فراخوانده شدند. این در حالی است که آنها ادعاکرده‌اند پدرشان بیماری روانی دارد و حرفهایش بی‌پایه واساس است.

 photo_2016-10-05_07-30-28چندی قبل مرد ۷۵ ساله‌ای به کلانتری ۱۰۱ تجریش رفت و از پسرانش شکایت کرد. مرد موسپید با دستان لرزان صدایی که ترس در آن موج می‌زد هنگام طرح شکایت به مأموران گفت: پسرانش او را کتک زده و از خانه خودش بیرونش کرده‌اند.

این مرد در اظهاراتش بیان کرد: خانه‌ای درمحله فرمانیه دارم که در حال بازسازی‌اش هستم.اما مدتی است پسرانم با من درگیر شده‌اند و می‌گویند حق زندگی در آنجا را ندارم و باید خانه را به آنها بدهم. این در حالی است که سال ها قبل وقتی دو پسرم کوچک بودند و همسرم ما را رها کرد و رفت تنها دارایی‌ام را به نام پسرانم زدم تا در آینده سرپناهی داشته باشند ولی حالا آنها این‌طورقدرشناسی می‌کنند.
مرد پریشان احوال ادامه داد: من و پسر کوچکم قرار بود خانه را بازسازی کنیم و مصالح زیادی هم خریده بودم. اما یک روز و درجریان بازسازی خانه، وقتی برای سر زدن به کارگران به خانه آمدم دیدم پسرم قفل‌ها و حفاظ‌ها را شکسته و همه مصالح را خرد کرده است. وقتی علت را از او پرسیدم با هم درگیر شدیم و او نه تنها به من توهین کرد بلکه مرا کتک هم زد.
به دنبال اظهارات مرد سالخورده پرونده‌ای در دادسرای الهیه تشکیل و تحقیقات دراین باره آغاز شد. بررسی‌های مقدماتی نشان می‌داد این مرد حدود ۲۰ سال پیش وقتی همسرش خانه را ترک کرده سند خانه ویلایی‌اش را در محله فرمانیه – شمال تهران – با شرط اقامت مادام العمر در خانه به نام دو پسرش زده است.
با به دست آمدن این اطلاعات، قاضی پرونده فرزندان پیرمرد را به دادسرای الهیه احضار کرد تا پرده از زوایای پنهان این پرونده برداشته شود.
پسران جوان وقتی روبه‌روی قاضی ایستادند در دفاع از خود منکر اظهارات پدرشان شدند.
فرهاد پسر کوچکتر این مرد که خود را کارمند ارشد یک شرکت معرفی کرد گفت: من به اموال و دارایی پدرم نظری ندارم. حتی نفقه مادرم را من پرداخت می کنم و هرگزهم پدرم را کتک نزده‌ام. تمام اظهارات وی کذب محض است و هیچ کدام از حرف‌هایش واقعیت ندارد.
فرامرز پسر بزرگ خانواده نیز که درشهر دیگری دورازتهران زندگی می‌کند گفت: پدرم بارها دچار این توهمات شده و با دیگران درگیری پیدا کرده است. ما نقشی در این ماجرا نداریم و خودش وسایل داخل خانه را شکسته و به خودش هم آسیب رسانده است.
مرد موسپید که با شنیدن اظهارات فرزندانش شوکه شده بود گفت: آقای قاضی همه حرف هایشان دروغ است. آنها یکبار وقتی نبودم به خانه حمله کردند و حفاظ‌ها را شکستند. روز دیگری وقتی تنها بودم پسر کوچکم وارد خانه شد و تا حد مرگ مرا با میله‌ای آهنی کتک زد و بعد میله را زیر گلویم گذاشت که هنوز اثر جراحتش زیر گلویم وجود دارد.مگر من پیرمرد چقدر توان دارم که بخواهم این کار را انجام دهم و به خودم آسیب برسانم. وی سپس با نگاهی سراسرخشم به فرزندانش ادامه داد: آن روز فرهاد با مشت به سینه‌ام می‌کوبید و زمانی که مقاومت و اعتراض کردم، میله آهنی را روی دنده‌ها و کمرم می‌زد. بعد از این درگیری، وقتی من بی‌حال روی زمین افتادم با برادر بزرگش تماس گرفت و گفت کار را تمام کردم. پس از قطع کردن تلفن، تمام وسایل خانه و اشیای قیمتی را شکست و من را روی زمین پرت کرد. حتی نامه پزشکی قانونی و بیمارستانی که در آن بستری شدم را دارم و می‌توانم به عنوان مدرک به دادگاه ارائه کنم.
وی ادامه داد: پسرانم به خاطر به دست آوردن پول و ثروتم می‌خواهند من را به قتل برسانند. من ساده لوح برای بازسازی خانه به پسرم گفتم وام ۱۵ میلیون تومانی بگیرد و خودم ضامنش شوم. قرارمان این بود که پس از ۴ ماه از بانک، معادل همان پول را بگیریم و برای بازسازی خانه استفاده کنیم. من می‌خواستم پسرانم خانه شیک ومرتبی داشته باشند. ولی افسوس پسر کوچکم به محض واریز شدن پول به حسابش تمام آن را برداشت و من ماندم و قسط‌های پرداخت نشده و خانه نیمه کاره! من یک چک تضمینی ۲۰ میلیون تومانی و برگه کسر از حقوق برای دریافت وام ارائه داده بودم. وقتی فهمیدم پسرم پول را برداشته از او خواستم این پول را برگرداند ولی او هربار به جای اینکه پول را بدهد مرا می‌زند و تهدیدم می‌کند. یک بار نیز تعدادی از مردم کوچه و خیابان با شنیدن صدای فریادهای من برای کمک آمدند اما پسرم برای اینکه کسی بویی ازماجرا نبرد خیلی زود محل را ترک کرد. به همین خاطر حالا من مدرکی برای تأیید حرف هایم ندارم و مجبورم سکوت کنم تا به شکایتم رسیدگی شود. در حال حاضر نیز رسیدگی به این پرونده تا افشای حقیقت ادامه دارد.

tel final1

Share