بازگشت تیم بازنده!

واکنش جوان به اظهارات ظریف و پزشکیان؛ آیه و حدیث و نهج‌البلاغه یک جو کاذب بود

اکنون را ببینید که کجاییم و چه به دست آورده‌ایم. این چیزی بود که منتقدان مذاکره پیش‌بینی می‌کردند. یک حرف هم بیشتر نداشتند: «امریکا کاری نخواهد کرد که سود ما و ضرر خودش در آن باشد و این یعنی مذاکرات تا ما سود خودمان را با توازن قدرت تحمیل نکنیم، هرگز به نتیجه نمی‌رسد.»

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا  غلامرضا صادقیان، سردبیر روزنامه جوان نوشت:

جوانان آنلاین، یک دور باطل، یک روند بی‌منطق، و یک ساده‌انگاری و فرار از پاسخ دقیق و صریح و حرف‌های تکراری. این‌ها تمامی چیزهایی است که هربار مخالفان و موافقان مذاکره برای رفع تحریم مقابل هم می‌نشینند، از این تقابل بیرون می‌آید. هم مردم‌فریبی آن برپا و برقرار است، و هم نخبه‌فریبی آن! یک طرف می‌گوید «اگر مذاکره نکنیم، چه کنیم؟» و طرف مقابل می‌گوید «شما که مذاکره کردید، به چه رسیدید؟» دوباره طرف اول می‌گوید «وقتی به توافق رسیدیم، وضع‌مان بهتر بود» و آن طرف می‌گوید «آنچه شما وضع بهتر می‌دیدید، لبخند دیوانه بود، قبل از آنکه گرز گران را بر سر شما فرود آورد!» و همین‌طور این بحث‌ها ادامه می‌یابد و اسم آن را هم می‌گذارند میزگردهای سیاسی نخبگانی! البته توافق بر سر عنوان «مذاکره برای رفع تحریم» بین دوطرف وجود ندارد.

منتقدان می‌گویند ما با این عنوان مخالفتی نداریم و عنوان دقیقی که با آن مخالفیم «مذاکره به هر قیمتی برای رفع تحریم» است و تبصره‌های دیگری نیز به آن اضافه می‌کنند که «نباید به امید نتیجه مذاکره نشست و جایگزین‌های دیگر را رها کرد». موافقان مذاکره هم می‌گویند این عنوان منظور ما را کامل نمی‌رساند، زیرا ما نیز «مذاکره به هر قیمتی» را نمی‌خواهیم، اما باور داریم که با مذاکره می‌توان تحریم‌ها را کنار زد و اگر معتقدیم جایی هم باید کوتاه آمد، این پذیرش واقعیت است، چون مذاکره در اصل یک معامله است و نه حرافی صرف. با این‌حال دریغ از یک حرف تازه و دریغ از پذیرش برخی واقعیت‌ها از زبان طرف مقابل و نیز دریغ از قدری غیرت برای عبور از مردم‌فریبی.

شگفت آنکه برخلاف نمونه‌های قبلی که مخالفان مذاکره، آیه و حدیث و نهج‌البلاغه می‌خواندند، و موافقان، واژه‌های انگلیسی در سخنان‌شان پرکاربرد بود، این‌بار دقیقاً برعکس شد، منتقدان «هشت‌سال مذاکره بی‌فایده در دولت روحانی»، ارجاعات زیادی به منابع آکادمیک غربی داشتند و می‌گفتند چاره‌ای ندارند که از واژه‌های انگلیسی استفاده کنند، و مدافعان آن مذاکرات که نامش برجام شد، از جمله خود آقای پزشکیان و آقای ظریف، به سخنان نهج‌البلاغه و آیات قرآن استناد می‌کردند و عربی‌خوانی خود را هم به رخ می‌کشیدند! این خودش یک جو کاذب بود که بر میزگرد سیاسی مسعود پزشکیان با همراهی محمدجواد ظریف و با پرسش‌های ابراهیم متقی و فؤاد ایزدی حاکم شد. اما از انتهای آن چیزی که به صدق ماجرا کمک کند، درنیامد. گویی کسانی به کافه‌ای قدیمی رفته‌اند و به کافه‌دار می‌گویند: «همان همیشگی!»

