ضرورت های افزایش جمعیت
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا روند کنونى افزایش جمعیت ایران نشان مىدهد متوسط سن جمعیت کشور در ۳۴ سال آینده به سمت ۶۰ سال نیل خواهد نمود و این موضوعى است که قدرت ملى را در نسبت با آنچه که در اسناد بالادستى نظام اسلامى هدفگذارى شده است، دچار خدشه مىسازد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا متن برخی پرسش ها و پاسخ ها که به تبیین فرمایشات مقام معظم رهبری درباره ضرورت های افزایش جمعیت و مخاطرات کاهش آن اختصاص دارد، به شرح ذیل است:
پرسش: حضرت آیتالله خامنهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى در پیامى به همایش ملى «تغییرات جمعیتى و نقش آن در تحولات مختلف جامعه» بار دیگر نسبت به کاهش رشد جمعیت در کشور هشدار دادند. پیش از این هم فرموده بودند:«ما باید در سیاست تحدید نسل تجدیدنظر کنیم. سیاست تحدید نسل در یک برههاى از زمان درست بود؛ یک اهدافى هم برایش معین کردند. آنطورىکه افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمىِ این قسمت تحقیق و بررسى کردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدى که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر مىدادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم. کشور باید نگذارد که غلبهى نسل جوان و نماى زیباى جوانى در کشور از بین برود؛ و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ آنطورىکه کارشناسها بررسى علمى و دقیق کردند. اینها خطابیات نیست؛ اینها کارهاى علمى و دقیقِ کارشناسىشده است.» لطفا درباره خطرهاى کاهش جمعیت بیشتر توضیح بدهید.
پاسخ: جمعیت هر کشور بهعنوان یکى از مهمترین مؤلفههاى استراتژیک هر کشور بهشمار مىرود. همانگونهکه منابع زیرزمینى، منابع تکنولوژیکى، منابع تجهیزات نظامى، منابع قدرت سرزمین، منابع روزمینى یک کشور از پارامترهاى قدرت ملى آن کشور محسوب مىشوند، در تئورىهاى قدرت، «منابع انسانى» نیز یکى از مؤلفههاى قدرت ملى است. مسأله «جمعیت» تابع «منابع انسانى» هر کشور است.
روند کنونى افزایش جمعیت ایران نشان مىدهد متوسط سن جمعیت کشور در ۳۴ سال آینده به سمت ۶۰ سال نیل خواهد نمود و این موضوعى است که قدرت ملى را در نسبت با آنچه که در اسناد بالادستى نظام اسلامى هدفگذارى شده است، دچار خدشه مىسازد. بنابراین اگر به این مسأله پاسخ مناسب داده نشود، در آیندهاى نه چندان دور، تحدید جمعیت براى کشور ما تبدیل به تهدید پیرى جمعیت و مرگ نسل ایرانى خواهد شد. مقام معظم رهبرى سال گذشته در بیانات خویش به روشنى این مسأله را بیان نموده و ضرورت توجه مبرم به آنرا گوشزد نمودند.
به اعتقاد کارشناسان سیاسى، اقتصادى و اجتماعى، زمین، سرمایه و نیروى انسانى سه عامل اصلى توسعه هستند؛ عواملى که حذف یا کمرنگشدن هر یک از آنها مىتواند توسعه را به تأخیر بیندازد یا با چالش مواجه کند. در این میان، اما نیروى انسانى متعهد و کارآمد اهمیت بیشترى پیدا مىکند؛ زیرا این عامل مىتواند عوامل دیگر توسعه را تحت تأثیر خود قرار دهد. این در حالى است که سیاستهاى جمعیتى کشورمان از نیمهى دههى شصت بهگونهاى تغییر کرد که شاخص میزان بارورى از ۴.۶ در سال ۶۵ به ۶.۱ در سال ۹۰ رسید و ادامهى چنین روندى مىتواند به رشد منفى و در نهایت کشیدهشدن جمعیت کشور به سمت «انقراض نسل» پیش برود؛ نگرانى مهمى که باید هرچه سریعتر با ریشهیابى علل و عوامل، از پیشروى آن جلوگیرى کرد.
