واکنش کوهکن به داشن ویلای لاکچری | مأموریت ناطق به باهنر برای دفاع از شهرداری احمدینژاد
جناب آقای روحانی کلید ارائه کردند. داوطلبین ریاست جمهوری ما به نوعی صحبت میکنند که مردم این استنباط را دارند که اگر بنده را انتخاب کنند، همه مشکلات حل میشود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا مهمان این هفته برنامه دستخط، کوهکن نماینده ادوار مجلس، یکی از نواب رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری و دبیرکل جامعه اسلامی نمایندگان ادوار مجلس بودند.
مهمترین محورهای این گفتگو بدین شرح است:
به عملکرد نظارتی مجلس دهم با ارفاق نمره ۱۰.۲۵ میدهم
نوع رفتار مجلس در سوال از رئیس جمهور، رضایت رهبر انقلاب را به دنبال داشت
یک عده در تمام مجالس وکیلالدوله هستند
معاون اول رئیس جمهور حتما از میزان ذخایر ارزی خبر داشت و میدانست که اشتهای جامعه به سمت سکه و ارز میرود
قوه قضائیه باید در ابتدای نوسانات ارزی به مسئله ورود میکرد
مدیریت شرایط کنونی، قاطعیت رئیس جمهور را میطلبد؛ این قاطعیت را نمیبینیم
قاطعیت رئیس جمهور را در این میبینیم که فیلمی ساخته میشود، نامه مینویسند که بودجه صدا و سیما را اینجور و آنجور کنید!
در انتخابات مجلس پنجم، شورای نگهبان رد صلاحیتم کرد؛ هیچ گلایهای نکردم
مدافع نظارت استصوابی هستم
نقش حلقه «کیان» در آستانه انتخابات دوم خرداد ۷۶
نقش مشاوران خاص در اطراف هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۸۴
مرحوم عسکراولادی در ماجرای مشایی به احمدینژاد گفت، بماند برای قیامت!
اگر ایستادگی ناطق نبود، احمدینژاد شهردار تهران نمیشد
مأموریت ناطق به باهنر برای دفاع از شهردار شدن احمدینژاد
جبهه پیروان برای انتخابات امسال وارد کار شناسایی افراد و تشکیل پرونده شده است
ترکیب جوانی و تجربه میتواند برای مجلس آینده مفید باشد
با وجود همه زحمات ناطق، به او انتقاد هم دارم؛ نباید طوری عمل کرد که دوستان ولایی و متدین رنجیده شوند
در ادامه، مشروح گفتگوی محمدحسین رنجبران با کوهکن نماینده ادوار مجلس از نظرتان میگذرد:
در خدمت جناب آقای کوهکن هستیم. نماینده ۴ دوره مجلس شورای اسلامی و از افراد شناخته شده فضای سیاسی کشور هستند.
*سلام و خیلی خوش آمدید.
بسمالله الرحمن الرحیم. خدمت شما و بینندگان عزیز این برنامه خوب سلام عرض میکنم. در خدمت شما هستیم.
*آقای کوهکن خیلی ارتباط نزدیکی با آقای باهنر دارد. شما و آقای باهنر را برخی میگویند یک روح در دو بدن هستید؛ مجلس بدون آقای باهنر چطور است؟
ایشان در دوره قبل، یعنی برای مجلس نهم، از قبل مطرح کردند که نمیآیند و ثبتنام نمیکنند. آنهایی که وجود ایشان را برای مجلس ضروری میدانستند، تلاش کردند و به هر جهت شرایطی ایجاد شد. ایشان از این تجربه استفاده کرد و حتی به نزدیکترین دوستانش برای دوره دهم چیزی نگفت. یعنی منتظر بودند روز آخر ثبتنام کند و روز آخر، اگر اشتباه نکنم تلفن ایشان در دسترس نبود و به هر جهت تا پایان ثبتنام رفت و ثبتنام نکرد. ایشان خیلی هم زرنگ است؛ به هر جهت کسی به راحتی در صحبت کردن نمیتواند یک مطلبی را رنگ و لعاب بدهد و به ایشان بگوید. من خاطرم هست از زمان بررسی بودجه گاهی اوقات که قدری کند پیش میرفت همه میگفتند فرمان را به آقای باهنر بدهند.
*من از اینجا میخواهم پلی به مجلس فعلی بزنم. مجلس فعلی را چطور دیدید؟
این ۱۰ دوره مجلس ما از یکسری تبعات منفی یا عوارض منفی رنج میبرد که کاری به خط و خطوط سیاسی هم ندارد. اینها را بیان کنیم و یک جاهایی باید اصلاح شود. اینها دردهای پنهان ماست.
کسی که رای منطقهای میگیرد و به مجلس میآید، هر چقدر هم بخواهد ملی فکر کند، یک جاهایی نمیتواند. بودهاند افرادی که سر این عهد و پیمان ایستادند و به درد این مجلس هم میخوردند؛ حالا من اسم نبرم، استاد دانشگاه بودند، روحانی بودند. اینها بعد از یک یا دو دوره اقبال مردم حوزه انتخابیهشان برگشت، چون در کشور جا افتاده – البته وضعیت نسبت به گذشته بهتر شده است – فضای مجازی کمک میکند. بحثها با تمام تبعاتی که دارد کمک میکند مطالبات از یک نماینده به سمت و سوی وظایف اصلی او برود.
*وظایف ملی؟
بله و حق این نیست که ما در فرهنگ عمومی مطالبات مردم را آنقدر پائین بیاوریم که آن مطالباتی که باید از شورای شهر داشته باشیم، باید از شهرداری و دستگاههای اجرایی داشته باشند از نماینده مجلس داشته باشند. این عارضه و اشکال به هر جهت در همه مجالس وجود داشته و در مجلس دهم هم بیشتر است.
من آرزو میکنم در مجلس آینده و مجالس آینده، فضایی داشته باشیم که یک همپوشانی بین مطالبات مردم و شرح وظایف اصلی نماینده به وجود بیاید. این را مردم فکر نکنند، عرائض من به این معنی است که مطالباتمان را از نماینده پائین بیاوریم؛ اینچنین نیست. این مطالبات را از نماینده خیلی بالا میبرد. هر نمایندهای خواست تصمیم بگیرد نباید ملاحظه این را بکند که دوره بعد بیایم رای میآورم یا خیر، باید به وظیفه اصلی خود توجه کند. در بخش نظارت به اعتقاد من همه مجالس و به خصوص این مجلس نمره خوبی ندارد.
*از ۲۰ چه نمرهای میدهید؟
از ۲۰ مثلاً ۲۵/۱۰ میدهم. حالا خیلی ارفاق کردم این نمره را دادم.
*حتماً بینندهها از من مطالبه دارند که بپرسم آنجا که فکر میکنید نظارت باید دقیقتر میبود و نبود، کجاست؟
همکار ما با من صحبت میکند که فلان وزیر محترم … – البته من معتقد هستم مجلس از اختیارات در بحث تذکر، سوال و استیضاح باید استفاده کند اما همه با اخلاق و ادب باشد؛ نمونه همان چیزی که در سوال از آقای رئیسجمهور اتفاق افتاد که آن را مدیریت کردیم – من قضایای پشت پرده را اگر وقت شد باز میکنم و برای شما بازگو میکنم. همکار محترمی که اگر سوال کردید میگویم از چه جریانی است، میگوید فلان وزیر را به این دلایل استیضاح کنیم و این طرح استیضاح وزیر است. خب من از کسانی هستم که سوال میکنم تا آخر میایستید؟ قبول میکنند و ما امضا میکنیم. همین استیضاح تا روز قبل از استیضاح میرود. تقسیمبندی میکنیم که فردا چه کسانی صحبت کنند. اتفاقی که در مجلس دهم افتاده را بیان میکنم. اینجا داستانسرایی نمیکنم بلکه واقعیتی است که خود من در آن بودم. روز استیضاح میشود و یکباره ۴-۳ نفر از استیضاحکنندگان میگویند ما صحبت نمیکنیم. چرا؟ فراکسیون نشسته و از بیرون هم برخی درخواست کردند که جناب وزیر نیفتد و صلاح و مصلحت نیست که رای نیاورد و یا استیضاح رای بیاورد. پا را کنار میکشند و صحبت نمیکنند.