شگفتی دیگر واکنش طرفداران دوطرف به سخنان موافقان و منتقدان بود که چنان ذوق‌زده شده بودند که انگار این حرف‌ها را هزاران‌بار از دهان ایشان و امثالهم نشنیده‌اند. این بدبختی دیگری است که گریبان بخش فعال رسانه‌ای و بخش به اصطلاح نخبگانی جامعه را گرفته است.

چرا جامعه نخبگانی ما چنین رخوت‌انگیز و فرسوده شده است که از این حرف‌های تکراری و تهوع‌آور «برجام خوب بود» یا «برجام بد بود» و «مذاکره خوب است» یا «مذاکره بد است» عبور نمی‌کند؟! وقتی عبور نکنی باید این‌گونه جملات را هم که ساده‌اندیشی و نافهمی مطلق در آن موج می‌زند، مکرر بشنوی: «بایدن قصد بازگشت به برجام را داشت، اما به دو دلیل بازنگشت، اول اینکه اسرائیل اجازه نداد و پس از آن آقای فخری‌زاده به شهادت رسید و عامل دیگر مصوبه قانون راهبردی مجلس بود، نگذارید بگویم در آن شش ماه تلخ چه گذشت!» عجیب است که یک کارشناس بین‌الملل با آن همه سابقه دیپلماسی و تحصیل و تدریس بگوید «بایدن قصد داشت بازگردد، اما اسرائیل نگذاشت». پس گناه بایدن [زبان‌بسته]نبود! این شد دلیل؟! آیا یک سیاستمدار بین‌الملل نباید در حین مذاکراتی که مذاکره قرن خوانده شد، در معادلات خود آن ایکس که نامش «مخالفت اسرائیل است» را هم می‌آورد و در حل معادله آن ایکس را پیدا می‌کرد؟! و اتفاقاً این ایکس از همه ایکس‌های معادله خودش را بیشتر نشان می‌داد. واقعاً کسی در این جامعه دانشگاهی ما نیست که بر سر این استدلال‌ها فریاد بزند؟! قضیه روشن است، اما آدم‌ها در تاریکی‌اند!

امریکا از اول تصمیم به رفع تحریم‌ها نداشت، چون ساده‌ترین کار برای تضعیف ایران بود و چه چیزی آسان‌تر و پرسودتر از آن؟! مذاکرات رفع تحریم بازیچه بود و آقایان نفهمیدند و هنوز هم نمی‌فهمند. کل استدلال‌شان در پاسخ به اینکه چرا دوباره می‌گویید «بریم مذاکره کنیم تا ببینیم چی میشه» این است که مذاکرات خوب پیش رفت ولی ترامپ قابل‌پیش‌بینی نبود و بایدن هم که قابل‌پیش‌بینی بود، ناگهان با تصمیم اسرائیل، غیرقابل‌پیش‌بینی شد. پس تقصیر راهبرد ما نیست و نبود، تقصیر این دو رئیس‌جمهور امریکا بود که یکی خودش نخواست و آن دیگری اسرائیل به‌جای او نخواست!

حرف بر سر خوب یا بد بودن مذاکره نیست. حرفی که سال‌هاست جواب داده نمی‌شود و آقایان مغرور وقت مردم را با آن می‌گیرند، این است که بر فرض که مذاکره آخرین راه ما باشد، شما پس از هشت سال مذاکره بی‌نتیجه، نباید دوباره با همان دست‌فرمان به تریبون بازگردید. بلکه باید بگویید قرار است چه تغییری در روش‌های مذاکره بدهید که این‌بار مؤثر واقع شود؛ و بگویید که اگر طرف مقابل نخواست که به این مذاکرات پایان بدهد و در اندیشه کش‌دادن آن بود، چه راه‌حلی دارید؟ و اگر طرف مقابل سودش در بی‌نتیجه‌ماندن مذاکرات بود، چه خواهید کرد؟

