نامگذاری خیابان منتهی به مسجد مستوفی به نام گذر سایه

رسولی پیشنهاد داد:تبدیل خانه هوشنگ ابتهاج به خانه شعر و غزل شهر رشت

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا،رضا رسولی، عضو شورای شهر رشت در نطق خود با انعکاس مطالبی مهم پیرامون غربت هوشنگ ابتهاج سمیعی در زادگاه خود و هشدار پیرامون تلاش مدیران شهری تهران برای ثبت اقامتگاه ابتهاج در تهران به عنوان «خانه ارغوان» عزم و جدیت مدیران استان و شهر رشت را جهت توجه بیشتر به شخصیت این شاعر بزرگ و حفظ میراث او در شهر رشت را خواستار شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا،صبح امروز رضا رسولی، عضو شورای شهر رشت در نطق خود با انعکاس مطالبی مهم پیرامون غربت هوشنگ ابتهاج سمیعی در زادگاه خود و هشدار پیرامون تلاش مدیران شهری تهران برای ثبت اقامتگاه ابتهاج در تهران به عنوان «خانه ارغوان» عزم و جدیت مدیران استان و شهر رشت را جهت توجه بیشتر به شخصیت این شاعر بزرگ و حفظ میراث او در شهر رشت را خواستار شد.

rasooliمتن کامل نطق این عضو شورای شهر رشت بدین شرح است:

ایــــــران ای ســـــرای امیـــــد، بـــر بـامـــت سپیـــده دمــیـــــد
بنگـر کـــزین ره پـــــــر خـــــون، خـورشیــدی خجستــــه رسیــد…

شاید کمترین ایرانی دلسوخته ای باشدکه در سال های پر التهاب، اما پر افتخار انقلاب اسلامی ملت ایران و دفاع مقدس، این شعر زیبا را نشنیده باشد، و با شنیدن این اثر حماسی به وجد و هیجان نیامده باشد. خصوصا برای ما دهه پنجاه و شصتی ها، این نوا، نوایی عجین شده با پوست و گوشت ماست. اما آنچه امروز به آن خواهم پرداخت، مختصری در رابطه با خالق این اثر ماندگار است.

بله دوستان،

رسم مالوف بر این است که اهالی هر سرزمین و اقلیمی به داشته ها و سرمایه های انسانی شان افتخار کنند و ارج شان بنهند. سرمایه های علمی و فرهنگی یک اقلیم از داشته های مهمی است که باید روی آن ها تکیه شود و به اقالیم دیگر معرفی و عرضه شوند، تفاوتی ندارد که آن سرمایه شاعری بزرگ باشد یا معلمی نمونه. هر که باشد، مهم است که ارج بگذاریم.

همانگونه که در سال گذشته، در نطقی در رابطه با موزه هنرهای معاصر رشت عرض کردم، آسمان فرهنگ و دانش ایران زمین، پر است از ستاره های رشتی و گیلانی. بله، گیلانِ ما از دیرباز سرزمین فرهنگ و هنر بوده و بزرگان زیادی از این خاک سربر آورده اند و در سطح کشور و جهان نامی برهم زده اند. البته در این فرصت، مجال کافی نیست که از تک تک این بزرگان نام ببریم ، اما قصد دارم از شاعری بزرگ و فرهنگ ساز در سطح کشور که در همین آب و خاک متولد شد و پا گرفت، صحبت کنم. از استاد امیرهوشنگ ابتهاج، شاعر و موسیقی دانی بزرگ که خدمات ارزنده ای به فرهنگ این سرزمین ارزانی داشته است.

امیر هوشنگ ابتهاج با نام شعری «هـ. ا. سایه»، در ششم اسفند ماه ۱۳۰۶ شمسی در شهر رشت و در خانه ای هنر خیز در مجاورت مسجد مستوفی رشت، که زادگاه گلچین گیلانی، شاعر «باز باران» نیز بوده است، به دنیا آمد. ابتهاج تحصیلات ابتدایی خود را در رشت و تحصیلات متوسطه را در تهران گذراند. سایه، از همان کودکی میل به یادگیری مدام داشت؛ اما چندان از درس و مدرسه خوشش نمی آمد. به جای آن، یادگیری آشپزی، موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی و کشتی و وزنه برداری، هر یک در دوره ای از زندگی، توجه کرده است. موسیقی را مدتی با ساز ویولون، نزد موسیو یرواندی، پدر جرج مارتیرسیان، نوازنده ی ویولون ارکستر سمفونی تهران، آموزش دید، البته پدر سایه هم اهل موسیقی بود و تار می زد؛ اما سرانجام از میان همه ی اینها، به شعر روی آورد و از دوازده یا سیزده سالگی به سرودن شعر پرداخت.

