چادر ابریشمِ رشتی پیشکش به مهدعلیا؛ اوضاع مردم گیلان عهد ناصری
«میرزا عبدالوهاب خان شیرازی»، از رجال عهد ناصری در اواخر سال ۱۲۴۸ خورشیدی به مدت یک سال نایب حکومه گیلان می شود. در یکی از نامه ها، وی اشاره دارد که در رشت، شعربافان، یک نوع چادر زنانه ساده از جنس ابریشم رشتی می بافتند که زمان زیادی هم برای تولید آن صرف می شود. وی از این نوع چادر خریداری و برای «مهد علیا» پیشکش می فرستد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از ایسنا، هفته پیش، نمایشگاهی از اسناد بلدیه و برخی دیگر از اسناد مرتبط با گیلان در ساختمان تاریخی پست شهر رشت برپا شد. در این نمایشگاه، تصویری از عقدنامه «میرزا عبدالوهاب شیرزای»، به نمایش درآمده است.
وی به مدت یک سال در سال ۱۲۴۸خورشیدی نایب حکومه گیلان میشود و طی یک سال خدمات شایانی برای گیلان داشت. باغ صفا و عمارت مخروبه میانه آن در مرکز شهر، منسوب به اوست.
«میرزا عبدالوهاب خان شیرزای»، از رجال عهد ناصری است که در اواخر سال ۱۲۴۸ خورشیدی، زمانی که حکومت گیلان ضمیمه دیگر مشاغل به «میرزا سعید خان» تعلق گرفت، نایب الحکومه گیلان شد. «سعید خان» چون مقام وزارت خارجه را داشت، نمیتوانست به گیلان بیاید. بنابراین «میرزا عبدالوهاب خان» را به نیابت خود به گیلان فرستاد.
«میرزا عبدالوهاب خان شیرزای» نخست به «نصیرالدوله» و سپس «آصف الدوله» ملقب شد. او سالیان طولانی در سمتهای کارگزاری آذربایجان، حکومت گیلان، وزارت تجارت، ریاست گمرکات و عضویت دارالشورای کبری دولتی را داشت.
«میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله» در زمان خدمات دولتی، نامههایی را به مقامات مختلف داخلی و خارجی مینوشت و از این مکاتبات چندین دفتر رونوشت تهیه میکرد. این نامهها در دو جلد توسط موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران به کوشش دکتر عبدالحسن نوایی و نیلوفر کسری در سال ۱۳۷۷منتشر شده است. جلد دوم این کتاب، حاوی مکاتباتی است که «میرزا عبدالوهاب»، نایب حکومه گیلان بود.
مطالعه این نامه ها، اوضاع سیاسی – اجتماعی و بخصوص اقتصادی گیلان عهد ناصری را به خوبی به تصویر میکشد. در دوره او صنعت ابریشم به اغما رفته و میرزا عبدوالوهاب خان تلاش دارد با کاهش مالیات و همچنین مقابله با وزیر خارجه -که مرتب مداخل خود را طلب میکرد- فشار و سنگینی مالیات بر مردم را کاهش دهد.
او به صراحت در نامههایش به دولت مرکزی بیان میکند که مردم گیلان قدرت پرداخت مالیات ندارند و حتی برای پرداخت مالیات حاضرند زمین و ملک خود را بفروشند ولی خریداری هم پیدا نمیشود. در یکی از نامهها به صراحت مینویسد: «چه میتوان کرد که اغلب مردم گیلان طوری شدهاند که به شکنجه هم نمیتوان از آنها یک تومان وصول کرد. حق هم دارند چون ندارند.» و در نامه دیگری نوشته: «بی پولی مردم گیلان خبرش به تمام عالم بلکه اثرش به آمریکا هم رسیده است.»
با تمام ناهنجاریهای اجتماعی- که گاه ریشه در اقتصاد و فقر منطقه داشت- «میرزا عبدالوهاب» تلاش دارد، با دقت و سختگیری خاص خود، اوضاع را سامان ببخشد.
از جمله کارهای عام المنفعه او، اجبار مردم برای آبله کوبی مجانی بود. او در یکی از نامهها مینویسد: «آبله کوبی در اینجا معمول نیست و اغلب اطفال بدین وسیله میمیرند… قراردادم که بعد از این آبله کوبی را متداول کنند.» عبدالوهاب به منظور حسن اجرای این فرمان، دستور میدهد اگر هر طفلی بر اثر آبله بمیرد، کدخدای آن محله تنبیه شود.