سخن ابراهیم متقی، کارشناس این برنامه هیچ‌گاه پاسخ داده نشده است، نه در گذشته، نه در حال، و با این ترکیب از آدم‌ها نه در آینده! هرچند این سخن و پاسخی که به آن داده شد نیز در همان چرخه دور باطل و سخنان تکراری بود. او به‌درستی گفت: «باید این دغدغه را (که چگونه با داشتن تجربه شکست‌خورده مذاکرات دوباره دل به همان سبک مذاکره دارید؟) دغدغه‌ای مربوط به امنیت ملی بدانیم. باید درباره مسئله‌ای که قبلاً تجربه کردیم، به نگاه جدید برسیم که چرا مسیر قبل به نتیجه نرسید؟!» این پرسشی دلسوزانه بود. واقعاً یک عقل سلیم همین را از خود می‌پرسد، اما یک عقل رنجور بعد از هشت سال کار مذاکره و سه سال استراحت برای یافتن پاسخ چنین پرسشی که یک پرسش حیاتی است، پاسخش این است که «داداشمون بایدن می‌خواست بازگردد، اون رفیق بدش اسرائیل نگذاشت»! این یک سبکی تحمل‌ناپذیر عجیب و غریب است که گرفتار اندیشه‌ورزی در میان سیاستمداران ما شده است. در همین دور باطل تکراری‌ها ممکن است بگوییم آقای ظریف باید از آقای عراقچی که در این میزگرد همراه‌شان بود و پشت سر او نماز جماعت خواندند، و از رئیس بانک مرکزی در کابینه روحانی، بپرسد رفقا! این برجام که همه‌چیزش درست بود، و هنوز ترامپ بیرون نرفته بود و بایدن از اسرائیل دستور عدم‌بازگشت نگرفته بود، چرا شما دو نفر از عنوان تاریخی «تقریباً هیچ» برای آن استفاده کردید؟! و اگر آن‌ها جواب ندادند و گفتند از بایدن بپرس! آقای ظریف از خودش بپرسد که چه شد که گفت «بعد از ۲۰ ماه (از برجام) نمی‌توانیم در انگلیس یک حساب بانکی باز کنیم!» و ده‌ها سخن دیگر از دولتمردان کابینه روحانی نه از منتقدان در این‌باره هست که به درد همین دور باطل می‌خورد.

اکنون باید راه دیگری یافت. دوباره «مذاکره‌کننده بازنده» به میدان آمده است و از موفقیت‌های ضدتورمی برجام می‌گوید. با اینکه در مغالطه این ادعا بسیار پاسخ داده شده است؛ و فراوان گفته شده که بر فرض صحت ادعای شما قرار نبود ته ظرف مذاکره قرن با آن همه سیمانی که به صنعت هسته‌ای ما ریخت، یک کاهش تورم یکی‌دوساله باشد! برجام و موفقیت یا شکست آن را باید چونان یک کل و یک فرآیند دید، و همان‌طور که از منتقدان پذیرفته نیست که بگویند «نظام» دنبال مذاکره نبود و از برجام خشنود نشد، از موافقان مذاکره و برجام هم نباید چنین دفاعیاتی شنید. اکنون را ببینید که کجاییم و چه به دست آورده‌ایم.

این چیزی بود که منتقدان مذاکره پیش‌بینی می‌کردند. یک حرف هم بیشتر نداشتند: «امریکا کاری نخواهد کرد که سود ما و ضرر خودش در آن باشد و این یعنی مذاکرات تا ما سود خودمان را با توازن قدرت تحمیل نکنیم، هرگز به نتیجه نمی‌رسد.» و این توازن قدرت چیزی بود که مذاکره‌کنندگان دنبال آن نبودند و تکیه آن‌ها بیشتر از هر کدام از عناصر اصلی توازن قدرت به زبان مذاکره خودشان بود و چنین شد که عاقبتش را دیدیم و حالا هم یک دور باطل دیگر در بازگشت تیم بازنده بزرگ!

Share