آخوندی که برای فوتبال جنگید و سینما را به جوانان توصیه کرد

در سوگ سید محمدعلی آل هاشم؛ «امام» هر روز مردم تبریز

آقا سیدمحمدعلی آل هاشم، یک آخوند بود، یک منبری، یک پیش‌نماز به سیره پدری. از آن منبری‌ها که حتی آقا محمدتقی که خود بیش از شش دهه نمونه آخوند مردمی‌ در تبریز بود در وصفش بگوید: «چون پدرم بود.»

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، «پدر شهر»، این شاید بهترین توصیف است برای «شهید سید محمدعلی آل‌هاشم»، امام جمعه مردم تبریز که در سانحه سقوط هلیکوپتر حامل رییس‌جمهور به شهادت رسید.

او تنها شهید پرواز آسمان ارسباران است که در لحظه سقوط از پرواز بیرون پرت می‌شود و تا ساعاتی بعد در قید حیات بوده است. با تلفن همراهش تماس می‌گیرد و به یکی از مقامات ارشد دولت خبر تلخ حادثه را می‌دهد، از حال بدش می‌گوید و سانحه هولناکی که رقم خورده است.

امام هر روز هفته تبریز

آقا سیدمحمدعلی را امام هر روزِ هفته مردم تبریز می‌گویند. در تبریز یک روحانی صاحب این جایگاه شود یعنی فرق‌هایی آشکار با اسلافش داشته است. از یاد نبریم که تبریز خاستگاه روحانیت شیعه است. شهری که تمدنش گره خورده به صفویه. صف مقدم حفظ ارکان روحانیت در همه چند صده اخیر.آقا محمدعلی آخوندی‌ بود که فقط اگر یک‌بار با او تبریز را از دل دالان‌های بازار تا مارالان و عباسی یا باغمیشه و نصف راه یا اصلا رشدیه و محله‌های جدید چون ولیعصر قدم می‌زدید، می‌دیدید که چه بسیار پیر و جوان‌هایی که به اسم می‌شناخت و هم‌کلام‌شان می‌شد. از حال‌شان می‌پرسید و پیگیر مشکلات‌شان می‌شد. این تصویری‌ست از یک پدر، یک منبری سنتی که او در این چند سال به پشتوانه امام هر روز هفته بودنش در شهر به تصویرش کشیده بود.

تصویر واقعی یک آخوند سنتی

او که نه فقط در تبریز که توانسته بود با علمای بلاد در ارتباط باشد؛ و همه پذیرفته باشندش. او که به عکس اسلافش سعی می‌کرد مشی‌اش مردمی باشد نه حکومتی. همان تصویر آخوند سنتی که درباره‌اش بارها در قصه‌ها خوانده‌اید و شنیده‌اید. این زاده ۱۳۴۱ که در سی اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ دیده از جهان فرو بست.

«سیدمحمدعلی پسرم نه، که مثل پدرم بود» سیدمحمدتقی این جملات را در دل اشک‌هایش در سوگ فرزند به زبان آورد. سیدمحمدتقی خود بزرگ تبریز است. پیرمرد متولد ۱۳۱۳، آیت‌اللهی که همه بچه‌های محله اسماعیل بقال و سیدحمزه به سرش قسم می‌خورند. همه بچه بامعرفت‌های پایین شهری تبریز. آنها که حضرت آیت‌الله را از دهه‌ها قبل می‌شناسند. همان سال‌هایی که پدر و پسر روحانی سوار بر دوچرخه لحاف‌دوزی محله را تا بازار می‌رفتند و هیچ‌وقت خود را جدا از مردم تبریز ندانستند.

اصلا برای همین خلوص نیت است که انگار از صبح دوشنبه در بازار تبریز خاک مرده پاشیده‌اند. مردم سر کارهای‌شان هستند اما حال‌شان خوب نیست. غمی در چشم‌های‌شان دارند.

آقا محمدعلی برای مردم شهر تبریز مثل برادر بود. برادری که از وقتی در سال ۹۶ بعد یک دهه به تبریز برگشت خود را وقف آشتی‌ها کرد.

زدودن رفتارهای رادیکال در عقاید دوقطبی که هر روز داشت بین جوانان توسعه می‌یافت.

حصارهایی که برچیده شدند

آقا سیدمحمدعلی در همان نخستین نماز جمعه سال۹۶ که مسئولیت گرفت دستور داد حصارهای نماز جمعه برچیده شود. او بود که جایگاه مقامات را برچید و اعتقاد داشت در نماز جمعه فقط یک رسته داریم نمازگزاران عادی.

نماز جمعه‌ای که شمارش نمازگزارانش با دست امکان‌پذیر بود را با دیدارهای چهره به چهره‌اش به یکی از پرمخاطب‌ترین نمازهای جمعه کشور بدل کرد.

سیدمحمدعلی مردی بود که وقتی پس از سال‌ها فعالیت در سازمان عقیدتی سیاسی ارتش به تبریز برمی‌گشت، به‌قدری برای مردم تبریز بازگشتش به شهر هیجان‌انگیز بود که برایش کاروان استقبال راه بیاندازند. این‌قدر شیرین که او را امام تمام روزهای هفته تبریز بنامند.

سیدمحمدعلی نه فقط در نطق‌های روز نماز جمعه که سعی کرد از روزی که سمت‌های تهرانش چون مسئولیت در مجمع تشخیص مصلحت به عنوان مسئول میز آذربایجان را رها کرد و به زادگاه برگشت، کنار جوانان شهرش باشد.

«پدرِ شهر» یعنی…

«پدر شهر» یعنی او بود که ایستاد تا تراکتور و هوادارانش از دام سیاست‌زدگی و رفتارهای افراطی و حساسیت‌های امنیتی رهایی یابند. کدام امام جمعه را می‌شناسید که برای تیم شهرش به استادیوم برود؟ درهای اتاقش به روی بچه‌های فوتبالی و فوتسالی باز باشد؟

امام جمعه‌ای را می‌شناسید که پای منبر بگوید به سینما بروید و فیلم ببینید؟ همین چند روز قبل بود که سیدمحمدعلی به مردمش گفت بروید و “آپاراتچی” ببینید.

از تئاتر و کتاب بگوید و سعی کند در عزل و نصب‌های استان از سیاست‌زدگی جلوگیری کند؟

آری سیدمحمدعلی یک آخوند بود. یک منبری. یک پیش‌نماز به سیره پدری. از آن منبری‌ها که حتی آقا محمدتقی که خود بیش از شش دهه نمونه آخوند مردمی‌ در تبریز بود در وصفش بگوید: «چون پدرم بود.»
سید در پرواز بر فراز ارسباران تنها مسافر پرواز بود که فرود را هم به چشم دید. اما تنها ساعتی بعد به آرزوی دیرینش رسید. آرزوی بدل شدن به سومین شهید محراب تبریز.

روحش شاد و یادش گرامی

Share