برای مائده و دنیا؛ کودکان گمشده گیلانی که هرگز به خانه بازنگشتند…
آنچه سرنوشت یسنا را با سرنوشت دو کودک مظلوم گیلانی متمایز کرد، توجه افکار عمومی به این حادثه بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، با گذشت چند روز از بازگشت معجزهآسای «یسنا»، دختر گمشده ترکمنصحرا به خانه، هنوز هم دیدن تصویرش در آغوش مادر و کارناوال شادی مردمِ دورشان، بذر آرامش را در دلم میکارد اما اندوه به جا مانده از «دنیا» و «مائده»، مجال جوانه زدن هر امید و آرامشی را نمیدهد.
مائده کبرائی:
مطهری احمدی در گیل خبر نوشت: ۷ و ۴۵ دقیقه صبح ۴ خرداد سال ۹۳ است. مادر، مائده را به مدرسه میبرد، امتحانات پایان ترم اولین سال تحصیلی او آغاز شده است. رویای تابستان را در سر دارد یا استرس امتحانات را؟ نمیدانم؛ اما یک کودک ۷ ساله قطعا پر از خیالپردازیهای رنگی است. مادر نمیداند که این دیدار آخر است؛ به اندازه او را بوسیده؟ و به رفتن مائده نگاه کرده است؟ آخرین دیداری که در یک روز، بیخبر دستش را روی گلو مادر و پدر گذاشته است و هنوز پس از ۱۰ سال بغضی خفقانآور را به آنان تحمیل میکند.
مائده کبرائی ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه مقابل مدرسه ﺷﻬﯿﺪ ﺟﻌﻔﺮﯼﻧﯿﺎ در خیابان ﻣﻌﻠﻢ بندرانزلی از مناطق پرجمعیت و به فاصله حدود ۳۰۰ متری با محل سکونت خود و خانوادهاش، مفقود شد و با وجود تلاشهای پلیس تاکنون هیچ اثری از او به دست نیامده است.
دنیا علمی:
۲۰ مرداد ماه سال ۹۴ است، گرما به عمق جان نفوذ میکند، تمام دنیا جمع شده است در کودکی سه ساله، «دنیا» در حیاط بازی میکند و پیش چشمان مادر، زندگی است که جریان دارد. مادر در فکر تشنگی جگرگوشهاش است، نمیدانم! میرود در آشپزخانه تا یخ ها را در پارچ آب بریزد و در چند ثانیه دنیا میشود چرخه آوارگی و تمام کوچه و خیابانهای انزلی خالی از رد پای دنیا؛ دنیا برایشان سیاه شده است، اما چشمانتظار دیدار دنیایشان هستند.
این دو روایت بی سرانجام که دیگر خاک ده سال چشم انتظاری روی آنان نشسته است هر روز خانوادههایشان را تبدیل به آغاز مرگ جدیدی برایشان کرده؛ کوله و مداد و یک لنگه کفش، تنها باقی ماندههای مائده است که چند روز بعد از ربودنش در رودخانهای در خمام پیدا شد و مادر دنیا ماند و رختآویزی که هنوز لباسهای شسته شده فرزندش روی آن خشک میشود و انتظار و انتظار و انتظار است که از در داخل میآید اما هرگز بیرون نخواهد رفت.
به نظر میرسد آنچه سرنوشت یسنا را با سرنوشت دو کودک مظلوم گیلانی متمایز کرد، توجه افکار عمومی به این حادثه بود. مقایسه پایان شیرین قصه یسنا و پایان تلخ و ناتمام دو کودک معصوم گیلانی یک بار دیگر نشان میدهد که باید اینگونه حوادث به سرعت به اطلاع آحاد جامعه برسد تا بهواسطه آگاهی و توجه ویژه جامعه، شانس پایان خوش برای مائدهها و دنیاها، رقم بخورد.
این روایت تلخ کشف وسایلی از مائده در خمام تا همیشه حسرت زمان طلایی که او در استان بوده اما نجاتش اتفاق نیفتاده است را در دل تمام گیلانیان باقی خواهد گذاشت.
به امید بازگشت دنیا و مائده…
دیدگاه