پرسش: چه عواملى در کاهش رشد جمعیت مؤثر هستند؟ آیا تغییر سبک زندگى ایرانیان در این مسأله نقشآفرین است؟
پاسخ: بدونتردید تغییر سبک زندگى را در این مسأله باید جدى گرفت. در گذشته نه چندان دور در اولویتبندى جوانان، ازدواج و فرزندآورى رتبه نخست را داشت، اما در حال حاضر تشکیل خانواده به اولویت چندم بسیارى از آنان تبدیل شده است. یکى از علل اصلى بهوجودآمدن این وضعیت، گسترش سبک زندگى غربى است؛ در این سبک زندگى به فرزندآورى با دید «دردسر» نگریسته مىشود و زندگى خوب و راحت در نداشتن یا اکتفا به یک فرزند است. این شیوه زندگى با وجود تغییر سیاستهاى غرب در زمینه کاهش جمعیت، همچنان بر ذهن برخى سایه افکنده بهطورىکه حاضر به فرزندآورى نیستند. از طرفى، متأسفانه رسانههاى داخلى نیز این سبک زندگى را تبلیغ مىکنند. مثلاً در فیلمهاى خود همواره زن موفق را بهصورت زنى با تحصیلات دانشگاهى، داراى شغل بیرون از خانه، مجرد و یا در صورت تأهل با یک و یا در نهایت دو فرزند و… نشان مىدهیم که در اذهان عمومى بهعنوان شیوه صحیح و معیار زندگى مطلوب قرار گرفته است.
از دیگر مواردى که رسانهها بهخصوص تلویزیون در گسترش سبک زندگى غربى مؤثر بودهاند، ترویج نمادهاى غربى از طریق عروسکها، کارتونها و… در سطح کودکان و فیلمهاى سینمایى و نمایش افکار و ظواهر غربى در برنامههاى تلویزیونى براى بزرگسالان است. با وجود اینکه مردم کشورمان مسلمان و پایبند به احکام و دستورهاى اسلام هستند، اما سبک زندگى بسیارى تحت تأثیر فرهنگ منحط غرب است. پس در این وضعیت اگر براى ترویج سبک زندگى اسلامى تلاش نشود، در آینده وضعیت رشد جمعیت نامطلوبتر نیز خواهد شد.
با عنایت به تاریخ تحولات رخداده در کشورهاى اروپایى، مىبینیم براى جداکردن زن از خانواده و کشاندن وى به محیط کار بهعنوان نیروى کار ارزانقیمت یکسرى پیششرطهایى داشت؛ از جمله اینکه باید نگاه زنان به نقشهاى فطرىشان، یعنى مادرى و همسرى، تغییر مىکرد. از همینروى هم جریانهاى فمینیستى طراحى و اجرایى شد تا با تغییر نگاه زنان، آنهم با شعار دفاع از حقوق زن، وى را از دنیاى مادرى و همسرى جدا کند و با این تدبیر، زنان را از خانه به بازار کار بکشاند. این تجربه اما در نهایت غرب را به وضعیتى رسانده است که شاهد بروز بحرانى تحت عنوان «بحران مادرى» یا «بحران خانواده» در غرب هستیم.
بنا بر این تجربه، بهترین راهکار براى کمرنگکردن نقش نیروى انسانى و کاهش جمعیت در کشورهاى مسلمان، بهرهگیرى از راهکارى است که امتحان خود را پس داده است. علاوه بر آن، تغییر نگاه و ارزشهاى زن مسلمان و جداکردن وى از بدنهى خانواده مىتواند بسیارى از اهداف دیگر غرب را هم تأمین کند. رسوخ فرهنگ و تمدن غربى در جامعه، فروپاشى نظام خانواده، کاهش جمعیت و در نهایت تزلزل نظام اجتماعى و سیاسى همه و همه مىتواند با استحالهى اصلىترین محور خانواده و رکن اجتماع، یعنى زن، اتفاق بیفتد.