عبدالوهاب همچنین مشاهده میکند که اطبای بیعلم و تجربه و استاد ندیده، مشغول معالجه مردم بینوا هستند. بنابراین «قراردادم هر طبیبی که سواد نداشته باشد و پیش استاد کار نکرده معالجه نکند و تصدیق این فقره با آقا جعفر حکیم باشی است.»
ولی حاکم سخت گیر و دانا، به تصدیق حکیم باشی معروف شهر هم اکتفا نمیکند و تاکید میکند که بعد از تصدیق حکیم باشی، خود نیز شخصا سواد و میزان تجربه طبیب را مورد آزمایش قرار میدهد و بعد از تایید خود اوست که طبیب، اجازه معالجه مردم را خواهد داشت.
از جمله کارهای «عبدالوهاب»، بندکشی و سفال چینی دیوار عمارت انزلی، تعمیر و بهسازی راه پیربازار و احداث یک پل چوبی و یک پل آجری در مسیر رودخانه پیربازار بود. وی برای سالم ماندن این پلها از اهالی دهات اطراف دست خط میگیرد که خودشان مراقب نظافت و تعمیر پل بوده و نگذارند دوباره خراب گردد. جالب اینجاست که هزینه احداث پل آجری پیربازار را نیز تقسیم کرده و از صاحبان و کدخدایان دهات تامین کرده است.
از دیگر خدمات او حمایت از صنعت نوغان بود. در زمان وی بسیاری از مردم به رعایای خارجه مقروض بودند و برای خرید تخم نوغان و استحصال ابریشم دستی قرض گرفته و هرسال توان پرداخت آنها به قرضها پایین میآمد. وی برای رعایای قرض دهنده که عمدتا رعیت روس و انگلیس بودند، مالیات تعیین میکند و در قبال شکایت آنها هم کوتاه نمیآید.
از دیگر کارهای وی، نظارت دقیق بر تجارت ابریشم فومن بود. او برای اطمینان ازعدم دزدی تجار و ارسال ابریشم به خارج، دستور میدهد تاجران ابریشمی را که از فومن میآورند، همه را ثبت کرده و در مرکز سند نمایند.
در یکی از نامه ها، وی اشاره دارد که در رشت، شعربافان، یک نوع چادر زنانه ساده از جنس ابریشم رشتی میبافتند که زمان زیادی هم برای تولید آن صرف میشود. وی از این نوع چادر خریداری و برای «مهد علیا» پیشکش میفرستد.
همچنین به دستور او یک سرهنگ ارتش که به گفته او بیکار نشسته و مواجب میگرفت، مامور تهیه نقشه شهر رشت میشود. در زمان «عبدالوهاب» اولین نقشه شهر رشت کشیده میشود.
همچنین وی آموزش را سرلوحه فعالیتهای خود قرار میدهد. «عبدالوهاب آصف الدوله» «مهندس ذوالفقار خان» را وا میدارد تا صبحها به جوانهای اعیان و بیکار، حساب و هندسه و جغرافیا بیاموزد و در تهیه نقشه شهر رشت از آنها کمک بگیرد.
عصرها، «میرزا عبدالله اصفهانی» را که مهندس خوبی بوده وا میدارد به همان جوانها علم حساب و هندسه ایرانی بیاموزد و طبق روحیه نظارتی که از عبدالوهاب خان سراغ داریم، هر هفته عصر پنجشنبه، از دانش آموختگان در حضور هر دو معلم امتحان میگرفت تا بداند، جوانان چه آموخته و معلمها چه آموزش داده اند. به تصریح یکی از نامهها در اوایل خدمت او ۱۱ دانش آموز مشغول تحصیل این علومند.
«عبدالوهاب» پس از بررسی وضعیت نابسامان معدن استخراج آهن در ماسوله، فردی را مامور میکند تا وضعیت معدن قدیمی را بررسی کرده تا استخراج آهن برای کارگران با زحمت کمتری همراه باشد.
در یکی از نامهها میخوانیم، «عبدالوهاب آصف الدوله» برای کاهش فسق و فجور و قماربازی، شخصا با چند نفر از اعیان گیلان سه روز در یکی از شهرهای گیلان مستقر میشود تا نظم عمومی را به این شهر برگرداند.
متاسفانه تلاشهای میرزا عبدالوهاب در گسترش خدمات عمومی و رفاه حال مردم گیلان یک سال بیشتر دوام نیاورد و او در اواخر سال ۱۲۸۸ قمری برای ماموریت دیگری به تهران احضار میشود.
مطالعه مکاتبات اداری «عبدالوهاب خان آصف الدوله» نشان میدهد او در حرفه خود فردی سخت کوش، منضبط و مقرراتی بوده و اجازه نمیداد مواجب بگیران حکومت و حتی رعایا و مردم بیکار بمانند.
دیدگاه