بحران آب، برق و تعطیلات؛ ریشه بحران و ناترازیها کجاست؟
از دید من ناترازی اصلی کشور، ناترازی عقلانیت است. یعنی کمبود عقلانیت یا فقدان آن در مواجهه با تغییر و تحولات بنیادینی که هم در جهان رخ میدهد و هم در جامعه ایرانی رخ میدهد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از فرارو، در پی تداوم گرما و مشکلات برق و آب کشور، استانداریهای چندین استان از جمله تهران از تعطیلی جزئی یا کلی ادارات دولتی، مدارس، دانشگاهها و مراکز آموزشی خبر دادهاند و دلیل این اقدام نیز «مدیریت مصرف انرژی» عنوان شده است.
در برابر هشدارهای مکرر وزارت نیرو و مسئولان برای کاهش مصرف برق و آب و حتی با وجود قطعی برق و کاهش شدت فشار آب، باز هم برخی تحلیلگران معتقدند هم مردم و هم مسئولان آنطور که باید پویایی و واکنش نشان نمیدهند و شرایط موجود را به نوعی کرختی اجتماعی تعبیر کرده اند.
با توجه به این موضوع، دکتر سید جوادی میری، جامعهشناس در گفتگویی به تحلیل این شرایط پرداخته است:
به فرسودگیها و روند کهنسالی زیرساختها بیتوجهی شده
سید جواد میری به فرارو گفت: «یک سطح از بررسی وضعیت ناترازیها و مشکلات فعلی کشور را میتوان در حد ژورنالیستی بررسی کرد و گفت ناترازیهایی که وجود دارد، به این علت است که سرمایهگذاری کافی انجام نشده و آب و فاضلاب و نیروگاهها به اندازه کافی بسط داده نشده اند. بنابراین به طور معمول بخش زیادی از ارجاعات وضعیت فعلی با ارجاع بهعدم اهتمام به سیاستگذاریهایی است که مبتنی بر برنامههای توسعه چند دهه اخیر است. اما از منظر دیگری هم میتوان به این موضوع نگاه کرد.»
وی گفت: «این منظر درواقع «جامعهشناسی ابن خلدونی» است و میگوید نظامها مانند انسانها دورانی دارند. این دوران و مراحل مختلف نیز، هر یک نشانههایی دارند. همانطور که انسانها دوران کودکی، نوجوانی و جوانی دارند و از نظر انرژی در سطح بالایی قرار دارند و سپس در میانسالی و کهنسالی با افت انرژی مواجهند، ابن خلدون میگوید حکومتها و نظامهای سیاسی و اجتماعی نیز با همین شرایط مواجهند و یک روند را طی میکنند. اکنون سوال این است که چگونه میتوان فاصله رسیدن به فرسودگیها و کهنسالیهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را بیشتر کرد؟ این را نیز باید در نظر داشته باشیم که روشها و سیاستگذاریهای غلط ما میتواند این فاصله را کمتر و کمتر کند. گاهی مسیرها به حدی اشتباه میرود و چرخه اقتصاد و اجتماع و غیره به حدی از مسیر خارج میشود که یک فرسودگی که باید ۲۰ سال طول بکشد، ۲ساله رخ میدهد. »
وی افزود: «اگر نگاهی به روندها در کشور داشته باشیم میبینیم که معمولا نظام قدرت بسیار آهسته به تغییر و تحولات واکنش نشان میدهد. درواقع جایی که باید واکنش سریع نشان دهد، گاهی تا یک دهه زمان میگذرد و اتفاقی رخ نمیدهد. این در حالی است که در جامعه امروز نه فقط در ایران بلکه در سطح جهان، تحولات، شیب بسیار تندی دارد. یعنی بین سال ۲۰۱۹ و سال ۲۰۲۵، روی تقویم، ۶ سال گذشته اما اگر کسی بخواهد تاریخ تحولات در این بازه زمانی را بررسی کند، با روند تحولاتی بسیار پرشتاب رو به رو میشود. اما اگر به داخل کشور برگردیم، متاسفانه سیاستگذاریها و روشهایی که در پیش گرفته شده است، بسیار ضعیف و ناامید کننده ارزیابی میشود. اگر اقدام به تحلیل محتوا و گفتارهای نیروهای سیاسی اجتماعی کنیم که به شیوههای گوناگون در تصمیمسازی و سیاستگذاریهای خرد و کلان جامعه نقش دارند، میبینیم که نزدیک به ۲ قرن با تحولات فاصله داریم.»
با ناترازی و کمبود عقلانیت در کشور مواجهیم
این جامعهشناس در ادامه گفت: «جامعه تلاشهای خود را برای جنبشهای مختلف کرده است. در سال ۱۴۰۱، بخشی از آن چه دیدیم تلاشی برای بهینهسازی و ارتقای ساختار بود. درست است که در حالت برخورد و مواجهه با این تغییرات عرصه قدرت و سیاست به زعم خود در حال مداراست اما این مدارا ترجمانی در تحولات و تغییرات و دگرگونی ساختار حقوقی، فرهنگی و اجتماعی و سیاستگذاریهای حاکمیت نداشته است. درواقع شاهد این رفتاریم که دو پله عقب و یک پله جلو و برعکس هستیم. در جنگ ۱۲ روزه جامعه از خود بلوغ نشان داد. بر اساس همان حرکت جامعه باید شاهد تغییر و تحولاتی در ساختار کلان قدرت و سیاستگذاریها میبودیم. اما باز هم متاسفانه گفتارها و گفتمان سیاسیون، نیروهای تاثیرگذار، سیاست گذاران، هنوز نتوانستهاند به یک اجماع و سپس اقناع برسند.»
وی افزود: «به اعتقاد من تمامی روندها و حرکتها نشان از این دارد که سیستم قادر نیست یا نتوانسته خود را بازیابی کند که فاصله بین میانسالی و کهنسالی را بیشتر کرده و از بروز آسیبهای جدی پیشگیری کند. آن چه که از دید من به عنوان ناترازی انرژی مطرح میشود و حتی در حوزه ناترازی بودجه مطرح است، معلول یک وضعیت به عنوان علت است. از دید من ناترازی اصلی کشور، ناترازی عقلانیت است. یعنی کمبود عقلانیت یا فقدان آن در مواجهه با تغییر و تحولات بنیادینی که هم در جهان رخ میدهد و هم در جامعه ایرانی رخ میدهد. هنوز اتاق فکر قدرت، سیاست گذاران و تصمیم گیران این موضوع را هضم نکردهاند که بر اساس آن یک برنامه کلان شکل دهند و جامعه را به آن سمت حرکت دهند. همه اینها در حالیست که جهان و نظم نوین جهانی در یک حالت پیش جنگی یا پیش از جنگ جهانی سوم است. اما این که شکل این جنگ چگونه خواهد بود و آیا مثل جنگ جهانی اول و دوم میشود یا اساسا شکل جنگهای الکترونیک خواهد بود یا نه نامشخص است. این همان منظری است که کمتر دیده و شنیده شده است.»
دیدگاه