پرسش: لطفاً بهصورت مصداقى درباره تغییر سبک زندگى و تغییر فرهنگ و گفتمان حاکم بر نهادهاى دولتى و دستگاه هاى فرهنگى مثالهاى ملموس بزنید.
پاسخ: پیگیرى شعارهاى فمینیستى توسط نهادهاى مختلف از مرکز مشارکت امور زنان گرفته تا وزارتخانههاى آموزشى و فرهنگى و فیلم و سریال و صدا و سیما و رسانههاى بیگانه، موجب تغییرات ناگوارى در فرهنگ، اجتماعیات، ورزش و… گردیده است. اینکه ارزش «زنبودن» بر ارزش «همسربودن» و «مادربودن» چربید و پیشى گرفت و ضربه مهلکى بر بدنه تفکر خانوادهمحور جامعه نواخته و موجبشده «دانشجوشدن»، «دکترشدن»، «قهرمانشدن»، «مدال گرفتن»، «سوپراستارشدن» و… بر «همسرشدن» و «مادرشدن» ارجحیت یابد و کمترین اثرى که داشت این بود که همسر شدن و مادرشدن یا اصلاً در مورد زنان رخ ندهد و یا به تعویق افتد تا دختران از زندگى خود در دهه دوم و سوم زندگى لذت ببرند و ازدواج به دهههاى آتى زندگى موکول شود.
امرى که به جامعه پسران با امکان ازدواج نیز سرایت پیدا کرد و ازدواج بهعنوان یک ضد ارزش در دهههاى نخست زندگى مبدّل گردید و مسأله «همسرى» و به تبع آن «مادرى» و «پدرى» در دهههاى نخست زندگى نیز مذمت شد و به محاق رفت. این مسأله هویت زنان و مردان را تغییر داده و بر خلاف فطرت آنها باعث شد همسرى و مادرى و پدرى همشأن دیگر شؤون دون زندگى نظیر تحصیل و ورزش و کار و… قرار گیرد و طبیعتاً تحقق همزمان این شؤون با شرایط کنونى امکانپذیر نخواهد بود. تعمیق این مسأله در خانوادهها موجب گردید تربیت فرزندان در خانواده بهجاى غایت مقدس «همسرى، مادرى و پدرى» به غایت «پسرى و دخترى» تنزّل یابد با هویتى که در تضاد آشکار فطرى و غریزى خود با دانشجوشدن، پولدارشدن، دکترشدن و… به سختى گره خورده بود. با کمال تأسف این فرهنگ تا جایى پیش رفت که در هنگام ازدواج دختران و پسران بهجاى آنکه همسربودن را فراگرفته باشند، دختران و پسران متوقع خانوادههاى خویش باقى مانده بودند که باید همهچیز را براى خود آماده و مهیّا مىدیدند تا راضى به زندگى مىشدند. تبعات این تغییر فرهنگ خود را در افزایش خانوادههاى ناسازگار، افزایش طلاق، افزایش بزهکارى نوجوانان، افزایش جرم و جنایت بروز و ظهور یافته است.
پرسش: مخاطرات جامعه تکفرزندى چیست؟
پاسخ: افزایش خانوادههاى کمجمعیت و تکفرزند موجبات تربیت نسلى متفرّد را فراهم آورد. نسلى که بهشدت از خلأ محبت و تربیت اجتماعى در خانواده رنج مىبرد؟ نسلى که نه برادر است نه خواهر، نه دایى است نه خاله، نه عمه است و نه عمو؛ این نسل قادر نیست محبت برادرى و محبت خواهرى، لذت دایىبودن، لذت خالهبودن، لذت عمهبودن، لذت عموبودن را نه درک کند نه بفهمد و نه به نسل آینده خویش انتقال دهد. این نسل خلأ محبتى خود را با مجازیاتى نظیر فضاى مجازى، بازیهاى کامپیوترى و… پر مىکند که تنها و تنها به مریضى روح خویش در قساوت قلب و بىعاطفهگى مىافزاید و سواى از پیرى نسل و جمعیت در ورطهاى سقوط مىکند که جوامع غربى آنرا با نابودى حیات آینده خویش در این راه اسفل السافل تجربه نمودهاند.