شما به مجلسی که برای یک استیضاح اینطور برخورد میکند میتوانید نمره ۱۸-۱۷ بدهید؟ من منکر تلاشها و زحمات کمیسیون اصل ۹۰ نیستم؛ خود من هم دو دوره اصل نود بودم. یک آقایی در این مملکت الان ۲۰ و خردهای سال است – مدارک را من دیدم و بررسی کردم – یک حقی را یکی از استانداریهای جنوبی کشور عمل نکرده است. این آقا یک زمانی امکانی داشته است، در بحث واردات یا صادرات بوده و یک فرد همراه با نظام است، آدم بدی هم نبوده است. هر جا رفته برای این احقاق حق رفته به نتیجه نرسیده است. من ۲ – ۳ سالی است که این را به کمیسیون اصل ۹۰ منتقل کردهام. یک مکاتبه میکنم و مکاتبهای که اصل نود با دستگاه اداری میکند، از زمانی که نامه به آنها رسید ظرف مدت یک ماه باید پاسخ دهند.
* و نمیدهند.
نفس پاسخ ندادن خلاف است و انفصال دارد، اما ۴ مورد بیاورند و بگویند که تمام مکاتباتی که کمیسیون اصل نود کرده در مهلت قانونی پاسخ دادند؟ من حداقل این یک مورد را سراغ دارم. اصلاً پاسخ نمیدهند. چند بار مکاتبه و پیرو میزنند تا انجام شود. خب این قانون است.
ما تفکیک و استقلال قوا داریم اما در یک جا استقلال قوا در قانون اساسی نیست و آن هم کمیسیون اصل نود است. اگر در اصل نود کسی از طرز کار رئیس محترم قوه قضائیه، رئیس محترم جمهور یا رئیس محترم مجلس شکایت کند و کمیسیون اصل نود از رئیس قوه دعوت کند او مکلف به شرکت است. البته این مجلس اگر در بخش نظارتی یک مورد خوب و قابل قبول بگویید سوال از آقای رئیسجمهور است.
از آن طرف هم نوع برخوردی که شد، به شکلی بود که رضایت مقام معظم رهبری را که هیچ رودربایستی با کسی ندارد، به همراه داشت. من که در این چند ساله بودم، دیدم با کسی رودربایستی ندارند. مطالبه ایشان از مجلس این است که مجلس با حفظ حرمت مسئولین اجرایی و دیگر مسئولین وظیفه خود را انجام دهد. چه اتفاقی افتاده که یک مدیر کل امور مجلس یک وزیر، یک سفر اروپایی میرود، مثلاً کار خود را انجام میدهد و برمیگردد و این آقای یک مدیر کل امور مجلس صبح سر صبحانه راه میافتد که تشکر و قدردانی از وزیر!. حالا ۱۵۰-۱۰۰ نفر امضا کنند تا در صحن مجلس قرائت شود. اینها شان مجلس نیست.
حالا امکان دارد بگویید تقصیر کیست؟ تقصیر همه است. یک تعدادی هستند که در تمام مجالس وکیلالدوله هستند. وکیلالدوله در نظام جمهوری اسلامی اگر طرف رعایت انصاف و بیطرفی را بکند، اشکالی ندارد، اما اگر چشم خود را ببندد و هر آنچه را که دولت گفت درست است همان را مجری باشد و بخواهد دنبال کند قطعاً قابل قبول نیست. ما وکیلالمله هستیم. در ارتباط با دولت و آقای رئیسجمهور وظیفه احترام است.
*گفته بودید در چنین شرایطی دولت را تحت فشار قرار دهیم نه منطقی است و نه فایدهای دارد.
تحت فشار قرار دادن به این معنی است که یک جایی واقعیت امر را میدانیم و یقین داریم که اگر خود ما هم در این تنگنا بودیم، نمیتوانستیم این کار را انجام دهیم، ولی انصاف نمیدهیم و به هر جهت به سمت و سوی برخورد میرویم. اصلا ظرافت قضیه همین است که وظیفه را انجام دهیم، کوتاه نیاییم اما با انصاف تمام. اگر سوال میکنیم پاسخ سوال قانعکننده بود، خیلی با صراحت بگوییم پاسخ سوال قانعکننده است و عبور کنیم.
*این را باید کنار این بگذاریم که رئیسجمهور باید در این شرایط اقتصادی به این مسئله واقف باشد که بخش عمده شرایط فعلی کشور حاصل مدیریت وی و دولت اوست و باید پاسخگو باشد.
بله. آقای رئیسجمهور قبل از اینکه داوطلب شوند و بر مسند اجرا بنشینند در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص سالها مسئولیت داشت. من نمیتوانم از کسی که قبل از مدیریتش، سهم عمده مشکلات اقتصادی را به مدیریت میدهد و بعد اتفاقی میافتد که با انتخاب خود آن فرد عزیز در این مسند قرار میگیرد و بعد به سمت و سوی توجیهی برود که ولو آن درصد را دو درصد کم کند. من یک زمانی میگویم تسهیلاتی که برای مسکن مهر دادید، این مقدار نقدینگی پمپاژ کردید و لذا این مقدار نقدینگی، این میزان درصد تورم داشته است. خب خود من یک زمانی که دو خودروساز عمده با رکود روبرو هستند و تولیدات آنها روی زمین مانده، همین منابع را در خدمت این ببرم که خریداران خودرو، خودرو بخرند تا تولیدکننده آسیب نبیند، آیا این کار از این قاعده مستثنی است؟
جناب آقای روحانی کلید ارائه کردند. البته یک اشکال ساختاری و یک اشکال تبلیغی در نظام تبلیغات ریاست جمهوری ما وجود دارد. بارها در مصاحبههای خودم بیان کردم و این است که داوطلبین ریاست جمهوری ما به نوعی صحبت میکنند که مردم این استنباط را دارند که اگر بنده را انتخاب کنند، همه مشکلات حل میشود. این بدین معنی است که اگر من انتخاب شدم انتظارات ۱۰۰ درصدی از من دارند. اگر من شبانهروز هم کار کنم و ۸۰-۷۰ درصد آن انتظارات را برآورده کنم در نهایت تحلیل خواهند کرد که ۲۰ درصد انجام ندادید. واقعیت چیست؟ واقعیت این است که در کشور ما رئیسجمهور به تنهایی نمیتواند همه مشکلات را حل کند. افراد سوءاستفاده نکنند که این حرف شما بدین معنی است که اختیارات او در قانون اساسی کم است، چون همه روسای جمهوری که داشتیم منهای مقام معظم رهبری چون آن زمان نخست وزیر هم وجود داشت، قانون اساسی را میخوانند و داوطلب میشوند و رای میآورند و بعد از مدتی خودشان اگر نگویند لایههای بعدی مطرح میکنند که مثلاً اختیارات کم است و قانون اساسی چه است و غیره، که اینها به اندازهای گفته شده که چیز مخفیانه و پنهانی نیست.
چرا واقعیت را بیان نکنیم؟ در یک سفر ماموریتی بعد از انتخاب خانم مرکل، در آلمان از خودروهای سرمایه بنز در اشتوتگارت بازدیدی داشتیم. در ماشین که میرفتیم از معاون بازرگانی کمپانی بنز که گردش مالی این کمپانی مشخص است، پرسیدم و گفتم میخواهیم یک صحبت سیاسی کنیم. معمولاً آنها خیلی زیر بار نمیروند و شاید به نوعی به ایشان تحمیل شد.
