میرسلیم و رؤیای ریاست جمهوری؛ ۳۶ سال پس از ناکامی در نخست وزیری بنی صدر
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، موتلفه که هیچ گاه بیم رد صلاحیت ندارد در هر انتخابات نامزدی معرفی می کند. اما آیا زمان برای موتلفه متوقف است که پس از ۳۶ سال سراغ گزینه ناکام نخست وزیری در اولین دوره ریاست جمهوری ومجلس رفتهاند؟!
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، معرفی «سید مصطفی میرسلیم» به عنوان کاندیدای حزب مؤتلفه اسلامی برای انتخابات آتی ریاست جمهوری یک خبر غافلگیر کننده است نه به خاطر این که این حزب وزن سابق را داشته باشد یا فرد معرفی شده رقیب توانمندی برای رییس جمهور روحانی به حساب آید و او را تهدید کند بلکه بیشتر به این سبب که سال ها بود از مهندس میرسلیم خبری نبود.
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: او در این سال ها بیشتر سرگرم پروژه موتور ملی در یک شرکت بزرگ خودروسازی بوده و به جز جلسات حزب متبوع و مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور پررنگ سیاسی نداشته البته نقش مشورتدهی خود را همواره در عالیترین سطوح حفظ کرده است.
نکته جالب درباره مصطفی میرسلیم اما یک فاصله ۳۶ ساله برای آمادگی در تصدی مدیریت اجرایی است.
۳۶ سال قبل و در مرداد ۱۳۵۹ اولین رییس جمهوری (ابوالحسن بنی صدر) قصد داشت او را به عنوان نخست وزیر معرفی کند اما پس از چند روز که فضای مجلس را مساعد ندید این پیشنهاد را پس گرفت. نه که افکار او به بنی صدر نزدیک باشد اما همین که گزینه اصلی حزب جمهوری اسلامی نبود برای رییس جمهور کفایت می کرد.
میرسلیم البته در نامه ای رسمی به عنوان نخست وزیر معرفی نشد اما در هفته اول مرداد ۱۳۵۹ خبر معرفی او تیتر اول روزنامه ها بود و خود او هم نه تنها تکذیب نمی کرد بلکه با امام و بنی صدر ملاقات کرد و از رایزنی برای انتخاب وزیران نیز خبر می داد.
او درآن زمان رییس شهربانی کل کشور بود و به خاطر سال هایی که در فرانسه اقامت داشت و تحصیل می کرد با بنیصدر آشنایی داشت هر چند که به لحاظ فکری به حزب جمهوری اسلامی نزدیک بود.
حزب در سال ۵۸ قصد داشت دبیر کل خود – آیت الله بهشتی- را برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی کند اما پس از آن که رهبر فقید انقلاب روحانیون را از مناصب اجرایی برحذر داشت کاندیداتوری او منتفی و راه برای ریاست جمهوری بنی صدر هموار شد.
گزینه بعدی حزب، جلال الدین فارسی بود. او نیز به خاطر افغان تباربودن از رقابت بازماند. از این پس انتخاب بنی صدر چنان محتمل به نظر می رسید که حزب از صرافت حمایت و تبلیغ حسن ابراهیم حبیبی هم افتاد.
ابوالحسن بنی صدر با فاصله فراوان با رقیبان به ریاست جمهوری رسید در حالی که کاندیدای مورد حمایت جامعه مدرسین یک میلیون رأی هم به دست نیاورد.
دو ماه بعد اما انتخابات مجلس را حزب بُرد و عضو موسس حزب نیز به ریاست مجلس رسید.
از این پس مناقشه بر سرانتخاب نخست وزیر پیش آمد چرا که از یک سو باید رییس جمهور معرفی می کرد و از سوی دیگر مجلس رأی اعتماد می داد. حال آن که چهره نزدیک به بنی صدر رأی اعتماد نمی گرفت و کاندیداهای مورد نظر حزب هم مورد قبول رییس جمهور نبودند و کار گره خورد.
در این میان و در دوم مرداد ۱۳۵۹ بنی صدر ترفندی به کار برد. او در نامه ای به امام خمینی از تصمیم خود برای معرفی حاج سید احمد خمینی به عنوان نخست وزیر خبر داد چرا که امام در نطق یک هفته قبل خواستار تشکیل دولتی انقلابی، مکتبی و جوان شده بود.
برای بنی صدر اولویت این بود که نخست وزیر از حزب نباشد و با سید احمد به این هدف خود می رسید اما رهبر فقید انقلاب در نامه ای بی آن که رییس جمهور را مخاطب قرار دهد تصریح کرد: «بنا ندارم منسوبان من متصدی این گونه امور شوند».
در پی آن بود که بنی صدر به مصطفی میرسلیم رضایت داد و خبر معرفی او تیتر نخست روزنامه ها شد. پس از چند روز اما به ناگاه این گزینه کنار رفت و روند دیگری در پیش گرفته شد که به انتخاب محمد علی رجایی انجامید و بنی صدر با اکراه تن داد و سرانجام او را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد.
این اشارات به خاطر آن است که ۳۶ سال بعد در حالی معرفی شده که خود مؤتلفه هم مطمئن نیست نامزد نهایی ائتلاف اصول گرایان باشد البته اگر ائتلافی ممکن و در کار باشد زیرا به نظر می رسد سیاست محافظه کاران این است که انتخابات را به دور دوم بکشانند یا حد اقل مانند سال ۱۳۸۰ بکوشند از آرای رییس جمهور مستقر بکاهند.