شعرهای اولیه ی سایه بیشتر مضامینی عاشقانه دارد و در دهه ی ۲۰ در رشت برایش شهرتی ایجاد کرد. استاد نظام وفا در دبیرستان، معلم ادبیات او بود. سایه همچنین در دبیرستان رییس انجمن ادبی است.

سایه در تهران با دکتر مهدی حمیدی شیرازی و فریدون توللی آشنا می شود و این آشنایی سبب می شود که حمیدی شیرازی و عبدالعلی طاعتی، معلم ادبیات، بر دفتر اشعار او که مربوط به زمان نوجوانی و جوانی سایه است، مقدمه نوشته و این دفتر در سال۱۳۲۵ در چاپخانه ی جاوید رشت، به چاپ می رسد.و البته هم در مقدمه ی حمیدی و هم مقدمه ی طاعتی، ذوق و هنر شعری سایه ی نوزده ساله ی گیلانی ستوده شده است. سایه، علی رغم مخالفت پدر و مادرش، به تهران رفته، چند سال را در خانه ی خاله اش؛ یعنی مادر « گلچین گیلانی» سکونت می کند.

سایه از معدود شاعرانی است که هم در شعر نو و هم در غزل به اوج رسیده است، و برخی از صاحب نظران ادبی وی را در غزل، حافظ عصر حاضر نامیده اند. اشعار او در نیمه ی دوم دهه ی ۱۳۲۰ و نیمه ی اول ۱۳۳۰ در نشریات، مجله ها و روزنامه های ایران زمین به چاپ رسیده است. در سال ۱۳۳۰ مجموعه ی شعری با عنوان سراب از سایه ۲۴ ساله منتشر می شود. موضوع اشعار این دفتر او عاشقانه و غنایی است.

اما روی آوردن و تکامل شعرهای نو با مضامین اجتماعی سایه را باید از مجموعه ی زمین به سال انتشار ۱۳۳۴ به بعد، دنبال کرد. شعر سایه از حدود سال ۱۳۳۰ به بعد، مورد توجه ی بسیار انقلابیون قرار می گیرد و بدین ترتیب از این پس، گاه سراغ او را در محافل اجتماعی و سیاسی شاعران و ادب دوستان و یا حداقل شعر او را در این گونه محافل می توان گرفت؛ اما کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ وضعیت را برای ارباب قلم، مطبوعات و آزاداندیشان خفقان آور می کند؛ بعد از این کودتا، همه ی آرزوها و امیدها به حسرت و یأس و ناامیدی بدل می شود.

در سال ۱۳۴۱ شمسی، با آنکه سایه چندان به نثر نویسی میل ندارد؛ به خواهش دوست دیرینش، سیاوش کسرایی بر مجموعه ی از خون سیاووش او مقدمه ای می نویسد. در خردادماه سال ۱۳۵۱، به سمت سرپرست موسیقی ایرانی در رادیو مشغول به کار می شود. سایه نسبت به موسیقی از همان دوران جوانی علاقه نشان می دهد و در این زمان علاقه اش بیشتر شده و همین امر باعث می شود که در شعر فارسی نیز بسیار دقیق شود. باید گفت که فعالیتهای هنری او تنها مربوط به سامان دادن موسیقی سنتی در رادیو نیست. سایه در سال ۱۳۵۳ با کمک و همکاری مرحوم محمدرضا لطفی، گروه موسیقی شیدا و سال بعد با همکاری حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان گروه موسیقی عارف را بنیان می گذارد و بعد از انقلاب هم به کمک همین هنرمندان، کانون چاووش را تأسیس می کند. بنابراین او در پالایش موسیقی ایرانی هم سهم عمده ای دارد و نیز یکی از مشوقان و راهنمایان استاد محمدرضا شجریان نیز هست. فرزندش یلدا و همسر او مجید درخشانی، هرکدام موسیقی دان و نوازنده ای چیره دستند.

همچنین سایه تصنیفهای بسیار زیبایی ساخته و در آنها پیوند میان موسیقی و شعر را به اوج کمال رسانیده و استادی خود را در هر دوی این هنرها به اثبات رسانده است. از میان آنها می توان به اینها اشاره کرد: بهانه (ای عشق همه بهانه از توست)، ترانه (تا تو با منی، زمانه با من است)، تصنیف بسیار زیبای تو ای پری کجایی و بسیاری از آثار ماندگار دیگر که در چندین مجموعه آثار به چاپ رسیده است.