گفتم سوال من این است که شما شرح بدهید که چرا در آلمان ۳۸.۵ درصد مردم در انتخابات شرکت کردند؟ در ایران اگر نزدیک به ۵۰ درصد میشود خود شماها در تبلیغات بیان میکنید که کل نظام را باید به رای مردم بگذارید، ولی خود شما ۵/۳۸ درصد مردم شرکت میکنند؟ پاسخ را دقت کنید؛ گفت مردم آلمان دهها سال است که فهمیدهاند فرق آقای کهل با خانم مرکل در زندگی آنها ۵ درصد است. تبلیغات ریاست جمهوری ما میگوید ۱۰۰ درصد اینور است. به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک میشوید دیدهاید که در بین مردم مطرح میشود چه کسی قرار است این دفعه رئیسجمهور شود که همه مشکلات حل شود؟ تورم، گرانی، بیکاری و غیره از بین برود؟ مطالبات این است دیگر. این بنده خدا گفت مردم آلمان دهها سال است که فهمیدهاند فرق آقای کهل با خانم مرکل این است. خواست به من بگوید فرق بهترین و بدترین در زندگی مردم ۵ درصد است و ۹۵ درصد دست خودشان است.
یک اتفاق سال گذشته در زمینه ارز افتاد. مصاحبه خبرنگار خود شما با آقای رئیسجمهور موجود است؛ ضمن اینکه باید حرمت ایشان را نگه دارم و وظیفه من است که به ایشان احترام کنم، باید این حرفها را بیان کنم. میدانید آن زمان ۱۶ کشور در دنیا که بانک جهانی هم همین را بیان کرد، برابری ارزش پول ملی آنها نسبت به ارزهای معروف کاهش داشت. آن سه کشور آخر یکی از کشورهای همسایه قبل از ما بود و یکی از کشورهای آمریکای لاتین بعد از ما بود. طبق آن چه که بانک جهانی بیان کرده است.
خب من نگاه میکنم که آقای رئیسجمهور صحبت میکند، طوری صحبت میکند با لبخند و میگوید هیچ اتفاقی رخ نداده است، اما رئیسجمهور کشورهای دیگر میگویند – اگر آمریکا دلار دارد ما خدا را داریم. این حرفها را باید ما بزنیم – من از مردم میخواهم ارزهای خود را به بانک ببرند و پول ملی خود را بگیرند. به هر جهت اگر نمادین هم هست، اگر فیلم هم هست، دارند فرهنگسازی میکنند و نشان میدهند مردم آنها آمدهاند و یک دلاری را آتش میزنند. من در آن کشور رفتم، از من یورو قبول نکردند. هیچ کسی قبول نکرد. من یک مسافتی را طی کردم و یورو را با واحد پول آن کشور عوض کردم و کارم را انجام دادم. شما ببینید در همان زمان در استان خود ما، من که بیان میکنم بررسی شده عرض میکنم، وقتی یک توریست میرفت خرید کند اگر پول آن را عوض کرده بود و پول ایرانی هم گرفته بود از او سوال میکرد ارز ندارید؟ دلار ندارید؟ یورو ندارید؟ این فرهنگسازی را چه کسی باید انجام دهد؟ چه کسی باید از مردم بخواهد؟
همه جای دنیا وقتی قیمتها بالا میرود، مردم اتوماتیکوار در فرهنگشان مصرف را کاهش میدهند یعنی بزرگترین اهرم کنترل را به دست میگیرند. در فرهنگ عمومی ما چه اتفاقی میافتد؟ در همین تهران تا نرخ مسکن بالا میرود تقاضا هم بالا میرود. تا رکود میشود هیچ کسی نمیخرد. این فرهنگ را چه کسی باید اصلاح کند؟
*بعد هم اتفاقات دیگری رخ میدهد، در هر مقطعی مردم دیدند آنهایی که ادعای با مردم بودن، مسئولیت و صداقت دارند کلی سوءاستفاده کردند.
آفرین. خب منم همین را میگویم.
*این اعتماد از بین رفته است.
من همین را بیان میکنم.
*چند نفر از نمایندگان اینجا مهمان ما بودند و گفتند ما گفتیم این اتفاقات دارد رخ میدهد، چند ماه به سال ۹۶ و التهابات ارزی مانده بود ولی هیچ توجهی نشده است و مجلس هم هیچ پیگیری نکرده است.
بله، در سال گذشته زمانی که آمریکاییها از برجام خارج شدند یک اتفاقاتی در زمینه قیمت ارز افتاد. آقایان چه کار کردند؟ انقباضی برخورد کردند یا ارائه به بازار کردند؟ دومی را عمل کردند. همین که بعد به روایتی گفتند ۱۸ میلیارد و به روایتی ۲۰ و خردهای میلیارد گفتند و بعد در بررسیها مشخص شد که برای چه چیزهایی بوده که بعضاً خیلی مسئله باز نشد، همان زمان کمیسیون اقتصادی مجلس گفت این کار درست نیست. چرا گفت درست نیست؟ معمای چهارمجهوله را که کمیسیون اقتصاد حل نکرد.
معاون اول رئیسجمهور قطعاً به حکم مسئولیتی که دارد از میزان منابع ارزی اطلاع دارد. معاون اول رئیسجمهور یا وزرای اقتصادی به حکم وظیفه و اختیاری که دارند، از میزان نقدینگی خبر دارند. آنها بیاطلاع نیستند که در یک مقاطعی پس از پیروزی انقلاب، این نقدینگی یا سراغ سکه رفته یا سراغ طلا رفته و یا سراغ مسکن رفته یا سراغ خودرو رفته یا سراغ ارز رفته است.
همین اتفاق در سال ۱۳۷۲ افتاد. با همین شیوهای که کمیسیون میگفت این کار را نکنید، آن زمان عمل کردند و جواب داد، اما چرا در آن زمان جواب داد؟ برای این که آن زمان نقدینگی در حدی بود که اشتهایی برای خرید ارز در حد آن میزان کمی که در بازار تزریق کردند نبود. من به یاد دارم دقیقا. آیا میتوانیم بپذیریم از میزان ذخایر ارزی اطلاع نداشتید؟ قطعاً اطلاع داشتید. حتماً شما از میزان نقدینگی اطلاع داشتید، آمار نقدینگی اول دست شماست. قطعاً اطلاع داشتید. از میزان نقدینگی اطلاع دارید. آلارمها و چراغها نشان میدهد که نقدینگی به سمت و سوی ارز میآید، تقاضاها به این سمت و سو میآید. آمار بانک مرکزی هم بیان میکند، بعد یکباره با چه میزان پشتوانه ارزی… بعد خودتان میگویید میزان نقدینگی در حدی است که این مقدار دست این درصد از بخش جامعه است و اگر این مقدار درصد سراغ خرید ارز بیاید مثلاً ما ۱۷ میلیارد دلار ارز میخواهیم. مجلس و کمیسیون گفتند. حالا اینها را میگوییم، اعتقاد من بر این بود و الان هم اعتقاد من بر این است و ابایی ندارم این را بگویم که دستگاه قضائی در اتفاقی که رخ داد، باید ورود پیدا میکرد.
*یعنی این حتماً پشت پرده دارد.
باید بررسی میکرد. من نمیخواهم کسی را متهم کنم.
*ورود نکرد؟
نه، دقت کنید؛ در عواملی که خرید کردند و اشتهای کاذب درست کردند، ارز را خرید کردند و خارج کردند، با آن طرف مرز ارتباط داشتند، در اینها ورود کردند و به هر جهت نیروی انتظامی این را ورود کرد، اما اینی که من به عنوان مسئول تصمیم گرفتم که یک اتفاقی افتاده، سر کیسه را در بازار شل کنم و میدانم و از قبل هم گفته میشد که امریکاییها از برجام خارج میشوند و همین راه رفته را در اواخر مردادماه یا شهریورماه برگرداندیم و تصمیم دیگری بگیریم. ما اگر قرار است با هم رودربایستی نداشته باشیم و منافع کشور برای ما مهم باشد، در این قضایا باید بایستیم.
