هراس زن جوان از رسوایی رابطه قبل از ازدواج | فهمیدم که فقط بازیچه هستم
اکنون که با جوانی مهربان و خوش اخلاق ازدواج کرده ام، مدام از سوی پسری که قبل از ازدواجم با او ارتباط داشتم تهدید می شوم که زندگی ام را نابود می کند تا جایی که در مخمصه وحشتناکی قرارگرفته ام …
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از خراسان، زن۲۲سالهای که برای شکایت از یک جوان مزاحم وارد مرکز انتظامی شده بود، با بیان این که ارتباط احساسی و هیجانی قبل از ازدواج اکنون زندگیام را در آستانه فروپاشی قرارداده است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: زمانی که در اوج عواطف و احساسات دوران نوجوانی بودم، با برادر یکی از همکلاسیهایم آشنا شدم. «ساسان» هم خیلی زود با برادرم ارتباط برقرارکرد و این گونه رفت و آمدهایش به خانه ما آغاز شد.
او پسر مردی ثروتمند بود که در اطراف مشهد کارگاه تولیدی داشت. خیلی زود ارتباط تلفنی و پیامکی ما هم مانند بسیاری از دختران وپسران جوان به دیدارهای پنهانی کشید و او مدام از سعادت و خوشبختی من سخن میگفت ولی هیچ گاه حرفی از خواستگاری نمیزد. نزدیک به ۳ سال از این ارتباط غیراخلاقی گذشت و من فقط به وعده و وعیدهای «ساسان» دلخوش بودم اما وقتی کمی بزرگتر شدم و به صورت عاقلانه فکر کردم تازه فهمیدم که من فقط بازیچه هستم و او به هیچ وجه قصد ازدواج با مرا ندارد.
این بود که با «ساسان» ارتباطم را قطع کردم و در همین حال به خواستگاری جوانی به نام «سیامک» پاسخ مثبت دادم که در یک اغذیه فروشی کار میکرد. او با آن که درآمد بسیار اندکی دارد اما جوانی بسیار مهربان و خوش اخلاق است که به من عشق میورزد و عاشقانه دوستم دارد. حالا که بیشتر از ۲ سال از دوران نامزدی ما میگذرد، تازه فهمیدم که زندگی عاشقانه با آن چه در سن نوجوانی میاندیشیدم، زمین تا آسمان تفاوت دارد. آن زمان فقط بازیچهای بودم که خود را در لباس عروسی میان ابرها میدیدم و احساس میکردم فقط همین پسر میتواند مرا خوشبخت کند.
به همین دلیل هم هیچ گاه به نصیحتهای دیگران توجهی نداشتم اما وقتی به طور سنتی و عاقلانه ازدواج کردم، معنی عشق و محبت واقعی را فهمیدم. اگر چه میدانم بسیاری از دخترانی که سرگذشت مرا میخوانند بازهم باورشان نمیشود تا این که خودشان در این مخمصه وحشتناک دست و پا بزنند که آن زمان هم دیگر خیلی دیر شده است.
خلاصه در زندگی شیرین خودم غرق بودم و صفا و پاکی همسرم را میستودم که روزی پیامکی از طرف «ساسان» برایم ارسال شد. او مرا تهدید به اسیدپاشی کرده بود و ادعا داشت که اگر به ارتباط قبل از ازدواجم بازنگردم، آبرویم را میبرد و مرا رسوا میکند! با آن که شماره تلفنم را تغییر دادم اما باز هم او شماره جدید مرا پیدا کرد و به مزاحمتهایش ادامه داد. به همین دلیل به کلانتری آمدم تا به خاطر اشتباه هولناک گذشته ام، زندگی آیندهام نابود نشود اماای کاش …
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است در حالی که اقدامات مشاورهای برای زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شده بود، با دستور قاطع سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا) تحقیقات ماموران انتظامی با هماهنگیهای قضایی برای دستگیری جوان مزاحم وارد مرحله جدیدی شد اما فرجام ارتباط قبل از ازدواج همچنان روح و روان دختر جوان را آزار میداد.
دیدگاه