ایران، سرزمینی که مدیرانش کتاب نمیخوانند
اگر بخواهیم بهسوی حکمرانی دانشمحور حرکت کنیم، باید «سواد مدیریتی» را جزء شاخصهای ارزیابی عملکرد قرار دهیم.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، انوشیروان مباشرامینی در یادداشتی نوشت:
ساعت از هشت صبح گذشته است. جلسه شورای اداری شهرستان آغاز میشود. فرماندار، بخشدار، رئیس آموزش و پرورش و چند مدیر دیگر در سالن حضور دارند. موضوع جلسه، بررسی طرحی ملی است که دفترچهاش دو روز پیش برای همه ادارات ارسال شده بود. فرماندار با لحنی جدی میپرسد:
«کسی متن طرح رو کامل خونده؟»
سکوت.
یکی از مدیران میگوید: «وقت نکردیم بخونیم، ولی یه نگاهی انداختیم.»
دیگری میگوید: «من خلاصهشو از فلان کانال خوندم!»
فرماندار لبخند تلخی میزند و آهسته میگوید:
«همین میشه که تصمیمهامون خلاصه و ناقص درمیاد… مثل همین مطالعههامون.»
در آن لحظه، واقعیتی عریان آشکار میشود: در ساختار اداری ما، مدیرانی که نمیخوانند، نمیفهمند؛ و آنهایی که نمیفهمند، تصمیم میگیرند. این صحنه فقط یک روایت نیست؛ تصویری تکراری از جلسات بیشمار در سراسر کشور است، جایی که کمخواندن، به عادت اداری بدل شده است.
پرسش تلخ این است که مدیران ارشد ما ــ از سطح ملی تا شهرستانی ــ چقدر مطالعه میکنند؟ آیا تصمیمهایشان ریشه در اندیشه و دانش دارد، یا صرفاً در تجربههای شخصی و سلیقه خلاصه میشود؟
رویدادنگری بهجای آیندهنگری
در جامعهای که مدیرانش کمتر مطالعه میکنند، تصمیمها کوتاهمدت و واکنشی میشوند. بهجای آیندهنگری، با «رویدادنگری» روبهرو میشویم؛ یعنی مدیران منتظر وقوع بحران میمانند تا بعد واکنش نشان دهند. مانند زمانی که پس از وقوع سیل، تازه کمیته بحران تشکیل میشود. چنین مدیریتی، نه توسعه میآورد و نه امید.
مطالعه، فقط کتابخوانی نیست؛ یعنی مواجهه با اندیشههای تازه و مقایسه تجربههای جهانی. مدیری که کتاب، گزارش پژوهشی یا روزنامه تحلیلی نمیخواند، دچار «تحلیلپریشی» میشود؛ از فهم روندهای اجتماعی و تحولات جهانی عقب میماند.
مطالعه؛ وظیفه فراموششده
متأسفانه در ساختار اداری ما، «مطالعه» جزء وظایف مدیر تلقی نمیشود. از مدیر انتظار دارند در جلسات باشد و بازدید میدانی برود؛ اما کسی از او نمیپرسد آخرین کتاب مدیریتی که خوانده چه بوده است. حتی بسیاری به آمارهای منسوخ استناد میکنند.
این کمسوادی مدیریتی پیامد مستقیم بر سرنوشت مردم دارد. مدیری که مطالعه نمیکند، نمیتواند درست تصمیم بگیرد، چون جهانبینیاش محدود است. نمونهاش را در پروژههای نیمهکاره بدون امکانسنجی، یا سیاستهای اقتصادی بدون درنظرگرفتن تجارب جهانی میبینیم.
مطالعه در عصر دیجیتال
مطالعه امروز تنها به کتاب کاغذی محدود نمیشود؛ رصد تجربههای بینالمللی و پیگیری پژوهشهای روز در فضای دیجیتال نیز بخشی جداییناپذیر از سواد مدیریتی مدرن است.
کشورهایی که نظام آموزش مدیران و الزام به مطالعه را نهادینه کردهاند، هم از تصمیمهای دقیقتر برخوردارند و هم از اعتماد عمومی بیشتر. در آنجا مدیر ارشد بدون گذراندن دورههای مطالعاتی، امکان ادامه مسئولیت ندارد.
راهکارها؛ گامهای عملیاتی
اگر بخواهیم بهسوی حکمرانی دانشمحور حرکت کنیم، باید «سواد مدیریتی» را جزء شاخصهای ارزیابی عملکرد قرار دهیم. وزارت کشور و سازمان اداری میتوانند با طراحی بانک کتاب راهبردی و الزام مدیران به مطالعه مستمر، گام نخست را بردارند.
شاید آغاز نمادین این راه، الزام مدیران به نگارش خلاصه یک کتاب تخصصی در هر فصل باشد. همین اقدام ساده، مطالعه را به عادت تبدیل میکند.
بازگشت به تفکر
بازگشت به مطالعه، یعنی بازگشت به تفکر. جامعهای که مدیرانش میخوانند، مسیر خود را پیدا میکند. اما جامعهای که مدیرانش از اندیشه تهیاند، حتی در آرامش هم در طوفان است. مدیر بیکتاب، مانند کشتی بیقطبنماست؛ حرکت میکند اما مقصدی ندارد.
دیدگاه