پرسش: راهکارهاى غرب براى تغییر نگرش و ارزشهاى مردم کشورهاى اسلامى نسبت به افزایش جمعیت چه بوده است؟
پاسخ: غرب از راهکارها و مسیرهاى متنوعى براى کنترل جمعیت و کاهش نرخ زاد و ولد در کشورهاى اسلامى استفاده کرده است که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1- بهداشت: یکى از دستمایههاى سازمان بهداشت جهانى براى عرضهى سیاستهاى کنترل جمعیت به کشورهاى جهان سوم، طرح مسألهى مرگومیر مادران و نوزادان در سیاستهاى کنترل جمعیت است. در برنامههاى تنظیم خانواده و جمعیت عرضهشده از سوى این سازمان، بر مسألهى کاهش مرگ نوزادان شیرخوار و کاهش مرگ مادران باردار بهخاطر زایمان بسیار تأکید مىشود و ادعا مىشود که بیشتر تحقیقات نشان مىدهد که افزایش بىرویهى جمعیت، منجر به مرگ نوزادان شیرخوار مىگردد. این ادعا اما تنها به دو متغیر، یعنى میزان وفات و میزان رشد، توجه کرده است و عواملى چون تغذیه و بهداشت را که در مسألهى مرگومیر مؤثرند بهحساب نیاوردهاند. بنابراین مستند، واقعى و قابل پذیرش نیست و بیشتر به خدمت سیاستهاى جمعیتشناسى در آمده است. از سوى دیگر، یکى از برنامههاى عادى در طرحهاى جمعیت و تنظیم خانواده، جلوگیرى از باردارىهاى ناخواسته است که اگر این مهم با داروها و انواع روشهاى پیشگیرى در دسترس و رایگان محقق نشد، این طرحها راهکار دیگرى براى آن دارند، سقط جنین.
این در حالى است که سقط جنین، بنا به تأکید متخصصان زنان و روانشناسان، هم روى سلامت جسمى و امکان بارورىهاى بعدى زن و هم روى سلامت روحى آنان تأثیر بسیار ناخوشایندى دارد؛ اما یکى از مؤکدات سازمان بهداشت جهانى، بهخصوص در روز جهانى جمعیت امسال، پیشگیرى از باردارىهاى زودرس و امکان سقط جنین ایمن بود!
2- مباحث اقتصادى: وَ لاَتَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُم إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْءًا کَبِیرًا. و فرزندان خود را از ترس فقر و تنگدستى نکشید، ماییم که آنها و شما را روزى مىدهیم، حقا که کشتن آنها گناهى بزرگ است.
این آیهى قرآن بدونشک گویاترین پاسخ به سیاستهاى سازمان جهانى بهداشت دربارهى تنظیم خانواده و جمعیت است به بهانهى مسائل اقتصادى است؛ هرچند ما در دورانى از این آیه غافل شدیم.
بر اساس تحقیقات، اغلب زنانى که به بازار کار روى مىآورند، کاندیداى جداشدن از ارزشهاى اجتماعى خود هستند و راحتتر الگوهاى غربى را براى خود مىپذیرند و حتى سایر زنان جامعه را متقاعد مىکنند بچهدارشدن با آزادى و استقلال و تحقق هویتشان در تضاد است.
با وجود این، افزایش تعداد فرزندان خانواده را مترادف با فشار اقتصادى بر مردم انگاشته است و تمامى تحقیقات سیاستهاى جمعیتى که از جانب سازمان ملل متحد پشتیبانى مىشوند، این موضوع را تأیید مىکنند. در چالشهاى اقتصادى کشورهاى جهان سوم، اما این واقعیت نادیده گرفته مىشود که عواملى چون سیطرهى کشورهاى غربى بر سرنوشت این کشورها و غارت منابع ملتها و همچنین وجود نظامهاى دیکتاتورى و فساد سیاسى و اقتصادى و اجتماعى در ایجاد مشکلات اقتصادى در کشورهاى اسلامى سهیم هستند؛ پس مىتوان نتیجه گرفت رشد جمعیت، رابطهاى با فشار اقتصادى ندارد. از سوى دیگر، غرب و آمریکا از یکسو کشورهاى مسلمان را با روشهایى مانند تحریم تحت فشار اقتصادى قرار مىدهند و از سوى دیگر این فشارها را به تعداد فرزندان خانواده نسبت مىدهند؛ در حالىکه جمعیت در صورت برنامهریزى مناسب، مىتواند چرخهاى تولید را هم به چرخش در بیاورد و نیروى انسانى مولد یکى از زیربناهاى توسعهى اقتصادى است.