*و هم اینکه برخی چیزها تعجببرانگیز است؛ مثلا آقای عادل آذر میگفت حکم انفصال از خدمت رئیس کل سابق بانک مرکزی و چند تن از معاونینشان را صادر کردیم ولی به ما گفتند دخالت نکنید و ما هم ورود نکردیم و تمام شد. اگر دیوان محاسبات نباید ورود کند چه کسی باید ورود کند؟
اگر بخواهیم این مسئله حل شود، یک نگاه غلط از ذهن تصمیمگیران خارج شود. آن نگاه غلط چیست؟ کوهکن ۴ دوره نماینده مجلس است، سوابقی و خدماتی دارد و همه اینها درست است، اما اگر تخلف و تخطی کرد، باید با او برخورد شود و ملاحظه هم نشود. حالا چون من خدمت کردهام، حالا انشاالله قصدم این نبود این اتفاق بیفتد، این طور نمیشود مسائل را حل کرد! خدمت کردید به جای خود، ولی این تصمیمی که گرفتید تصمیم غلطی است؟ بعد از انقلاب مثلاً یک آقایی را مجلس برای وزارت رای نمیدهد، آقای رئیسجمهور وقت هنوز رای مجلس را به صداوسیما اعلام نکرده، اول حکم مشاور آقای رئیسجمهور در همان بخش را میخواند و بعد رای مجلس را میخواند.
*این به چه معنی است؟
نمیخواهم بگویم لجبازی است، اما بیتوجهی به مطالبات و ذهنیتهای منفی است که در افکار عمومی نسبت به رئیسجمهور یا دولت به وجود میآید.
*دو تا از نمایندههای مجلس که از همکاران شما هستند و افراد باتجربهای هم هستند، هر کدام ۳ – ۴ دوره در مجلس بودهاند، یکی میگوید دولت ۲۵ درصد بیشتر اختیار ندارد. اختیار و کارهای اجرایی را میگویند دست دولت است اما کلاً ۲۵ درصد اختیار دارد. یکی دیگر از نمایندهها میگوید من تا حالا از لحاظ اختیارات هیچ کسی را به اندازه دولت آقای روحانی با این همه اختیار ندیدم. یعنی واقعاً فاصله ماورایی است. یک نقطه نظر هم از شما خواندم که …
من میخواهم از شما انتقاد کنم. این حرفها را برای شما میزنند دیگر. منشا اختیارات آقای رئیسجمهور و یا دولت در کجا است؟
*در قانون اساسی است.
بله؛ آقای رئیسجمهور مسئول اداری و نظام اداری و مالی کشور است. اگر کسی بگوید اختیاراتی ندارد، یا چوب لای چرخ دولت میگذارند یا نمیگذارند دولت کار کند، باید مصداقی بگوید دولت این لایحه را آورد، این مشخصات را داشت، این مشکلات را حل میکرد، بدون نظر کارشناسی مجلس این را رد کرد و اجازه نداد برای تسهیل امور مردم این اتفاق رخ بدهد.
برای شما یک مثال ساده بزنم. حتماً شنیدهاید که خیلیها از تمرکزگرایی مینالند. عدم تمرکزگرایی را چیز خوبی میدانند. جالب است بدانید در یک روستا یا شهری اگر لولهای که میخواهد از حریم راه عبور کند، تا یک حدی باشد باید در مرکز استان تصمیمگیری شود. این از یک سایزی که گذشت باید در تهران در یک کمیسیونی تصمیمگیری میشود. این چیزی است که بنده احصاء کردم و ۵ ماه هم هست با وزیر راه که در حوزه ایشان است، مکاتبه کردم و هنوز چیزی به دست من نیامده که آقا این حرفی که شما به عنوان نماینده بیان کردید، مکتوب کردید درست هست یا خیر.
من خروجی دولت را نگاه میکنم. این حرف من فقط نیست. من در هیچ دورهای در مجلس – موکلین من میدانند – سنگ هیچ دولتی را به سینه نمیزنم، به دولتها احترام میگذاشتم اما نماینده مردم هستم. من به کرات مواردی را دارم که نگاه میکنم، مثال بزنم. در یک زمانی سال ۹۰ تا ۹۱ بحث تحریمها پیش آمد. وقتی بحث تحریم پیش میآید و شرکتهایی به شما کالا میفروشند، اما حاضر نیستند فرم «گواهی مبدا» را بدهند. این فرم که معمولاً اتاق بازرگانی صادر میکنند شناسنامه کالاست. هنوز در ضوابطمان اگر یک کالایی وارد کنید میگویند باید جزو مدارکی که از شما میخواهند فرم «گواهی مبدا» باشد. آن بانکی که این را میخواهد چارهای ندارد. میگوید این مدارکی است که از من خواستهاند. شرکتی که این را داده میگوید اگر این گواهی را به شما بدهم کاملاً در سیستم شناسایی میشوم و با ما برخورد میکنند. این را به شما نمیدهم اما جنس را به شما میفروشم. ما سریع باید چه کنیم؟
کالایی در گمرک میآید، در سال گذشته اتفاق افتاده است، میتوانید بررسی کنید، ماهها این کالا در مقدار زیادی میماند که بررسی کنند این «گواهی مبدا» دارد یا خیر. وقتی تحریم هستید و در این شرایط قیمت ارز غیرکارشناسی و بخشی هم کارشناسی بالا میرود، وقت آن است که تصمیم قاطع بگیرید. ما در گذشته هم داشتیم. همه میدانند من منتقد رئیسجمهور قبلی هم بودم، اما در همان شرایط سال ۹۱-۹۰ وقتی چنین اتفاقی افتاد، در شرایطی وقتی میگویید مدیریت قاطع، رئیسجمهور نباید احساس کند شان من نیست که من به رئیس کل گمرک زنگ بزنم. رئیس کل گمرک را زنگ بزنند و بگویند این کانتینرهایی که آمده ظرف این مدت باید ترخیص شود. باید ترخیص کنید و مواد اولیه باید به کارخانه برسد. اگر ترخیص نکردید، دنبال کار خودتان بروید. اینها بیتاثیر نیست. در گذشته هم داشتیم. یک اتفاقی در دولت دیگری میافتد و کار انجام نمیشد…
*یعنی شما قاطعیتی نمیبینید؟
نخیر. من اصلاً قاطعیت نمیبینیم، قاطعیت را در این میبینم که شما فیلم میسازید و بعد نامه مینویسند، بودجه شما این جور و آن جور شد. برای دولت زشت است که این کارها را بکند. من رئیس دولت باشم، پول به صداوسیما میدهم فیلم بسازد و من را نقد کنید، اما نقد عالمانه کنید. وقتی در مورد ده موضوع مکاتبه میکنم و سه ماه میگذرد و جواب من داده نمیشود، خب این را تحلیل بر ناکارآمدی میکنم.
*آقای کوهکن متولد زرینشهر لنجان، ۱۳۳۶.
بله. اردیبهشتی هستم.
*خدا رحمت کند، پدر شما هم معمار بودند.
بله.
*اوایل هم از آنجا به شهر ری مهاجرت میکنید و مدتی در شهر ری بودید و بعد هم برمیگردید. ازدواج شما چطور شکل گرفت؟ چطور آشنا شدید؟ چه سالی ازدواج کردید؟
۱۳۵۸ یا ۱۳۵۹ بود.
*بعد از انقلاب.
