واکنش روزنامه جوان به مخالفت با مذاکره؛

ممکن است برخی حامیان مذاکره از پزشکیان بخواهند استعفا کند | مسئله ما با امریکا هویتی است

برخی می‌گویند دلیل ما آن است که حماس هم تقاضای مذاکره با امریکا داده است، یا تجربه مذاکرات چهار دهه پیش با صدام را داریم یا امام‌ حسین(ع) هم برادرش را فرستاد با لشکر عمرسعد مذاکره کند. آخر اینها هم شد دلیل؟! مذاکره ما با صدام هویتی نبود، اما مسئله ما با امریکا هویتی است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، غلامرضا صادقیان سردبیر روزنامه جوان در شماره امروز این روزنامه نوشت:

موضع رهبر انقلاب درباره مذاکره با امریکا با شفاف‌ترین عبارات و لغات و مضامین اعلام شد تا راه بر تفاسیر و تأویل‌ها بسته شود. با این‌حال اگرچه منطقی و عقلانی است که دولت نیز بدون اتلاف وقت همسو با این موضع رهبری، موضع‌گیری کند تا وحدت داخلی حفظ شود، می‌توان انتظار داشت که در اطراف دولت، مخالفت‌های ضمنی و حتی آشکار آغاز شود و حتی از پزشکیان بخواهند که استعفا کند! هرچند در جایگاه کسی که هر روز تا صد‌ها تحلیل و نوشته کوتاه و بلند فعالان سیاسی کشور را رصد می‌کند، حقیقتاً از اینکه طرفداران مذاکره با امریکا نگرانی‌های زیادی درباره موفقیت آن دارند، شوکه شده‌ام. این چیزی نیست که قبلاً آن را دیده باشیم. در گذشته فقط یک کلام می‌گفتند مذاکره والسلام! و اگر کسی مطالبه دلیل می‌کرد، او را متحجر و متعین، کاسب تحریم، بی‌توجه به واقعیت‌های جهان و سهل‌انگار مقابل رفاه مردم می‌دانستند و ده‌ها انگ دیگر می‌زدند. حالا در احتیاط و ترس از نتیجه‌نگرفتن در مذاکره جدید، نوعی توجه به تجربیات گذشته دیده می‌شود که البته با هزینه‌ای گزاف به دست آمده است. دقیقاً کسانی که رقم‌های صدهامیلیارد دلاری برای خسارت تحریم محاسبه و آن را به گردن حکومت که زیربار توافق با امریکا نرفته است، می‌اندازند، باید برای این خسارت حتی اگر واقعی باشد، متهم دیگری پیدا کنند و آن کسانی هستند که اکنون به تجربه دریافته‌اند ممکن است این‌بار هم مذاکره نتیجه ندهد. اگر در دهه ۹۰ همین هشیاری، مبدأ و منبع اتحاد کامل دولت و ملت و مخالفان و موافقان می‌شد، کار اصولاً به اینجا‌ها نمی‌کشید. توهم است که گمان کنیم تا دودستگی و اختلاف در مسئله مذاکره با امریکا در کشور دیده شود، امریکا و غرب از تحریم‌های خود دست می‌کشند.
نزدیک به دو دهه تاکتیک‌هایی همچون دیدار رودررو با رئیسان‌جمهور امریکا و مذاکره مستقیم و «بدهیم برود تا خلاص شویم» در دولت‌های هر دو جناح طرفدارانی داشته است. دولت دهم می‌خواست چنین کند و توهمی داشت که می‌تواند با یک دیدار و با تکیه بر توان شخصی و فراطبیعی رئیس‌جمهور کار را یکسره کند! دولت‌های یازدهم و دوازدهم نیز چنین خواستند و از بستن قرارداد تا پاره‌شدنش به دست رئیس‌جمهور امریکا تجربه شد. در دولت سیزدهم هیچ‌گاه مذاکره نفی نشد؛ و دولت چهاردهم دوباره علم آن را برافراشت. رهبری گفتند که دلیل ما برای هوشمند و عقلانی و شرافتمندنبودن مذاکره با امریکا، «تجربه» است. نمی‌توان انکار کرد که شواهد و تجربیات ناموفق‌بودن مذاکره با امریکا به حد کافی در دسترس است. اکنون باید موافقان مذاکره دلیل خود را بیاورند. می‌دانیم که طرفداران مذاکره عموماً از دسته‌ای هستند که نظریه‌های خود را موقوف به تجربیات می‌کنند و همین تجربی‌بودن را دلیل علمی‌بودن می‌گیرند. رهبری گفتند که تجربه، دلیل ماست. دلیل شما چیست؟ برخی می‌گویند دلیل ما آن است که حماس هم تقاضای مذاکره با امریکا داده است، یا تجربه مذاکرات چهار دهه پیش با صدام را داریم یا امام‌حسین هم برادرش را فرستاد با لشکر عمرسعد مذاکره کند. آخر اینها هم شد دلیل؟! مذاکره ما با صدام هویتی نبود، اما مسئله ما با امریکا هویتی است. حماس هم با امریکا بر سر هویت و دین و فرهنگ خود مذاکره نمی‌کند. مسئله پیشنهاد حماس برای مذاکره با امریکا خاک فلسطین و غزه است. درباره مذاکرات صدر اسلام نیز هرچند طرفداران مذاکره برای هیچ‌چیز به آن زمان مراجعه نمی‌کنند و هر ارجاع‌دهنده‌ای را تکفیری و متحجر می‌نامند، اما دریغ ندارند که فلان حرکت صدر اسلام را به نفع نظریه‌های خود مصادره کنند. از ایشان باید پرسید بر فرض که فهم شما از آن حرکت امام در صدر اسلام را درست ارزیابی کنیم، آیا حاضرید در صورت نپذیرفتن شروط شما از طرف امریکا همچون حسین علیه‌السلام آن‌گونه بجنگید و دنیای خود را کامل از دست بدهید؟!
اگر سؤال کنیم چه تضمینی برای موفقیت مذاکره دارید، خواهند گفت چاره دیگری نداریم. باز هم در مقام مقایسه‌های نادرست مثال چین و باقی قدرت‌های نوظهور را می‌زنند که با تسلیم یا مذاکره با امریکا رشد کردند. این دروغی محض است. هرجا استقلال و رشدی هست با مقاومت است. هرجا مقاومت نتیجه نداده، دلیلش فقدان وحدت داخلی یا سستی اندیشه و عمل رهبران و مدیران ارشد بوده است. اگر مذاکره کردیم و چیزی به دست نیاوردیم، طرفداران مذاکره هرگز به «شکست تجربه‌شده» اعتراف نمی‌کنند و دوباره می‌گردند تا ببینند کجا شعاری روی موشکی نوشته شده یا پرچمی روی زمینی افتاده است، تا آن را بهانه شکست کنند! اصولاً در غرب و امریکا از این احترام‌ها به پرچم و هویت اخلاقی خبری نیست. هویت آنها سرمایه‌های‌شان است. به قول ابوسفیان شرف‌شان بر پشت شترهای‌شان است. اگر به صدر اسلام علاقه دارید نگاه کنید به ابوسفیان که حتی در روز فتح مکه نیز نتوانست قلباً ایمان بیاورد و هنوز به شتر‌های خود می‌اندیشید. شما با صاحبان شتر‌ها و ثروت‌های جهان نمی‌توانید جز آنکه بار شتر آنها را پر کنید، به توافق برسید. ملت توان دیگری برای تجربه شکست تازه شما را ندارد.

Share