3- همراهساختن علماى دینى: دستورات دینى خط قرمز و قوىترین نظام براى کنترل جامعه است. از همینرو، همواره شاهد تلاش سازمانهاى جهانى در همراهساختن علماى دینى براى توجیه سیاستهاى تحدید نسل و جایزشمردن آن از نگاه اسلام بودهایم تا در مردم این باور بهوجود بیاید که استفاده از راههاى جلوگیرى از باردارى با تعالیم اسلام هیچ منافاتى ندارد.
4- شعار حمایت از حقوق بشر و زن: وقتى زن ارزشهاى اجتماعى غربى را پذیرفت، سعى مىکند در راستاى این هدف راههاى جلوگیرى از باردارى را بهکار بگیرد و تعداد زایمان را کاهش دهد. این شعار در حالى مطرح مىشود که مادرشدن یک ویژگى فطرى در درون هر زنى است و زنانى که به هر دلیل چنین تجربهاى ندارند، همواره با یک کمبود درونى مواجه مىشوند. همچنین اسلام براى زنان، بهویژه زنانى که مادر مىشوند، مقام و جایگاه ممتازى قائل است. از سوى دیگر، همانگونهکه ذکر شد، روشهاى پیشگیرى از باردارى یا سقط جنین هرچند راهکارى براى کنترل جمعیت است، اما آسیبهاى روحى و حتى جسمى متعددى را براى زنان در پى دارد. این در حالى است که در غرب بسیارى از باردارىها خارج از چارچوب خانواده شکل مىگیرد که این موضوع بهخصوص در رابطه با باردارىهاى دختران نوجوان اهمیت بیشترى مىیابد؛ اما این زنان پس از ارضاى نیاز جنسى یک مرد حتى فرزندشان را باید سقط کنند تا مردان از حداقل مسؤولیتى که در قبال فرزندشان دارند نیز آسوده شوند؛ پس، بىتردید این حمایت از حقوق زنان نیست.
5- تبلیغات گسترده براى فرهنگسازى: «فرزند کمتر زندگى بهتر» شعارى است که به کمک رسانهها و مطبوعات بر اساس سیاستهاى غرب و آمریکا و بىتوجهى مسؤولان جوامع اسلامى، همانند ایران، در ذهن مردم حک و موجب حاکمیت فرهنگ غربى بر جوامع اسلامى شده است و طبیعتاً براى پاکشدن این شعار نیازمند کار فرهنگى قوى و گستردهاى هستیم؛ لااقل به اندازهى فعالیتهاى فرهنگى هدفمندى که این باور را در ذهنشان نشاند.
پرسش: به نظر شما اهداف غرب از اعمال سیاستهاى کاهش جمعیت در کشورهاى هدف چیست؟
پاسخ: با نگاهى به سیر جمعیت در کشورهاى غربى، در مىیایبم که طى دههى شصت، حجم نسبى جمعیت کشورهاى سرمایهدارى سیر نزولى داشته است تا جایىکه تعداد جمعیت این کشورها (کشورهاى اروپاى غربى و ایالات متحدهى آمریکا و کانادا) ۱۶/۸ درصد از جمعیت جهان را تشکیل مىدهد و در سال ۱۳۶۸ این نسبت به ۱۲/۱ درصد کاهش یافت و این سیر نزولى بهخاطر فروپاشى خانواده در جوامع غربى همچنان ادامه دارد.
