نویسنده سفرنامه رهبر انقلاب: کتاب را به حکم قاضی نمی‌خوانند

انتقاد شدید رضا امیرخانی از حکم دادگاه انقلاب برای ابوالفضل قدیانی

رضا امیرخانی، داستان‌نویس سرشناس کشورمان، از محکومیت یک فعال سیاسی به رونویسی از کتاب «داستان سیستان» که به قلم او منتشر شده است، انتقاد و تاکید کرد با چنین کاری، سیاهه کتاب‌ها به مشکل سیاهه شهرهای تبعیدی دچار خواهند شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، چند روز پیش، دادگاه انقلاب در حکم صادره برای ابوالفضل قدیانی، علاوه بر سه‌سال زندان تعزیری، او را به رونویسی از سه کتاب «حکایت زمستان» نوشته سعید عاکف، «داستان سیستان» از رضا امیرخانی و «دشمن‌شناسی» که گردآوری سخنان رهبرانقلاب است، محکوم کرد.

در واکنش به این حکم، رضا امیرخانی، با انتشار متنی در کانال تلگرامی، ضمن انتقاد از این رویه، تاکید کرد اگر قرار است کتاب به فهرست مجازات‌های تکمیلی افزوده شود، بهتر است از مولفان برای این کار اجازه بگیرند.

متن کامل نوشته رضا امیرخانی به‌شرح زیر است:

«امروز از زمین و زمان، در و دیوار، چهار اقلیم و شش جهت، خبری به دستم رسید از حکم تکمیلی شعبه‌ ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی که در آن نامی از کتاب «داستان سیستان» برده شده است.

اول آن که کتاب را به حکم قاضی نمی‌خوانند؛ کتابی درست خوانده می‌شود که مخاطب، خود، آن را انتخاب کند. اگر قرار است کتاب به فهرست مجازات‌های تکمیلی افزوده شود، بهتر است پیش از آن، تغییراتی در قانونِ حقوق مولفان و مصنفان انجام پذیرد و در آن پیش‌بینی شود تا از مولفان برای این کار اجازه بگیرند… فقط فراموش نکنیم که با انتشار این سیاهه‌ کتب، مشکلی خواهیم داشت مثل مشکل سیاهه‌ شهرهای محل تبعید!

دو دیگر آن که شاید اگر در حکم تکمیلی، معرفی کتاب برای مطالعه بود، چیزی نمی‌نوشتم… رونویسی؟! (مباد انشای منشیان دیوانی را کژی برسد!)

سوم آن که در مواجهه با بخشی از این حکم که نام کتاب در آن ذکر شده است، فارغ از محکمه و حاکم و محکوم، اگر دست‌نویس کتاب را می‌داشتم حتما برای دادگاه محترم ارسال می‌کردم. صدحیف که این کتاب را –ماننده‌ باقی کتاب‌هام- با دستگاه نوشته‌ام.

چهارم آن که «داستان سیستان»، روایت سفر رهبر گرامی انقلاب است به سیستان و بلوچستان در دوره‌ دوم خرداد. به تک تک کلمات آن ایمان دارم و هم‌چنان تفریط آن دوره را مایه‌ بروز افراط در دوره‌ بعدی می‌دانم. موضعم همان است که بود.

و ختم کلام این که نتیجه‌ «داستان سیستان» همین بند پایانیِ کتاب است:

رهبر همان‌قدر که رهبرِ تیمِ حفاظت است، رهبرِ مردم نیز هست، رهبرِ نیروی انتظامی، رهبرِ چتربازانِ مرزنشین، رهبرِ جوانانِ برومند، رهبرِ پیرمردانِ بی‌دندان، رهبرِ فرزندانِ بی‌کسِ شهدا، رهبرِ راننده‌های فرمانداری، رهبرِ پسرانِ نمازِ جمعه، رهبرِ دخترانِ خیابان، رهبرِ هپی‌برادرز، رهبرِ خواهرانِ زینب، رهبرِ چپ، رهبرِ راست، رهبرِ استان‌دار، رهبرِ فرماندار، رهبرِ بلوچ، رهبرِ زابل، رهبرِ سیستان، رهبرِ شیعه، رهبرِ سنی، رهبرِ کرد و ترک و ترکمن، رهبرِ یاروها، رهبرِ بچه‌های نشرِ آثار، رهبرِ بچه‌های مخالفِ نظام… رهبرِ همان‌قدر که رهبر من است، رهبرِ رفیقِ شفیقِ من است. او بایستی رهبرِ همه باشد…»

Share