اگر سرلشکر رشید نبود پس از ترور هنیه جنگ شروع شده بود
آوایی گفت: من معتقدم اگر آن زمانی که اسماعیل هنیه شهید شد، رشید نبود همان زمان جنگ شروع شده بود. او بود که مخالف زدن اسرائیل بود. این مطلب را خدمت آقا هم عرض کرده بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، بیست و سوم خرداد ماه سال ۴۰۴ بود و سحرگاه روز جمعه، انگار قرار است همه نامردی هایشان را سحرگاه جمعه به اثبات برسانند، آخر آنها مرد کارزار نیستند، یک مشت گرگ را چه به رو در رو جنگیدن. ترور پشت ترور بود که در آن سحرگاه با موشک و پهباد صورت گرفت. زده بودند از فرماندهان نظامی تا دانشمندان هسته ای و نخبگان را. از کودک و زن و مرد تا پیر و جوان را و رشید هم یکی از همان هایی بود که مدت ها برای ترورش برنامه ریزی کرده بودند و حالا در این سحرگاه برای نبودنش جشن گرفته بودند. مردی که جامه شهادت برازنده اش بود و سال ها این لحظه را انتظار می کشید.
سید احمد آوایی، نماینده پیشین مجلس و از دوستان سرلشکر شهید غلامعلی رشید فرمانده شهید قرارگاه خاتم الانبیا در گفتگوی با جماران گفت: رشید خیلی پر مطالعه بود، ولی جهت دار چون بعضی هستند که مطالعات پراکنده زیادی دارند. یادم هست که قبل از انقلاب، یکی از این متفکران درباره یکی دیگر گفته بود که فلانی اقیانوس ۲ سانتیمتری است اما رشید از آنها نبود و به طور مثال در جهت ماموریتی که داشت مطالعه می کرد در این زمینه جنگهای جهانی اول و دوم را بررسی کرده بود، جنگ های صدر اسلام را همچنین.
بعد از شهادت سید حسن نصرالله بود که برای آخرین بار رشید را دیدم. آن زمان به او گفتم که خب غلامعلی بالاخره بگو پدافند ما چند درصد آسیب دید؟ گفت باید بگویم؟! گفتم خلاصه من انتظار دارم بدانم(چون خیلی خودمانی بودیم). او عددی را بیان کرد. چون در آن مقطع اسرائیل زد و بعد ما هم زدیم. اما رشید ترسی در وجودش نبود اصلا اهل استرس نبود و بسیار مصمم بود.
من معتقدم اگر آن زمانی که اسماعیل هنیه شهید شد، رشید نبود همان زمان جنگ شروع شده بود. او بود که مخالف زدن اسرائیل بود. این مطلب را خدمت آقا هم عرض کرده بود. می گفت به آقا گفتم الان تازه انتخابات شده و مردم امیدوار شدند و موقعیت سنجی بسیار دقیقی داشت و هیچ کسی از این بابت مغز رشید را نداشت و نه شهامت و قدرتش را.
رشید به آقا راست می گفت و امین ایشان بود…او آنقدر پخته بود، آنقدر عمیق بود، آنقدر شجاع بود این شجاعت و عمق وجودی اش تنها در مسائل نظامی خلاصه نمی شد که در مسائل اجتماعی هم همین گونه بود. من خبر دارم که اگر تظاهراتی علیه نظام می شد، او با لباس مبدّل میان مردم می رفت تا خودش متوجه بشود چه شده است و به نیروی انتظامی هم تذکر می داد و مسائل را با آقا هم در میان می گذاشت و اصلا نسبت به مسائل اجتماع بی تفاوت نبود و آقا هم چون او را بسیار امین می دانست به او نمی گفت که تو دخالت نکن اتفاقا نظراتش را می شنید حتی درباره مسائل و مشکلات اقتصادی مردم هم با آقا صحبت می کرد.
این دیدار شد دیدار آخرمان و این اواخر به سردار اسدی، مشاورش گفته بود به سید احمد بگو که می خواهم ببینمش. اما دیگر شهید شد و ما همدیگر را ندیدیم.
مخالفت های رشید
رشید به شدت با این موضوع که فرماندهان نظامی یا مسئولان اطلاعاتی بخواهند خیلی سخنرانی کنند یا رجزخوانی کنند مخالف بود. با این موضوع که سرداران سپاه بخواهند وارد کارهای اقتصادی شخصی بشوند، به شدت مخالف بود. چطور آن زمان امام به علما می گفت زی طلبگی خود را حفظ کنید، رشید هم معتقد بود که ما پاسدارها باید زی پاسداری خودمان را حفظ کنیم و با همان حقوق سپاه زندگی مان را بگذرانیم و وارد کار اقتصادی نشویم و به همین دلیل زندگی زاهدانه قبل از انقلاب خود را حفظ کرد.
پیش از انقلاب ما چند سالی در خانه های تیمی به صورت مخفی زندگی کرده بودیم. شغلی که نداشتیم برای همین چند سال گوشت نخوردیم. یادم هست که استخوان مجانی بود ما می رفتیم این استخوان ها را می گرفتیم و بعد آب استخوان را می خوردیم و یک زندگی چریکی خیلی ساده ای داشتیم و یک آمادگی ای پیدا کرده بودیم و قواعد پنجگانه چریکی را رعایت می کردیم؛ مثلا اینکه چریک نباید بستنی بخورد، تخمه بخورد، شیرینی بخورد و اینها و رشید سعی کرده بود که در زندگی شخصی اش این سادگی را حفظ کند. یادم هست که یک بار خصوصی به من گفت که بعد از جنگ یکی از فرماندهان لشکر مرا دعوت کرد و سفره آنچنانی انداخت و من به او گفتم من اگر دعوتت کنم از این سفره ها نخواهم انداخت. رشید با این ریخت و پاشها مخالف بود، نه اینکه خسیس باشد، نه، اما با این شیوه مخالف بود. رشید انسان خود ساخته ای بود اما ما نباید درباره شهدا اغراق کنیم یا کرامت تراشی کنیم.
اوایل انتخابات آقای خاتمی بود که من خانه رشید بودم و مشورتی با او داشتم که همان زمان محسن رضایی هم سر رسید. آمده بود با رشید بر سر پذیرش فرماندهی سپاه چانه بزند که رشید زیر بار نرفت. وقتی بیرون آمدیم به من گله کرد و گفت که رشید محافظه کاری می کند، در صورتی که او از اولش هم از مطرح شدن فرار می کرد. او دلش می خواست بدون دیده شدن خدمت کند. او یکپارچه اخلاص بود و پاسخ اخلاصش شده بود نبوغی که خدا به او عنایت کرده بود و رشید شکر عملی به جا می آورد و آن را در راه خدا خالصانه خرج می کرد خدا هم مزدش را به او داد.
دیدگاه