زندگی غمانگیز زنی که در ۱۱ سالگی ازدواج کرد و در ۱۵ سالگی بازیچه هوسرانی دیگران شد!
هنگامی که فهمید باردار شده ام مرا رها کرد و مدعی شد که با من رابطه غیراخلاقی نداشته و من به خاطر معاشرت با دوستانش، باردار شده ام.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا اگر چه به نصیحت ها و دلسوزی های خانوادهام بی توجهی کردم و مسیر اشتباه را در زندگی پیمودم اما اکنون که به خود آمدم و فهمیدم بازیچه ای برای افراد هوسران شده ام، تصمیم گرفتم توبه کنم و …
به نقل از خراسان، اینها بخشی از اظهارات زن ۱۵سالهای است که برای شکایت از جوان هوسران وارد مرکز انتظامی شده بود.
این زن نوجوان با بیان این که از رفتارهای گذشتهام پشیمانم، درباره سرگذشت خود به سروان مصطفی حسنی (رئیس پاسگاه فردوسی مشهد) گفت: حدود ۲۰سال قبل پدرم همسرش را طلاق داد و با مادر من ازدواج کرد. با آن که شرایط مالی مناسبی نداشتیم اما پدرم مردی دلسوز بود و با نصیحتهایش تلاش میکرد تا مسیر درست زندگی را به ما نشان بدهد.
خلاصه من در مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم و در ۱۱سالگی به عقدجوانی درآمدم که مادرش از همکاران مادرم در یک کارگاه تولیدی بود. او آن قدر از اخلاق و رفتار «تقی» برای مادرم تعریف کرد که بالاخره رضایت او را جلب کرد تا ما با هم ازدواج کنیم. این درحالی بود که هنوز خواهر ۱۳سالهام ازدواج نکرده بود.
باوجود رضایت مادرم، من از زندگی مشترک چیزی نمیدانستم و تصورم براین بود که «تقی» بیشتر از پدر و مادرم به من محبت میکند و برایم عروسکهای زیبایی میخرد و مدام به مسافرت و تفریح میرویم ولی ۳ سال بعد زمانی که قدم به خانه بخت گذاشتم، تازه متوجه شدم که شوهرم مردی معتاد و آلوده به مصرف قرصهای روان گردان است.
این بود که بدرفتاریهای همسرم شروع شد و من که درآن سن و سال تحمل این برخوردها را نداشتم در برابر او جبهه میگرفتم و مشاجرههای لفظی ما به مرز درگیری میرسید و این درحالی بود که هیچ کس مرا راهنمایی نمیکرد که چگونه با مشکلات زندگی کناربیایم و در برابر اعتیاد شوهرم چگونه رفتار کنم! به همین خاطر حدود ۸ ماه قبل وقتی کارد به استخوانم رسید، لوازم شخصیام را برداشتم و در حالی به خانه مادرم بازگشتم که دادخواست طلاق دادم و دیگر حتی به تهدیدهای شوهرم نیز برای بازگشت به زندگی مشترک توجهی نکردم.
از سوی دیگر برای تامین هزینههای زندگی به ناچار در یک خوار بار فروشی روستایی مشغول کار شدم اما مدتی بعد جوان صافکاری که در کنار خواربار فروشی، شاگرد تعمیرگاه بود به سراغم آمد و مرا با وعده ازدواج فریب داد. او با چرب زبانی و ابراز محبتهای حیله گرانه، مرا به دام انداخت و با خود به مجالس پارتیهای مختلط شبانه برد. او مرا با انواع خلافکاریها آشنا کرد اما من همچنان به امید ازدواج با «قدرت» حتی به خواستههای بیشرمانهاش تن میدادم. کار به جایی رسید که مرا به دوستانش معرفی کرد و از من خواست با آنها به کافه و رستوران بروم! خلاصه زمانی به خودآمدم که دیگر بازیچه هوسرانیهای «قدرت» شده بودم و او هر بلایی که میخواست بر سرم میآورد.
از سوی دیگر نیز از تهدیدهای او میترسیدم و جرئت شکایت نداشتم اما هنگامی که فهمید باردار شدهام مرا رها کرد و مدعی شد که با من رابطه غیراخلاقی نداشته و من به خاطر معاشرت با دوستانش، باردار شده ام. اکنون در حالی به کلانتری آمدهام که از رفتارهای گذشتهام توبه کردهام و میخواهم به مسیر درست زندگی بازگردم اماای کاش …
با دستور رئیس پاسگاه انتظامی فردوسی، بررسیهای قانونی و اقدامات روان شناختی برای پیگیری شکایت این زن نوجوان با معرفی وی به مراجع قضایی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
دیدگاه