استاد ناصر مسعودی؛ صدای رسای اسطوره
امیدوارم دستگاههای متولی فرهنگ، ارشاد اسلامی، حوزه هنری، صدا وسیما، خانه مطبوعات و… کمی به خود بیایند و در رسالت ذاتی دستگاه متبوع بیشتر بیاندیشند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، علی پورحسن در یادداشتی نوشت:
بر این باورم که موسیقی صدای آشکارخداوند در آینه طبیعت است اگر گوشی برای شنیدن باشد. وقتی از همهمه گنجشکان حیران میشوی و از ترنم باران و آواز ناودانها به وجد میآیی ودر پیچ و تاب نسیم و رقص گلها خودت را گم میکنی. اگر گوشی باشد و هوشی میتوانی درزیر و بم صدای عبدالباسط همان بیابی که امواج آرام وگاه خروشان خزر با تو میگوید.
صدای خوش و حنجرهای طلایی داشتن موهبتی الهی است. و ودیعهای آسمانی که خداوند به انسانهایی خاص بخشیده است. خوانندگان و دارندگان صدای زیبا مبعوث شدهاند تا بر زیبایی این دنیا بیفزاید و تحمل غم و اندوه و دشواریهای این زندگی را بر ما آسان نمایند.
میتوان در پناه موسیقی از هر جهان فارغ شد و چون مولانا به وجد وبه رقص آمد و چون حزین لاهیجی دنیا را مجنونوار دید
سر تا سر این دشت پر از جلوه لیلی است.
گیلان سرزمین شعر و موسیقی و ترانه است. سرزمین تجلی زرد ملیجه و دیلمان و قاسم آبادی، سرزمین صدای حزین قسمت خانی و شور عاشور پور، وقتی میتوانی آرام در رقص صدایپور رضا، جنگلهای هیرکانی گیلان را به تماشا بنشینی. اما از همه اینها که بگذری صدای مخملین استاد ناصر مسعودی چنان بر جانت چنگ میزند صدایی که میتواند تورا با گذشتهات پیوند بزند اندوه از دل بزداید و خورشید شادی در چشمانت بنشاند. باور کنید این اعجاز صدای مسعودی است که پس از یک قرن میرزا هنوز در جنگلهای گیلان نفس میکشدو این سحر صدای مسعودی است که رشت با بنفشه گلهای زیبایش در چشم هر ایرانی زیبا میدرخشد.
استاد مسعودی بزرگ مردیست که سالها هم نفس بزرگان موسیقی ایران بوده، با ادبیات ایران و گیلان آشنایی دارد به دستگاههای موسیقی مسلط است و سالها بیچشم داشت از جانش گذشت تا شریک غم و شادی مردم گیلان باشد و در مقابل چیزی جزسکوت و شاید قدر ناشناسی و گاه ناسپاسی دستگاههای متولی فرهنگ عاید این بزرگ مرد هنر استان نشد. هرچند مردم هنردوست گیلان گوهرشناس هستند و قدردان و سپاس گو.
امیدوارم دستگاههای متولی فرهنگ، ارشاد اسلامی، حوزه هنری، صدا وسیما، خانه مطبوعات و… کمی به خود بیایند و در رسالت ذاتی دستگاه متبوع بیشتر بیاندیشند.
آیا زمان آن نرسیده که هنرمند هر جا رود قدر بیند و بر صدر نشیند.
آیا این بیتفاوتی جامعه هنری مارا به قهقرا نمیبرد؟
و آیندگان ما را از علم و فرهنگ و هنر دور نمیدارد؟
وآیا فرزندان ما با فرهنگ غنی گیلان و ادبیات شیرین و وزین این سرزمین بیگانه نخواهند بود؟
گیلان سرزمین اسطوره هاست و مسعودی یک اسطوره زنده است که پیش چشم ماست او باید سالهای سال برای گیلان بخواند و شاگردان هنر از گنجینه بیپایان استاد بهرهها ببرند، تا گیلان و گیلانی، زبان شیرین گیلکی، و سرزمین مادریمان زنده بماند.
به امید آن روز
دیدگاه