غلامرضا بنی اسدی:

انگار خدا فقط با مردم ایران حساب و کتاب می‌کند!

یکی خشکسالی را نتیجه وضعیت پوشش زنان جامعه می‌داند و دیگری رئیس‌جمهور را به دلیل مخالفت با قانون عفاف و حجاب، مسبب گسترش فساد و فحشا در سراسر کشور می‌داند که ریشه بارش‌های کم در گناهان اوست. انگار یادش نمی‌آید که قصه پوشش و وضعیت حجاب، دوسال قبل از ریاست جمهوری پزشکیان اتفاق افتاد و خشکسالی هم قبل از آن، خاک ایران را عطش سوز کرده بود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، غلامرضا بنی اسدی، روزنامه‌نگار در جمهوری اسلامی نوشت:

مسائل طبیعی را به سیاست ربط می‌دهند و بخل آسمان بر زمین را به رفتار مردم گره می‌زنند. باید پرسید آیا فکر می‌کنند و این حرف‌ها را می‌زنند؟ آیاحساب می‌کنند که چنین بی‌حساب می‌گویند؟ به جرات می‌توان گفت اینان نه قانون طبیعت را می‌شناسند و نه قواعد سیاست را فهم می‌کنند. حالا دری به تخته خورده و به جایگاهی رسیده‌اند. در این جایگاه هم وقت خود را صرف آموختن و خدمت نمی‌کنند که در میدان دعوا شب و روز می‌گذرانند. جالب است که یکی خشکسالی را نتیجه وضعیت پوشش زنان جامعه می‌داند و دیگری رئیس‌جمهور را به دلیل مخالفت با قانون عفاف و حجاب، مسبب گسترش فساد و فحشا در سراسر کشور می‌داند که ریشه بارش‌های کم در گناهان اوست. انگار یادش نمی‌آید که قصه پوشش و وضعیت حجاب، دوسال قبل از ریاست جمهوری پزشکیان اتفاق افتاد و خشکسالی هم قبل از آن، خاک ایران را عطش سوز کرده بود. بعدی هم می‌آید و می‌گوید، وقتی ما به دستورات خدا عمل نمی‌کنیم و علناً با عفاف و حجاب مخالفت و باعث گسترش فساد و فحشا در جامعه می‌شود، نزول برکات کاهش پیدا می‌کند. یعنی اگر انسان‌ها به مسیر الهی و خدایی بازگردند و از اوامر الهی اطاعت کنند، خدا هم برکاتش را نازل می‌کند اما وقتی نافرمانی می‌کنیم، خدا هم برکاتش را کم می‌کند و این قاعده طبیعی است.

یکی به این قبیل آدم‌ها بگوید کسی با عفاف مخالف نیست که جمله، آن را به عنوان یک ارزش متعالی پاس می‌دارند. با حجاب به عنوان واجب شرعی هم مؤمنان، مؤمنانه برخورد می‌کنند. آنچه به اما و اگر افتاده قانونی است که افرادی با این زوایای نگاه نوشته‌اند. همین کسانی که خشکسالی را به منع رحمت الهی تعبیر می‌کنند و جوری سخن می‌گویند که انگار خدا هم با ما – نعوذ بالله- سر حساب و کتاب را باز کرده است، فقط هم با ما مردم ایران. والا در کشورهایی که باران فراوان است و زمین سرسبز، زنان اصلا حجاب ندارند بماند که باوری به آن هم ندارند. مردم هم می‌بینند و گفته‌های اینان را هم می‌شنوند و می‌پرسند اگر باران به موی زنان بسته است چرا در اروپای بی‌حجاب چنان می‌بارد اما در ایرانِ پر حجاب که اندکی سر برهنه کرده‌اند نمی‌بارد؟ اگر چنین نیست و قواعد علمی و جغرافیایی و تغییر اقلیم و… حاکم است چرا اینان چنین می‌گویند؟

بگذریم، آقایان را باید گفت که مسائل طبیعت را به سیاست گره نباید زد چه رسد به دین و آئین. اگر بخواهیم حدیث بخوانیم، به روایت‌هایی می‌رسیم که بازگو کردنش، باعث یقه درانی خود این افراد می‌شود. بدانند اینان که گفتاری چنین و ربط آن به خدا، باران نمی‌آورد اما خراش در باورهای مردم می‌اندازد. اگر واقعا درد دین دارید، رفتار خود را اصلاح کنید و آیین را به طبیعت گره نزنید.