شکاف فاحش بین «ظرفیت فنی» و «میزان بهرهبرداری واقعی» از فیبر نوری در گیلان!
بدیهی است که شبکههای مسی دیگر پاسخگوی نیازهای امروز کاربران نیستند. نه تنها از نظر پهنای باند، بلکه از نظر پایداری، نویزپذیری، امنیت و حتی هزینه نگهداری، فیبر نوری گزینهای بسیار بهصرفهتر و مطمئنتر است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، در سالهای اخیر، توسعه زیرساختهای فیبر نوری بهعنوان یکی از اولویتهای کلان حوزه ارتباطات کشور در دستور کار قرار گرفته است؛ ضرورتی که با رشد تصاعدی مصرف داده، گسترش خدمات مبتنی بر ابر، افزایش تقاضای کاربران برای کیفیت بهتر و نیز توسعه کسبوکارهای دیجیتال به یک الزام انکارناپذیر تبدیل شده است. خوشبختانه برخی استانها، از جمله استان محل بحث، عملکرد قابل توجهی در اجرای پروژههای فیبر نوری از خود نشان دادهاند، اما آیا صرف ایجاد ظرفیت، به معنای تحقق تحول دیجیتال است؟
بنابراعلام یدالله حسنی مدیر مخابرات منطقه گیلان، آمارهای رسمی حاکی از آن است که در این استان، از میان حدود یک میلیون و پنجاه هزار شماره تلفن ثابت، تاکنون ۲۸۰ هزار ظرفیت فیبر نوری ایجاد شده و از این میان، تنها حدود ۳۲ هزار مشترک واقعی وجود دارد؛ بهعبارت دیگر، نرخ بهرهبرداری از ظرفیت ایجادشده چیزی کمتر از ۱۲ درصد است. این شکاف فاحش بین «ظرفیت فنی» و «میزان بهرهبرداری واقعی»، زنگ خطری است که باید آن را جدی گرفت.
بدیهی است که شبکههای مسی دیگر پاسخگوی نیازهای امروز کاربران نیستند. نه تنها از نظر پهنای باند، بلکه از نظر پایداری، نویزپذیری، امنیت و حتی هزینه نگهداری، فیبر نوری گزینهای بسیار بهصرفهتر و مطمئنتر است. اما سؤال اصلی اینجاست: چرا باوجود ایجاد زیرساخت، هنوز فیبر نوری به انتخاب اول خانوارها و کسبوکارها تبدیل نشده است؟
پاسخ را باید در چند لایه جستوجو کرد:
۱. خلأ جدی در فرهنگسازی و آموزش عمومی. هنوز بخش قابل توجهی از مردم از تفاوتهای میان ADSL، VDSL و فیبر نوری اطلاع دقیقی ندارند. از سوی دیگر، در ذهن بسیاری از کاربران، ارتقاء به فیبر، فرآیندی پیچیده، پرهزینه یا غیرضروری تلقی میشود.
۲. مدلهای اقتصادی و تعرفهای ناکارآمد. اگرچه زیرساخت آماده است، اما هزینه خدمات فیبر نوری در برخی موارد هنوز برای بسیاری از خانوارها جذاب یا مقرونبهصرفه نیست. غیبت بستههای ترکیبی (Bundle) و نبود تعرفههای رقابتی، روند جذب کاربران را کند کرده است.
۳. تمرکز صرف بر مرکز استانها. در حالیکه توسعه عدالت دیجیتال نیازمند توزیع متوازن زیرساخت در مناطق کمبرخوردار است، اولویتگذاری بر مراکز استان، در عمل میتواند به تشدید شکاف دیجیتال دامن بزند. روستاها و شهرهای کوچک نیز به اینترنت پرسرعت نیاز دارند، شاید حتی بیشتر.
۴. نبود فضای رقابتی واقعی. اجرای این پروژهها عمدتاً توسط شرکت مخابرات ایران صورت میگیرد و نشانهای از مشارکت گسترده اپراتورهای کوچکتر یا بخش خصوصی دیده نمیشود. حال آنکه در دنیا، پیشبرد فیبر نوری با مشارکت اپراتورها، شهرداریها، و حتی صندوقهای سرمایهگذاری انجام میشود.
۵. فقدان برنامه مشخص برای بازگشت سرمایه. اجرای پروژههای فیبر، بهویژه در مناطق کمتراکم، بسیار پرهزینه است. اگر مدل مالی و بازگشت سرمایه آن دقیق طراحی نشده باشد، ممکن است توسعه ناقص، نیمهتمام یا غیراقتصادی شود.
اکنون زمان آن فرا رسیده که نگاهی فراتر از «ایجاد زیرساخت» به پروژههای فیبر نوری داشته باشیم. توسعه موفق فیبر نوری، ترکیبی از زیرساخت فنی، سیاستگذاری هوشمند، مارکتینگ پویا، و مشارکت مردمی است. اگر هر یک از این اضلاع غایب باشد، تحول دیجیتال نهتنها محقق نخواهد شد، بلکه هزینههای سنگینی نیز به اقتصاد ارتباطی کشور تحمیل خواهد کرد.
تحقق چشمانداز «دسترسی همگانی به اینترنت پرسرعت و پایدار»، مستلزم آن است که دستگاههای اجرایی، اپراتورها، رسانهها و نهادهای آموزشی، همسو و هماهنگ عمل کنند. آیندهای که در آن هر خانوار و هر کسبوکار به فیبر نوری متصل باشد، اگرچه دور نیست، اما نیازمند تغییر جدی در نگاه و عمل است.
دیدگاه