شاید یکی از نکات جالب توجه در ارتباط با سایه، توجه ویژه ی رهبر فرزانه انقلاب به اشعار استاد ابتهاج بوده است و مقام معظم رهبری با هوش و ذوق ادبی و طبع شعرشناس خود به فراخور زمان توجه ویژه ای به شعر ابتهاج داشته اند. استاد علی معلم دامغانی، شاعر بزرگ انقلاب چندی پیش در کتاب نقل می کردند: «چند سال پیش، به اتفاق یکی دو نفر از دوستان و آقای هوشنگ ابتهاج  خدمت آقا رسیدیم و دیداری با ایشان داشتیم که رسانه‌ای نشد. جلسه‌ بسیار صمیمی و گرمی بود. یکی از خاطرات جالبی که از آن دیدار به یاد دارم این است که یکی از همراهان در مورد چند تصنیف، به آقا گفت که این‌ها کار آقای سایه است. آقا به اصطلاح تجاهل‌العارفی کردند و به‌خاطر آن شعرها آقای سایه را تشویق کردند. اما در ادامه‌ این جلسه معلوم شد که آقا به تازگی شعری از آقای سایه خوانده بودند و حتی برخی مصراع‌های آن ‌را هم در ذهن داشتند.»

همچنین لازم به ذکر است که در ۱۳۸۸/۰۲/۲۲ پایگاه خبری کتاب نیوز طی گزارشی از حضور مقام معظم رهبری در نمایشگاه کتاب، نوشت: «رهبر انقلاب با حضور در نشر ثالث از آخرین اثر هوشنگ ابتهاج ، غزل سرای معاصر نیز سراغ گرفتند. ایشان همچنین از مجموعه زندگی و شعر با دو عنوان در زلال شعر(زندگی و مصاحبه با هوشنگ ابتهاج) و در جستجوی نیشابور (زندگی محمدرضا شفیعی کدکنی) تمجید نمودند.»

و البته اخیرا شنیده شده است که برخی از اعضای شورای شهر تهران در حال تهیه طرحی برای خرید محل اقامت سایه در تهران و نام گذاری آن با عنوان «خانه ارغوان» می باشند.

شعرِ استاد ابتهاج، به ویژه غزل های نابش زمزمه لب های مردمان بوده، کیست که تصنیفِ بزرگ و بی نظیر «سپیده» ایشان را با صدای محمدرضا شجریان به یاد نیاورد؟ این تصنیف به نوعی صدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ بود که هنوز در اذهان عمومی باقی مانده است و پیر و جوان آن را شنیده و به وجد آمده اند. بله عزیزان، سپیده و تصانیف خاطره انگیز دیگری از ابتهاج با بخشی از تاریخ این سرزمین گره خورده است و از یاد رفتنی نیست.

اما امروز ، بزرگ داشتن این شاعر بزرگ  و ارزشمند در زادگاهش از سوی ما به عنوان متولین امور شهر، به پاسداشت یک عمر فعالیت هنری و خدمت به شعر و موسیقی این مملکت ،امری پسندیده و بگذارید بگویم ضروری است و  بر عهده ماست به جا بیاوریمش.

نکته قابل ملاحظه ارایه طریق نماینده فرزانه ولی فقیه در گیلان، حضرت آیت ا… قربانی در این مورد است. در نشستی که به مناسبت روز شورا در محضر ایشان بودیم، پاسداشت مقام شامخ این شاعر بزرگ توسط جناب دکتر جباری، مشاور ارشد شهردار رشت با ایشان مطرح شد وبه نقل از  ایشان، پدر معنوی گیلان  نیز بر این مهم تاکید ورزیده و استقبال نموده اند.

اما پیشنهاد مشخص بنده در این زمینه، شامل موارد ذیل است:

خرید خانه زادگاه استاد و تبدیل آن به خانه شعر و غزل شهر رشت.
احداث تندیس و بنای یادبود متناسب با شان و منزلت ایشان و مردم رشت در ورودی خیابان منتهی به مسجد مستوفی.
نامگذاری این خیابان با نام «گذر سایه»
البته موارد مشابه مسبوق به سابقه است، و شورای اول و شورا های گذشته در راستای وظایف ذاتی مصرح در ماده ۷۱ قانون، آثار ماندگاری مانند یادمان مفاخر گیلان در باغ سبزه میدان، بنای یادبود  مشروطیت در خیابان پرستار و سایر موارد قابل ذکر به یادگار گذاشته اند.

در نهایت از آقای سید فرزام حسینی برای اهتمام ایشان در جمع آوری مطالب فنی این گزارش صمیمانه تشکر می نمایم. باشد که این نسل و نسل های آینده از ما، به عنوان کسانی که فرهنگ و پیشینه بی بدیل این مرز و بوم را حفظ نموده و چیزی به آن افزوده اند، به نیکی یاد کنند./گیل نگاه

Share