بله. برادر ایشان از دوستان ما بود. خیلی ساده با ایشان مطرح کردیم که شما بنده را میشناسید و قطعاً خواهر خود را بهتر از من میشناسید و به نظر شما ما مناسب هم هستیم یا خیر. ولذا آن چه در مرحله اول خواستگاری فرستادم برادرخانمم بود.
*مهریه چقدر بود؟
حتماً باید بگویم؟
*در یک جایی گفتهاید.
بله. خیلی کم است.
*گفتید سال ۸۵ جمع زدید و تقریباً ده میلیون تومان میشد.
کمتر از این بود. زمان خودش یعنی سال ۵۸ مثلاً یک تخته فرش ۲ در ۳ شهرکردی و ۱۵ مثقال طلا بود که در آنجا مرسوم بود و خیلی کم پول رایج بود.
*خطبه را چه کسی خوانده است؟
خطبه را یکی از باجناقها که افتخار ما هم هست، روحانی وارسته و باسواد و اهل اخلاق هستند، حاج آقای رهبر که خانم ایشان بزرگتر از خانم من هستند، ایشان خطبه را خواندند.
*با حاج آقای رهبر که مجلس بودند نسبتی دارند؟
اخوی کوچکتر ایشان هستند.
*اخوی کوچکتر حاج رهبر که نماینده مجلس بودند.
بله.
*دو پسر و یک دختر دارید
بله.
*همه ازدواج کردند؟
همه ازدواج کردند و زود هم ازدواج کردند.
*ازدواجها سیاسی بوده یا خیر؟
ازدواجی که کردند هر دو از خانوادههایی که افتخار آنها این بود که از پاسداران انقلاب بودند. هر دو عروسی که داریم پدرانشان پاسدار بودند و افتخاری برای ما است.
*دختر خانم چطور؟
دختر خانم هم از اقوام و نزدیکان هستند.
*سمت سیاسی ندارند؟
نه داماد و نه دو پسری که دارم، هیچ گونه مسئولیت اجرایی و دولتی اصلا و ابدا ندارند و در هیچ کار تجارت داخلی و خارجی هم نیستند.
*یکیشان در دفتر شماست؟
دومی در دفتر من کار میکند. اولی هم در یک شرکت خصوصی کارمند است.
*ماجرای ویلای لاکچری که گفته شد چه بود که در نهایت شما رفتید و شکایت کردید؟
بله. حالا نمیخواهم اینها خیلی باز شود. یکی از قضات دادسرا حرف زیبایی میزد؛ میگفت فرض کنید نمایندهای منابع طبیعی را گرفته، مجوز هم نگرفته و ساختمانی را ساخته است. یک زمانی استاد دانشگاه و یا آدم سیاسی انتقاد میکند، اشکالی ندارد، اما دادستان قوه قضائیه شمشیر است و راست هم میگوید، اختیار تام دارد، ماده ۱۰۰ را هم دارد؛ خب برود خراب کند. من هیچ ابایی ندارم.
این اتفاقی که افتاد خیلی برخوردها جالب بود. برخی از دوستان ما در تهران از وکلا میرسیدند یک لبخندی میزدند و میگفتند ما فکر میکردیم شما در لواسان ویلای ۱۰۰ میلیاردی دارید. در روستا فلان است؟ یک نیشخندی میزدند. شما در این کشور زندگی میکنید، آن محلی که عکس آن را نشان دادند و پخش کردند یک برادری که اسم ببرم شاید شما هم بشناسید، در روستا رفته و زمین خریده و کمیسیون و منابع طبیعی نوشته این مستثنیات مردم است و بنیاد مسکن پروانه داده و او رفته ساخته است. بنده این کار را نکردم. من آن زمان گفتم یک خط بیاورید که بنده تقاضای کاربری دادم.
*اهل کمک کردن در کار خانه هستید؟
حتماً.
*حتماً یعنی واقعاً کمک کردید؟
انجام میدهم.
*اهل ورزش هستید؟
ورزش هم تا اندازهای که فرصت و زمان اجازه بدهد سعی میکنم انجام بدهم.
*فوتبالی؟
والیبال و فوتبال و پینگپنگ و یک زمانی شنا کار میکردم.
*قرمز یا آبی؟
من طرفدار تیم ملی هستم. تعصبی روی هیچ تیم فوتبالی ندارم.
*حتی سپاهان اصفهان؟
واقعاً ندارم. یعنی به همان میزان که به سپاهان احترام میگذارم، یا ذوب آهن را احترام میگذارم، به تراکتورسازی تبریز هم واقعاً احترام میگذارم، البته تعصب خاصی روی تیم ملی دارم و مسابقات آنها را علاقهمند هستم و تماشا میکنم، اما وقت برای مسابقات بین باشگاهی معمولاً نمیگذارم.
*آقای کوهکن فعالیتهای انقلابی قبل از انقلاب داشتند؟
من متولد ۱۳۳۶ هستم و از حدود دو الی ۲ سال و نیم قبل از پیروزی انقلاب، فعالیت خودمان را در شهرستان با یک گروه ۸-۷ نفره شروع کردیم. فعالیتها هم زود شروع شد، اما خیلی اوج گرفت تا جایی که سال ۵۶ در حد رفتن به سمت تهیه اسلحه هم پیش رفت. البته فقط داشتن اسلحه بود، منتهی کاملاً همراه با روحانیت و بدون وابستگی به هیچ یک از جریاناتی که آن زمان بودند که بعضاً بعد از انقلاب سر از انحراف و سقوط درآوردند.
حضرت امام (ره) یک دستوری دادند که سربازان فرار کنند، من فرار نکردم؛ در واقع، دستور گرفتیم که ما ترک نکنیم. یک فرمانده توپ خودکششی داشتیم، گروهبان یکم بود. این را به خاطر دارم که قرار ما بر این بود اگر دستوری آمد که داخل شهر بیایید، آن توپ خودکششی روی اتاق بیسیم برود و در چه جاهایی معبرها را باز کنیم و افرادی را که بیرون بودند به انبار اسلحه برسانیم و آنها را مسلح کنیم. استان اصفهان و شهر اصفهان از استانهای بود که پیشقدم در انقلاب بود، اما لازم است بدانید هیچ پادگانی غارت نشد، هیچ اسلحهای بیرون نرفت و این به یمن مدیریتی بود که دو افسر شجاع انقلابی بود که در آن زمان بودند، البته با یک لایههای دیگر هم ارتباط داشتند، منتهی چون داخل ارتش بود سعی میکردند خیلی باز نشود.
*روز ۲۲ بهمن کجا بودید؟
من خاطرم هست در همان شب در اصفهان قدری از افراد وابسته که شاید ساواکیها هم در بین اینها بودند، به کمک نیروها آمدند. من در خیابان عبدالرزاق اصفهان بودم، حوزه ماموریت ما آنجا بود. مردم میآمدند و سرکوچهها و بازار یک هجمه میبردند. من به یاد دارم هماهنگی با برخی از اینها انجام دادیم و ۴-۳ مورد از اینها را تحویل مردم دادیم. از این قرار بود که اینها با سنگ میزدند و من به یاد دارم واقعاً برخی از افسران زمان شاه خیلی افراد مبتدی بودند؛ یعنی مردم پاره آجر به ماشین میزدند و اینها وسط خیابان بودند. وقتی میرسیدیم، پیاده میشدیم اینها فرار میکردند. من به سربازان میگفتم این آجرها را داخل کوچه پرت میکردیم. یعنی بار دوم که میآیند دست مردم خالی نباشد.
*بعد به سپاه پیوستید.
من به خاطر اینکه ارتباط با روحانیت داشتیم، وقتی کمیته تشکیل شد مجموعه نظامی کمیته بودیم. بعد سپاه که تشکیل شد وارد سپاه شدیم. سپاه ناحیه تشکیل شد، وارد آنجا شدیم.
*بعد معاون فرماندار فارسان شدید.
