ضرورت حفظ سرمایه اجتماعی انقلاب و صیانت از گفتمان رهبری

انتقاد شدید خراسان: رسایی و طیف همسویش آشکارا در برابر رهبری قد علم کرده اند

مسیر طی‌شده از عدالت‎خواهی منحرف تا سوپرانقلابی‌های امروز، به‌روشنی یک الگو را بازتاب می‌دهد: سوءاستفاده از ادبیات انقلابی برای کسب موقعیت سیاسی، حتی اگر به ایستادن در برابر رهبری منجر شود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، روزنامه اصولگرای خراسان در شماره امروز خود نوشت:

حمید رسایی این روزها برای دیده‌شدن هیچ خط قرمزی باقی نگذاشته است؛ او پس از آن‎که برخلاف تصریح رهبر انقلاب مبنی بر حمایت از رئیس‌جمهور پرتلاش، سناریوی قدیمی خود در «بنی‌صدرسازی از پزشکیان» را ادامه داد، با موجی از انتقادها روبه‌رو شد. این چهره جنجالی سیاست اکنون در حرکتی آشکارا خلاف نظر رهبری ـ که هرگونه طرح موضوع «عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور» را بازی در زمین دشمن دانسته‌اند ـ در گفت‌وگویی با علیزاده فعال رسانه‌ای لندن نشین به صراحت اعلام کرده است: «همچنان معتقدم پزشکیان کفایت سیاسی ندارد.» این موضع‌گیری در شرایطی بیان می‌شود که رهبر انقلاب به‌صراحت این ادبیات در قبال دولت را ، بازی در زمین دشمن دانسته‌اند. از همین رو، اظهارات رسایی را نمی‌توان صرفاً یک انتقاد سیاسی یا اختلاف نظر درون‌گفتمانی دانست؛ بلکه به تعبیر بسیاری از تحلیلگران، مصداق ایستادن آشکار در برابر رهبری و خط مشی اعلامی ایشان است.

مرور ساده کارنامه رسایی و طیف همسو با او  نشان می‌دهد که مخالفتشان با رهبری و بی‌اعتنایی به گفتمان ایشان پدیده‌ای تازه نیست. از همان ابتدا نیز این فاصله وجود داشت، اما در سایه شعارهای پررنگ و رجزخوانی‌های انقلابی، خود را به‌عنوان لیدر بخشی از جوانان حزب‌اللهی جا زدند. اکنون همان فاصله‌ها به مرحله‌ای رسیده که آشکارا در برابر صریح‌ترین مواضع رهبری قد علم می‌کنند.

رهبر انقلاب در ۱۶ ماه اخیر – از اسفند ۱۴۰۲ به بعد – بارها و بارها با صراحت بیشتری نسبت به قبل، خطوط انحراف گفتمانی این جریان را تبیین کرده‌اند. این نشان می‌دهد که شرایط کشور و تهدیدهای پیش‌رو، اقتضا کرده است که رهبری در مقام روشنگری و مقابله مستقیم‌تر با این جریان قرار گیرند. وظیفه نیروهای انقلابی و رسانه‌های مسئول نیز روشن است: عبور از کلی‌گویی و ورود مصداقی به نقد این خطاها، پیش از آن‎که هزینه‌های بیشتری به کشور تحمیل شود. اگر در برابر این انحرافات سکوت شود، نتیجه چیزی جز ورود مجدد رهبری به میدان و هزینه‌کرد مستقیم ایشان نخواهد بود.

خطر اصلی نیز نه استیضاح پزشکیان، که انحراف فکری بسیاری از جوانان انقلابی است؛ جوانانی که باید سرمایه گفتمان رهبری باشند، اما عملاً به ترمز و عامل اصطکاک آن بدل شده‌اند. این وضعیت شباهت زیادی به ماجرای «عدالت‎خواهی منحرف» در سال‌های گذشته دارد. آن زمان هم رهبر انقلاب در سلسله سخنرانی‌هایی، انحرافات موجود را تشریح کردند، اما فعالان و تحلیلگران میانی از ورود جدی و مصداقی پرهیز کردند، به بهانه این‎که نباید اختلافات علنی شود. نتیجه‌اش آن شد که جریان عدالت‎خواهی از مسیر اصلی خارج شد و سرمایه‌ای بزرگ بر باد رفت.

از دهه ۹۰ تا امروز؛ رسایی و تناقض‌های آشکار

نگاهی به گذشته نیز نشان می‌دهد که تناقض‌های جریان نزدیک به رسایی سابقه‌ای طولانی دارد. سال ۱۳۹۰، زمانی که برخی جریانات رادیکال اصولگرایی تازه شکل گرفته بودند، در جمعی دانشجویی مرحوم احمد توکلی صرفاً به این نکته اشاره کرد که اگر نظر کارشناسی‌اش با نظر رهبری متفاوت باشد، در نهایت تبعیت خواهد کرد. همین جمله کافی بود تا هواداران رسایی و همفکرانش او را با الفاظی چون «ضد ولایت» خطاب کنند. امروز اما همان جریان، نه‌تنها تفاوت نظر کارشناسی با رهبری را جرم نمی‌داند، بلکه آشکارا به مخالفت مستقیم با صریح‌ترین بیانات رهبری افتخار می‌کند! تفاوتی بنیادین که نشان می‌دهد بسیاری از آن شعارهای تند و پرطمطراق، نه از سر اعتقاد، بلکه ابزاری برای تثبیت موقعیت سیاسی بوده است.

مسیر طی‌شده از عدالت‎خواهی منحرف تا سوپرانقلابی‌های امروز، به‌روشنی یک الگو را بازتاب می‌دهد: سوءاستفاده از ادبیات انقلابی برای کسب موقعیت سیاسی، حتی اگر به ایستادن در برابر رهبری منجر شود. اگر نیروهای مسئول و رسانه‌های منصف امروز نسبت به این روند خطرناک سکوت کنند، فردا باید هزینه انحراف نسل جوان حزب‌اللهی را پرداخت کنند. از این منظر، تقابل انقلابی، عاقلانه و گفتمانی – نه جدل رسانه‌ای – با رسایی و جریان همسو با او ضرورتی انکارناپذیر است. چرا که مسئله امروز، نه شخص پزشکیان، که حفظ سرمایه اجتماعی انقلاب و صیانت از گفتمان رهبری است.