روزنوشتههای رییس جمهور امیدوار و ماجرای مرد عذرخواه کابینه
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا احسان ابراهیمی در ضمیمه «بی قانونی »روزنامه قانون نوشت: مرد عذرخواه کابینه ۱۲ اردیبهشت ۹۴ ساعت ۹:۳۲ صبح rohaniوزیر کشور را خواستم. گفتم فرماندار بابل را هم احضار کند. آمدند دفتر. رجب ملایی رئیسی (فرماندار بابل) تا از در وارد شد گفت: «سلام آقای احمدینژاد.» گفتم: «جان؟!» اصلا به […]
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا احسان ابراهیمی در ضمیمه «بی قانونی »روزنامه قانون نوشت:
مرد عذرخواه کابینه
۱۲ اردیبهشت ۹۴
ساعت ۹:۳۲ صبح
rohaniوزیر کشور را خواستم. گفتم فرماندار بابل را هم احضار کند. آمدند دفتر. رجب ملایی رئیسی (فرماندار بابل) تا از در وارد شد گفت: «سلام آقای احمدینژاد.» گفتم: «جان؟!» اصلا به رویش نیاورد. نشست روی صندلی. از رحمانی فضلی پرسیدم: «ایشون حالشون خوبه؟» رحمانی فضلی گفت: «من از شما عذرخواهی میکنم آقای روحانی.» فرماندار بابل گفت: «آقای روحانی؟ احمدینژاد چی؟» رحمانی فضلی گفت: «به نوبه خودم از احمدینژاد هم عذرخواهی میکنم.» فرماندار بابل گفت: «از من چی؟ از من؟» رحمانی فضلی گفت: «از شما هم عذر میخوام. من از همه آحاد ملت عذر میخوام.» پرسیدم: «واسه چی آخه؟!» گفت: «هر چی! فقط استیضاحم نکنن. فقط عزلم نکنید. واسه هر چی لازم باشه عذرخواهی هم میکنم. اصلا پول کثیف کار خودم بود. منظورم از پول کثیف در انتخابات همون پول هایی بود که شما بهم میدین حقوق کارکنان ستاد انتخابات رو بدم.» با عصبانیت فریاد زدم: «پولهای من پول کثیفه؟!» گفت: «نههه! من از شما عذرخواهی میکنم. پول شما کثیف نیست. خودم کثیفش میکنم اصلا.» گفتم: «یعنی تو با پولهای دولت کار خلاف میکنی؟!» گفت: «نه من با پولهای دولت فقط عذرخواهی میکنم.» گفتم: «پس چی میگی؟» گفت: «رسانهها!» گفتم: «یعنی چی؟» گفت: «رسانهها پولها رو کثیف میکنن.» گفتم: «الان نمیخوای از رسانهها عذرخواهی کنی؟» گفت: «نه دیگه. من فقط عذرخواهی میکنم که از رسانهها عذرخواهی نمیکنم.» داد زدم: «اااااه! دیوونه م کردی! چی میگی تو؟!» رحمانی فضلی گفت: «واقعا معذرت میخوام. من عذرخواهی میکنم.» فرماندار بابل گفت: «آقا اینجا چرا این طوریه؟ من رو آوردید اینجا چی کار؟» رحمانیفضلی گفت: «آوردیم ازتون عذر…» داد زدم: «بس کن!» به فرماندار بابل گفتم: «آقای عزیز شما مگه فرماندار دولت من نیستی؟ برای چی رفتی توی مراسم احمدینژاد شرکت کردی؟!» گفت: «وا! مگه شما احمدینژاد نیستی؟» گفتم: «مرد حسابی انگار شما پیام ۲۴ خرداد رو درک نکردی!» گفت: «من یه سوال دارم!» گفتم: «بفرمایید؟» گفت: «۵۱ بیشتره یا ۶۳؟» گفتم: «۵۱ تا ۲۰ یا ۲! الان من رئیسجمهورم! اگه اینقدر احمدینژاد رو دوست داری میتونی استعفا بدی بری توی کمپین انتخاباتیش.» گفت: «من فقط برای تأمین امنیت اونجا بودم!» گفتم: «همین که نگفتی داشتم از اونجا رد میشدم خیلیه.» بعد رحمانی فضلی را نگاه کردم و گفتم: «با این مدیرای عجیب و غریبت!» دهانش را که باز کرد گفتم: «عذرخواهی کنی کل ساختمون رو به آتیش میکشم!»
ساعت ۱۴:۵۳ بعدازظهر
داشتم سخنرانیام برای افتتاحیه نمایشگاه کتاب را با مشاوران و معاونان مرور میکردم. گفتم: «تا وقتی رسانهها به اندازه ورزشکاران و سیاستمداران، کتاب و مولفش را تبلیغ و معرفی نکنند، مشکلات حل نمیشود.» سریعالقلم گفت: «دکتر جمله رو بگید، ولی مثال نیارید.» پرسیدم: «واسه چی؟» گفت: «آخه یه جوری میگید ورزشکار و سیاستمدار آدم فکر میکنه اینا مشکلاتشون حل شده در یک فضای سالم و دوستانه و بانشاط مشغول رقابت جوانمردانه، رقابتی و رفاقتی هستن!» بعد گفتم: «نظارت بر نشر باید شفاف باشد.» تا این را گفتم علی جنتی زد زیر گریه. پرسیدم: «چرا این طوری میکنی؟» گفت: «آقا تو رو خدا! جان هر کی دوست دارید. بیخیال نظارت و ممیزی بشید. به خدا دو سه هفتهست که اینا کار به کار من نداشتن اذیتم نکردن. چرا هر دفعه جواد میره مذاکره، برای اینکه فشار رو از روش کم کنید، دیوار کوتاهتر از من پیدا نمیکنید؟»
ساعت ۲۲:۰۲ شب
داشتم میخوابیدم که موبایلم زنگ خورد. رحمانی فضلی نفس نفس زنان و با ناراحتی گفت: «آقا! من که از مجلس و دیگران عذرخواهی کردم. من که گفتم تقصیر رسانهها بود. چرا این کارو کردن؟ من نمیخوام عزل شم. من صندلی وزارت رو دوست دارم!» گفتم: «چی کار کردن مگه؟» گفت: «مگه استیضاحم نکردن؟» گفتم: «نه بابا این حرفها چیه؟» گفت: «آهان… فکر کنم خواب بد دیدم…»
وقایعنگار ۱۲ اردیبهشت ۹۴:
۱. فرماندار بابل: «برای تأمین امنیت در کمپین احمدینژاد شرکت کردم!!»
۲. روحانی: «تا وقتی رسانههای ما به اندازه ورزشکاران و سیاستمداران، کتاب و مولفش را تبلیغ و معرفی نکنند؛ مشکلات حل نمیشود/ نظارت بر نشر باید شفاف باشد.»
دیدگاه