یک جمعی از برادران سپاه بودند که آن زمان منعی نبود، هم در حزب جمهوری اسلامی بودند و هم در سپاه بودند. حضرت امام دستور دادند، این نکته را بیان کنم که این برادران به قدری پایبند بودند حتی یک جلسه دیگر برای خداحافظی نیامدند. کلاً ترک کردند، اما من چون قرار بود به فرمانداری بروم، این مجموعه همه رفتند و آنجا ماندند و من یکی را تاکید کردند که چون قرار است به فرمانداری بروید، این طرف را استعفا بدهید. و لذا ۱۶ نفر از حزب استعفا دادند و در سپاه ماندند و من سپاه را استعفا دادم چون قرار بود به فرمانداری بروم. نهایتاً به عنوان دبیر حزب تا زمانی که حزب بود، حزب را اداره میکردیم و فرمانداری هم بودیم.
*فرمانداری فارسان و بعد بروجن.
بله. اداره کل آموزش و پرورش چهارمحال و بختیاری، معاونت آموزشی …
*و مجلس چهارم شد. چطور شد در این دوره چهارم نماینده شدید؟
البته یک مدتی هم شورای کمیته امداد استان هم افتخار همکاری داشتم. از دوره دوم و سوم در شهرستان ورود پیدا کردم.
*در لنجان؟
بله. دوره سوم هم نفر دوم بودم. با نفر سوم با اختلافی بودم و روی لطف و عنایتی که آنجا داشتند، هم روحانیت آنجا، به تاکید آنها مجلس سوم هم ورود پیدا کردیم که نماینده دوم شدم و مجلس چهارم ورود پیدا کردم و اتفاقات بعدی رخ داد.
*مجلس چهارم چند ساله بودید؟
سال ۷۰ بود؛ ۳۴ سالم بود.
*دولت آقای هاشمی بود؟
بله.
*ریاست مجلس هم که آقای ناطق بود
بله.
*از انجا با آقای ناطق آشنا شدید؟
بله. از قبل هم آقای ناطق را میشناختم و ارادت داشتم، اما چهار ریاست ایشان باعث شد آشنایی بیشتری داشته باشیم. من معتقد هستم آقای ناطق یکی از تشکیلاتیترین روحانیون کشور است و به کار کارشناسی ارزش قائل است.
*مجلس پنجم شرکت کردید و رای نیاوردید؟
ببینید، مجلس پنجم همه آثار و شواهد نشان میداد که من رای میآورم، شب انتخابات توسط شورای محترم نگهبان درخواست کردند من انصراف بدهم، چون چیزی را نمیدیدم دال بر این باشد، انصراف ندادم و لذا اسم بنده را حذف کردند و در رقابت نبودم. در انتخابات میاندورهای اصفهان حضور پیدا کردم و یک فرصتی شد که بررسی کنم و از آن زمان حضور داشتم.
*یعنی چه؟ به چه علت گفتند باید انصراف بدهید؟
به من نگفتند. من انصراف ندادم.
*ولی رای نیاوردید.
شورای نگهبان حذف کرد، یعنی رد کردند. من در رقابت نبودم.
*خب علت چه بود؟
به من چیزی نگفتند چون آن زمان هم قانون نمیگفت که دلیل را به خود فرد بگویند. من از افرادی هستم که به شدت معتقد هستم نظارت شورای نگهبان باید استصوابی باشد، نظارت استطلاعی به درد نمیخورد. نظارت استطلاعی اگر بخواهد روی انتخابات باشد، اصلاً نظارتی نباشد بهتر است. این را به عزیزانی عرض میکنم که نقد دارند، همین شورای نگهبان یک بار بنده را رد کرده است اما به هیچ عنوان نه جایی گلایه کردم …
*آن زمان هم گلایه نکردید؟
خدا مرحوم آیتالله خزعلی را رحمت کند، بعد از انتخابات به مجلس آمدم و طرح دوفوریتی بود و ایشان مجلس بودند. اشاره کردند و من خدمت ایشان آمدم. گفتند فلانی آن چه مطرح کردند، در مورد شما چیزی نبود منتهی ما احتیاط کردیم و روزه شکدار نگرفتیم. عین جمله ایشان بود. عرض کردم شما هر تصمیمی گرفتید من هیچ گونه گلایهای ندارم، چرا که در نظام جمهوری اسلامی ایران مسائل را باید بر اساس تکلیف دید.
من اولین حرفی که روی دو نفر از کاندیداهای سال ۸۸ ریاست جمهوری دارم همین حرف بود. آقا شما داوطلب شدید و مردم به شما رای ندادند، سجده شکر به جا میآورید. اگر این مسئولیت را بر عهده من میگذاشتند، شاید همین باعث میشد بنده به جهنم بروم. من خودم را ارائه کردم و مردم رای ندادند.
*خدا وکیلی آن زمان اینقدر هم ناراحت نشدید که علت را به شما نگفتند؟
ابداً.
*پیغامی هم به آنها ندادید؟
نخیر، ابدا. من همان زمان که رد کردند از ارادتمندان حضرت آیتالله جنتی بودم، هستم و خواهم بود و با صراحت میگویم و هیچ ابایی هم از کسی ندارم، ایشان اگر در شورای نگهبان نبود و ایستادگی ایشان نبود، مجالسی که در گذشته تشکیل میشد معلوم نبود برخی از افرادی که صلاحیت نداشتند، راه پیدا میکردند یا خیر.
*انتخابات ۷۶ برای آقای ناطق کار کردید.
من انتخابات ۷۶ در ستاد آقای ناطق بودم. دلیلش هم این بود که ایشان را فرد توانمندی میدیدم. ایشان را فرد با برنامهای میدیدم. من باز هم تاکید میکنم که در زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری در آن زمان جلوپنجره اجرا، نخست وزیر بود. از اصلاح قانون اساسی رئیسجمهور شد.
*در زمان آقای هاشمی
بله. برای من مهم بود که … این را عرض میکردم که شما از همه اینهایی که رئیسجمهور شدند، سوال کنید حتی مرحوم آیتالله هاشمی که در قید حیات نیستند. دست ایشان از دنیا کوتاه شده و خداوند ایشان را رحمت کند. از آنها سوال کنید زمانی که داوطلب شدید چند خط برنامه داشتید؟ آقای ناطق با برنامه وارد شده بود، برای اداره کشور برنامه داشت. من یک زمانی به آقایانی که از مجموعه کارگزاران بود و در ۳-۲ ماه پیش از آقای ناطق خیلی حمایت کرد، مصاحبه کردم و گفتم این آقای ناطق همان آقای ناطقی است که در مناظره دانشگاه بینالمللی امام خمینی قزوین داشتیم و خود شخص شما میگفتید اگر آقای ناطق رئیسجمهور شود طالبانی میشود، دیوار میکشد.
*این چه کسی بود؟
آقای مرعشی.
*فردی که در مناظرهها میگفتید همین عبارت را میگفتند آقای مرعشی بودند؟
بله، بنده و آقای حسین مرعشی بودیم. آنجا من از طرف ستاد آقای ناطق رفته بودم و ایشان از طرف ستاد آقای خاتمی بودند. فراموش نکردهام که آن زمان واقعاً به ایشان جفا کردند. دوستان اصلاحطلب هم الان این را میگویند، آقای ناطق اصلاً تفکر اینچنینی نداشت ضمن اینکه همین آقای ناطق آن زمان روضه را میخواند، در جلسه مجلس قاری نبود هیچ ابایی نداشت قرآن ابتدای مجلس را تلاوت کند و میگفت افتخار من این است که منبری هستم و روضه امام حسین (ع) را میخوانم اما به شدت به کار کارشناسی پایبند بود.
من اگر در ۲ خرداد ۷۶ در ستاد آقای ناطق بودم به خاطر این بود و اعتقاد من بر این است که اگر آقای ناطق رئیسجمهور میشد با صراحت میگویم که بخش قابل توجهی از مشکلات امروز کشور را نداشتیم.