در مقابل، اما روند افزایش جمعیت در کشورهاى در حال توسعه و بهخصوص کشورهاى اسلامى، سهم آنها را از جمعیت جهان افزایش مىدهد که همین امر با عنایت به قدرت تعیینکنندهى جمعیت در معادلات بینالمللى و ترس و نگرانى آمریکا از قدرتگرفتن کشورهاى اسلامى، سبب شد تا این کشور و کشورهاى اروپایى به کاهش رشد جمعیت در کشورهاى جهان سوم، بهخصوص جمعیت کشورهاى اسلامى، بهعنوان یکى از پایههاى استراتژیک در سیاست خارجى توجه داشته باشند.
پرسش: اهرمهاى سیاسى غرب بهخصوص آمریکا براى کنترل جمعیت چیست؟
پاسخ: ایالات متحدهى آمریکا، طى دههى پنجاه میلادى، متوجه این مسأله شد که اگر سطح تکنولوژى بین کشورها بهخصوص در زمینهى نظامى مساوى شود، افزایش جمعیت عامل برترى خواهد بود؛ همانگونهکه کشورهایى همچون هند، چین و پاکستان امروز به تکنولوژى علمى و نظامى غرب و آمریکا دست یافتهاند و امروز تهدیدى جدى براىغرب و اروپا بهشمار مىآیند.
در دههى هفتاد و در زمان هنرى کسینجر، مشاور امنیت ملى رئیسجمهور وقت آمریکا، پروژهاى دربارهى تأثیر روند رشد جمعیت جهانى بر امنیت ملى آمریکا طراحى و انجام شد. این پروژه روند فزایندهى رشد جمعیت جهانى را بر خلاف امنیت ملى آمریکا مىدانست و با تشریح استراتژى آمریکا در مورد جمعیت جهانى، سیاستها، راهکارها، چگونگى همکارى سازمانهاى بینالمللى و روش ترغیب و اقناع رهبران کشورهاى مورد نظر براى کاهش روند رشد جمعیت را تبیین مىکرد. بر اساس این پژوهش، افزایش جمعیت در کشورهاى کمتر توسعهیافته با منابع غنى منجر به افزایش مصرف این منابع در راستاى تأمین رفاه و معیشت مردم آن کشورها شده است و در نتیجه نفت و دیگر منابع با افزایش قیمت و در واقع کاهش دسترسى غرب و آمریکا مواجه مىشوند و منافع اقتصادى آنها را به خطر مىاندازد.
ساموئل هانتینگتون در بخشى از مصاحبهى خود دربارهى تمدن اسلام و چین و چالش آنها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان، مىگوید: تمدن اسلام تمدنى است که چالش آن تا حدودى متفاوت از دیگر چالشهاست؛ چراکه این تمدن اساساً ریشه در نوعى پویایى جمعیت دارد. رشد بالاى زاد و ولد که در اکثر کشورهاى اسلامى شاهد آن هستیم، این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از ۲۰ درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان ۱۵ تا ۲۵ساله تشکیل دادهاند. (گاردنر، ۱۳۸۶، ص ۲۹۶).
از همینرو، این کشور بخشى از سیاست خارجىاش را بر مبناى کنترل جمعیت کشورهاى جهان سوم و در کنار آن، کشورهاى اسلامى متمرکز کرده است و این مهم را از طریق صندوق جهانى پول و سازمان ملل متحد و سازمانهاى وابسته به آن مثل سازمان بهداشت جهانى و سازمان کشاورزى و تغذیهى بینالمللى و غیره انجام مىدهد. از سوى دیگر، تبدیل کشورهاى پرجمعیت به کشورهاى کمجمعیت (کوچک) کشورهاى در حال توسعه را محتاج کشورهاى غربى نگه مىدارد که این مهم با سیاستهاى کاهش جمعیتى تحت عنوان تنظیم خانواده، تلاش براى تجزیهى جمعیتهاى تحت فرمان یک نظام سیاسى و ممانعت از اتحاد کشورهاى اسلامى و عربى اجرایى مىشود./تسنیم
دیدگاه