به جز این پیشینه معرفی مصطفی میرسلیم از این منظر هم جالب است که حزب موتلفه در غالب ادوار انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا معرفی کرده و البته هیچ گاه موفق نبوده و هر بار به سختی شکست خورده است.
در سال ۸۴ هم احمدی نژاد نامزد آنان نبود و با این که از روی کار آمدن او ابراز خرسندی می کردند و در دولت او با انتخاب عبدالرضا مصری برای وزارت رفاه سهم گرفتند اما احمدی نژاد به همه دعوت های آنان برای حضور در مراسم حزبی حتی سالگرد شهیدان پاسخ منفی می داد.
هر چند در نگاهی دورتر مصطفی میرسلیم به عنوان گزینه ناکام نخست وزیری در سال ۵۹ به یاد می آید اما اگر به جای ۳۶ سال ۲۰ سال به عقب بازگردیم یادآور انتخابات سال ۷۶ هم هست و نوع نگاه سیاسی و فرهنگی او را با مواضعی که به عنوان وزیر ارشاد و در مقابل هنرمندان حامی رقیب نامزد مورد علاقه خود اتخاذ کرد بهتر می توان شناخت.
ماجرا از این قرار بود که با فشار محافظه کاران هاشمی رفسنجانی در حوزه فرهنگ و هنر عقب نشست و وزارت ارشاد را در دولت دوم خود به مصطفی میرسلیم سپرد و چهار سال بعد و در پایان دولت سازندگی وقتی هنرمندان و نویسندگان، فوج فوج از سید محمد خاتمی حمایت می کردند – که حود در سال های ۶۱ تا ۷۱ وزیر ارشاد بود- میر سلیم به خشم آمد و گفت:
« مشغله گروههای فرهنگی و هنری در زمینههای کاری خودشان به اندازهای است که علیرغم تلاشهای زیادشان به سختی میتوانند به تمام مسایل هنری و فرهنگی احاطه یابند چه رسد که بخواهند در زمینه های دیگر که برای آن مجوز نگرفته اند و صلاحیت ندارند اظهار نظر کنند. یک گروه فرهنگی و علمی نباید با موضع گیری های مقطعی و ناگهانی که برای کسب آرای نامزدها مصرف دارد خطر شرمندگی را بپذیرند و خود را از حمایت عام رییس جمهور منتخب محروم کنند.»- [ روزنامه اطلاعات ۲۴ خرداد ۱۳۷۶]
بعد از دوم خرداد ۷۶ اما هنرمندان حمایت کننده از حمایت عام رییس جمهور منتخب محروم نشدند چون رییس جمهور منتخب همان کسی نبود که آقای میرسلیم می خواست و می پنداشت.
مصطفی میرسلیم به خاطر چهره و پوشش خاص و کم حرفی و قبول مسؤولیت های نامرتبط با تخصص دانشگاهی مانند ریاست شهربانی و وزارت ارشاد قدری راز آلود به نظر می رسد و از این نظر معرفی او جالب است اما چون محمد غرضی هم قرار است بیاید از این منظر هم جالب می شود چون در سال ۵۹ محمد غرضی نیز نامزد نخست وزیری بود و انگار هر دو بر آناند تا آرزویی را که در جوانی محقق نشد پیرانهسر تحقق بخشند.
درست ۲۰ سال قبل هم حزب مؤتلفه در معرفی کاندیدای ریاست جمهوری پیشدستی کرد اما ناطق نوری عضو روحانیت مبارز بود و حمایت این گروه کاملا محتمل و قرار بود با مجمع روحانیون رقابت کنند و حالا بعد از ۲۰ سال مهندس «احتراق موتورهای درون سوز» را می خواهند معرفی کنند تا از آرای روحانیِ روحانی بکاهند. در حالی که در تازه ترین انتخابات اعضای ارشد و مشهور این حزب بازی را به لایه های سوم و چهارم اصلاحات که با عنوان فهرست امید وارد صحنه شدند واگذار کردند.
موتلفه که هیچ گاه بیم رد صلاحیت ندارد در هر انتخابات نامزدی معرفی می کند. در سال ۶۰ و در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری عسگر اولادی را برای رقابت با رجایی و جالب این که مرد شماره ۲ این حزب بارها اداعا کرده شهید رجایی عضو موتلفه بوده است. در همین سال و در دوره سوم غفوری فرد و پرورش را برای رقابت با آیت الله خامنه ای، در سال ۶۴ باز عسگر اولادی و باز در رقابت با آیت الله خامنه ای، در دوره پنجم کسی را به رقابت با هاشمی رفسنجانی نفرستاد اما در در سال ۷۲ جاسبی این مأموریت را بر عهده گرفت. حکایت سال ۷۶ را هم البته می دانیم. تمام قد از ناطق نوری حمایت کردند و در سال ۸۰ باز جاسبی و غفوری فرد در حالی که جاسبی دیگر عضو مؤتلفه نبود.
به سال ۸۴ هم اشاره شد.در سال ۸۸ نامزد اختصاصی نداشت و درصدد رقابت با رییس جمهور مستقر برنیامد که از راست سنتی فاصله گرفته بود. به ۹۲ که رسیدند نیز از دکتر ولایتی حمایت کردند و حالا برای سال ۹۶ مهندس میرسلیم را در نظر گرفتهاند.
آیا زمان برای موتلفه متوقف است که پس از ۳۶ سال سراغ گزینه ناکام نخست وزیری در اولین دوره ریاست جمهوری و مجلس رفتهاند؟!
دیدگاه