*با چه استدلالی؟
با این استدلال که ایشان برای اقتصاد، برای بسیاری از اینها مکتوب برنامه داشت و با برنامه جلو میرفت.
*فکر نمیکردید که رای نیاورد؟
ما فکر نمیکردیم، از دو هفته مانده به روز رایگیری نظرسنجیهایی که روزانه میآمد، یک دفعه حرکت معکوس را شروع کرد.
*آقای مرحوم هاشمی و تیم کارگزاران چقدر در موفقیت طرف مقابل نقش داشتند؟
آن زمان حلقه «کیان» بود و اقداماتی که انجام دادند. من با آن کار ندارم فقط یک نکته بیان کنم.
*حالا تحلیل خود را بیان کنید.
امر مهمی هم نیست. من یک چیزی بگویم که به درد مردم بخورد. آقای ناطق رئیس مجلس بود، تا دو هفته قبل همه زمین و زمان میگفتند ایشان رای میآورد. عصر روز انتخابات وقتی آقای باهنر به آقای ناطق گفتند رقیب رای میآورد، اطلاعیه داد و اولین کسی بود که به رقیب تبریک گفت و بعد تا رقیب بود و ایشان رئیس مجلس بود، هیچ گونه حرکتی انجام نداد که احساس کنند ایشان به خاطر شکستی که در انتخابات خورده است بخواهد چوب لای چرخ دولت بگذارد. این بزرگمنشی را نشان میدهد. بنده میگویم آنها که در انتخابات ۸۸ آمدند اگر همین کاری که آقای ناطق کردند را انجام میدادند چه اتفاقی میافتاد؟
یک اطلاعیه میدادند به فردی که برنده انتخابات شده، تبریک میگفتند و اگر میخواستند طرفداران خود را راضی نگه دارند، میگفتند به عنوان یک منتقد باقی میمانیم.
*نگفتید نقش آقای هاشمی و تیم کارگزاران در پیروزی رقیب آقای ناطق چه بود؟
میدانید که شاکله وجودی دفتر ایشان و بعد مجمع تشخیص مصلحت نظام که رفت، مشاورین و کسانی که به او نظر میدادند «کارگزاران» بودند. آقای هاشمی حتی زمانی که آقای احمدینژاد در مقابل ایشان پیروز شد، دوستان واقعیاش به ایشان گفتند و استدلال کردند که شما چهره ناشناختهای نیستید و وقتی در نظرسنجیهای اولیه ۲۲ درصد آوردید، یک زمانی یک چهره ناشناخته میآید و یک سال مانده به انتخابات در نظرسنجی ۲۲ درصد رای میآورد اما این طرف و آن طرف میرود، سفر میرود و کارهای خاصی انجام میدهد و یکباره این ۲۲ درصد بالا میرود، چون رئیسجمهور ۵۱ درصد رای میخواهد؛ شما که چهره شناختهشدهای هستید که ۲۲ درصد رای آوردید این بیانگر این است که رشد دیگری ندارد. از طرف دیگری آرای کسانی که به شما رای نمیدهند، انگیزهدار هستند که شما رای نیاورید، لذا در صحنه نیایید. همان زمان کسانی که آقای هاشمی را تشویق کردند، همین دوستان بودند. من یک نکته دیگر بیان کنم …
*تشویق کردند که بیاید؟
بله. من یک نکته دیگری بیان کنم که آقای هاشمی و آقای احمدینژاد برای دوره دوم رفتند. در مجلس یک جلسهای گرفتند، چون ما دنبال این نبودیم که مجلس این چراغ را روشن کند، چون این چراغ برای بیتالمال بود. اگر آقای احمدینژاد یک جلسه برای نمایندگان میگذاشتیم طبیعی بود که برای آقای هاشمی هم بگذاریم. نمایندهها هم افرادی نبودند که بحث و صحبت نکنند. آقای احمدینژاد یک جلسه با تعدادی نمایندگان گذاشت و رفت.
*در محل کمیسیون تلفیق.
بله. من شخصاً به مرحوم آقای هاشمی زنگ زدم و گفتم دعوت میکنیم، آقای احمدینژاد به مجلس آمده و با نمایندگان جلسه داشته، شما هم بیاید و با نمایندگان جلسهای بگذارید و سوال و بحثی دارند چون میخواهیم افکار عمومی روشن شود. خود شخص ایشان قبول کرد. با همان لحنی که داشتند گفت خوب است و من استنباطم این بود که قبول کرد. قرار شد من از طریق دفتر پیگیری کنم و بعد به من اطلاع دادند آقای هاشمی نمیآیند. بنده معتقد هستم به خصوص این اواخر بخش قابل توجهی از نظرات و مشورتهایی که به ایشان میدادند، در این حلقهها نیروهای انقلابی و نیروهایی که در کشتی انقلاب باشند، نبود. یک نفر بود که با ایشان ارتباط خود را حفظ کرد و آقای هاشمی به خاطر ارادتی که به ایشان داشت، در یکی دو مقطع آقای هاشمی پی حرف ایشان رفت و همان خیلی کمک کرد که آقای هاشمی خیلی صدمه نبیند.
*چه کسی بود؟
آن هم خدا رحمت کند ایشان مرحوم استاد عسگراولادی بود.
*به خاطر ارتباط نزدیکی که با آقای هاشمی داشتند.
به خاطر این که آقای عسگراولادی شخصیتی بود که – من این را شنیدم و چون از خود آقای عسگراولادی هم نشنیدم و با واسطه عرض میکنم – که یکی از دوستان گفتند سوالی از آقای خاتمی کردند که در دوره ۸ ساله چه کسی بیشترین انتقاد را به شما کرد جملهای را گفته بودند که عمیقترین و پروزنترین انتقادات را با بهترین اخلاق، آقای عسگراولادی بود.
آقای عسگراولادی هر چیزی را تشخیص میداد، خیلی تلاش کرد و با آقای احمدینژاد صحبت کرد. خدا ایشان را رحمت کند؛ ما هفتهای یکی دو جلسه با ایشان داشتیم. آقای عسگراولادی را کم عصبانی میدیدم. سر یک مسئلهای گفت من به آقای احمدینژاد گفتم این مسئله بین و شما به قیامت بماند.
*نمیگویید چه بود؟
سر همان رئیس دفتر و مشاور ایشان. ایشان تلاش میکرد که آن سمپاتی و دفاعهای متعصبانه از او اصلاح کند و این به خاطر خدا بود. اولین جلسهای که بعد از انتخابات ۲ خرداد ۷۶ گذاشته شد یکی از آقایان پیشنهاد کرد که ما الان یک لیدر میخواهیم.
یک پیشنهاد داد که دوم خرداد این اتفاق افتاده است و آقای خاتمی هم رای آورده است و ما اطراف آقای هاشمی برویم و آقای هاشمی لیدر ما بشود. آقای عسگراولادی این را رد کردند اما بسیار محترمانه و زیرکانه؛ گفتند آقای هاشمی را ما در جمع جامعه روحانیت قبول داریم. من یک نکته دیگر عرض کنم که ایشان از بن دندان معتقد بود همگی مسئولین باید در این کشور نگاه به رهبری داشته باشند. در این زمینه هم با هیچ کسی رودربایستی نداشت.
*یک چیزی گفته بودید آقای ناطق بعد از ۷۶ یک حرکت تشکیلاتی که شکل داد هم شورای شهر دوم حاصل شد و بعد هم مجلس هفتم. برای ریاست جمهوری ۸۴ این نتیجه رخ نداد. به نظر شما چرا آن نتیجهای که میخواستید شکل نگرفت و تفرق به وجود آمد؟ برخی میگویند چون کاندیدای مورد نظر آقای ناطق بود، مقبول نبود و رای مردم را نداشت.
شورا را جمعی از آقایان بودند که مسئول پیگیری کار شورای شهر تهران بودند که آقای فدایی، آقای احمدینژاد و دیگران بودند. انتخابات شوراها انجام شد و تهران را آقایان میشناختند و تکلیف آن مشخص بود. یکی از لیست آنها رای نیاورده بود اما یک نفر دیگر که از بیرون رای آورده بود همین گرایشات اصولگرایی داشت. اینجا خیلی نیاز به توضیح نداشت دیگر. بعد از آنکه من توضیحی خدمت آقایان دادم که مشهد و اصفهان این طور شده، گزارش از انتخابات شوراها را دادم برخی فکر میکردند شورا این جور شد کار ما تمام است.
من خاطرم هست آقای ناطق رو به دوستانی کردند که انتخابات شورای شهر تهران را مدیریت کرده بودند، گفتند کار شما تمام نشده است. دوستان شورا را همراهی کنید تا مستقر شوند و تصمیمات خودشان را بگیرند. این ادامه پیدا کرد تا جایی که دوستان متوجه شدند، به انحاء مختلف یک کسانی را به عنوان شهردار معرفی میکنند که هم یک گرایشهای این طرفی داشته باشند و هم اگر آمد نبش قبری نسبت به گذشته نکند. آدمهای اینچنینی داریم.
وقتی آقای احمدینژاد را مطرح کردند دولت آقای خاتمی گارد گرفتند و حتی وزیر کشور آن زمان مطابق آنچه منعکس شد، در صحنه آمدند تا این اتفاق رخ ندهد. هم آقای احمدینژاد خودش میداند و هم همه ما میدانیم، اگر ایستادگی آقای ناطق نبود آقای احمدینژاد شهردار تهران نمیشد. من زمانی که ایشان در دوره دومش اسم آقای ناطق را در کنار آقای هاشمی آورد، یک جملهای گفتم و تلویزیون را تماشا میکردم، بلند شدم و گفتم خیلی ناجوانمردی است!
شهرداری تهران پلهای شد برای اینکه در انتخابات ریاست جمهوری و این را مدیون آقای ناطق هستید. خاطرم هست آقای ناطق در آن جلسه به آقای باهنر گفتند از طرف جمع میروید با وزیر صحبت میکنید و محکم میایستید. آقای ناطق یک فرد تشکیلاتی است و حتی جاهای مختلف رصد کرد که پاپیچی برای آقای احمدینژاد درست نکنند و مانع حضور او در شهرداری نشود؛ این را رها نکرد. آقایانی که بعضاً دلخوش کردند که ایشان طور دیگری فکر میکند، بدانند که ایشان خودش را سرباز ولایت میداند.
*ولی خب با وجود اینکه دلخوری داشتند، ولی سرباز ولایت در همان برهه حساس وسط میدان میآید!
وقتی من عرض میکنم آقای عسگر اولادی زنگ زدند و آن مطلب را بیان کردند و ایشان اینطور گفت، من همین الان هم به آقای ناطق ارادت دارم و خود ایشان هم میداند. بارها در زمان مسئولیت آقای احمدینژاد این مطالب را رسانهای صریح و روشن بیان کردم. یک جو انصاف حکم میکند که این مسائل را بیان کنیم، ولی به آن مواضع هم انتقاد دارم. شما که این همه زحمت کشیدید و فرد مدیری هستید و فرد تشکیلاتی هستید، دوست ندارم یک اتفاقاتی بیفتد که جمع کثیری از دوستان خوب و ولایتی و متدین ما در کشور از شما رنجیده شوند.
درباره ریاست جمهوری گفتید؛ ببینید با یک سازوکار انتخاب شد. چون آقایانی که داوطلب شدند آن سازوکار را قبول نکردند و داوطلب شدند و آقای ناطق انتظار داشت آن سازوکاری که بر اساس خرد جمعی بود، مراعات شود آقای ناطق دلخور شدند. آقای ناطق جلو میاید و زحمت خودش را میکشد و آنهایی که باید حرفشنوی داشته باشند ندارند، نه حرفشنوی از شخص آقای ناطق باشد. حرف شنوی از خرد جمعی. قبول نکردند و راه دیگری را رفتند و آقای ناطق پای خودش را کنار کشید.
*۸۴ به آقای لاریجانی رای دادید؟
من در سال ۸۴ در مرحله اول به آقای لاریجانی رای دادم.
*در مرحله دوم چطور؟
به آقای احمدینژاد رای دادم.
*۸۸ هم طبعاً معلوم است. در سال ۹۲ چطور؟
در سال ۹۲ به آقای قالیباف رای دادم.
*و سوال آخرم این که به عنوان نائب رئیس جبهه پیروان خیلیها دوست دارند از زبان شما بشنوند برای انتخابات مجلس دوم اسفند اصولگرایان چه کار میکنند؟ به لیست واحد میرسند یا خیر؟
کار در این مراحل عمدتاً تشکیل پرونده و جمعآوری اطلاعات و شناسایی میدانی و استانی است.
*در کل کشور؟
بله. کار را شروع کردهایم. کار سنگینی است و امیدواریم خدا کمک کند. نگاه ما هم خیلی بسته نیست. هر زمانی هم که شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به هر جمعبندی برسند، قطعاً اهل رودررویی نیستیم، چون جبهه نشان داده همیشه در مقاطع مختلف برای اتحاد و همراهی و وحدت نیروها معمولاً جلودار بوده است.
* «جمنا» دوباره تشکیل میشود؟
من اطلاع دقیقی ندارم. از دوستانی که هستند باید سوال کنید. من معتقد هستم اگر لجنههای مختلفی باشد اما روی اصول و چهارچوبها که میتوانند توافق کنند، توافق کنند مشکلی ایجاد نمیشود.
*چقدر جوانگرایی در آن وجود دارد؟
در این مسئله، ذات ایرانی این است که یا از جلوی پشت بام پائین میافتیم یا عقب عقب میرویم که از جلو نیفتیم، از عقب میافتیم. من دوره چهارم ورود پیدا کردم و جوان بودم، دوره دهم ورود پیدا کردم در سن ۶۰ سالگی بودم. خودم را میخواهم بررسی کنم. من در دوره چهارم یک شور و هیجانی داشتم اما چون تجربه نداشتم بخشی از شور و هیجان کارآمدی خودش را نداشت؛ الان که نگاه میکنم. اگر آن شور و هیجانی جوانی را داشتم اما در کنارم یک عقبه تجربه هم این تجربهها را به من میداد، قطعاً ترکیبی از جوانی و تجربه این کارآمدی بیشتری داشت.
*بحثی هم وجود دارد که میگویند مجلسی که الان این همه فشار در شهرستانها دارد و باید مردم را ببینید و برای مشکلات مردم بدوید و در خود مجلس و صحن علنی و امثال آن، بالاخره یک نیروی باتجربه مسن ممکن است نتواند تحمل کند.
بله؛ این هم هست. بنده در انتخابات دوم اسفند در حوزه خودم اگر به جوانی برسم که ببینیم خداقلهای تجربه را دارد و یا میشود به او منتقل کرد، حتماً میدان میدهم.
*احسنت. آرزوی توفیق میکنیم و انشاءالله یک مجلس خوب از همه تفکرات تشکیل شود.
دعا کنید یک مجلس انقلابی، توانمند، مستقل و قدرتمند تشکیل شود.
*خیلی ممنونم.
«بسم الله الرحمن الرحیم. خدا را شاکر و سپاسگزارم که در فضای الهی نظام ارزشی جمهوری اسلامی توفیق با صراحت حرف زدن و بازگو کردن وقایع گذشته جهت درس برای آینده را به این جانب عطا فرمود. جا دارد از کلیه دست اندرکاران این برنامه و عزیزان صداوسیما تشکر کنم».
دیدگاه