دلایلی عجیب و ناباورانه برای اتمام یک زندگی مشترک؛

طلاق از ترس چاقی دوباره همسر!

زن و مرد جوان در دادگاه خانواده حضور پیدا کردند تا برای جدایی اقدام کنند. دلیل عجیب این طلاق چاقی و اضافه وزن زن بود که به گفته همسرش از اول خط قرمز او بود و میدانست که نقطه ضعفش است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، جام جم نوشت: مرد جوان وقتی دید همسرش رژیم غذایی خود را شکست و دوباره چاق شد، دیگر نتوانست او را تحمل کند. این زوج بر سر همین موضوع با یکدیگر درگیر شدند و در نهایت کارشان به دادگاه خانواده تهران کشیده شد. این زوج هفته گذشته پس از چهار سال زندگی مشترک، تصمیم گرفتند برای همیشه از هم جدا شوند و درخواست طلاق خود را به قاضی دادگاه خانواده ارائه کردند.

زن جوان وقتی مقابل قاضی قرار گرفت، درباره علت درخواست طلاق خود گفت: پنج سال پیش با مهرزاد آشنا شدم. همان زمان عاشق هم شدیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم. مهرزاد اما از همان دوران عقد به اندام من و وزنم خیلی حساس بود و اهمیت می‌داد. اوایل تصور می‌کردم در واقع به من توجه می‌کند. ولی بعدها فهمیدم به خاطر خودش تا این حد به اضافه وزنم توجه دارد. چون خودش لاغر است، اجازه نمی‌داد از یک وزنی بالاتر بروم. مرتب مجبورم می‌کرد رژیم بگیرم. هر بار می‌خواستم غذا بخورم، زهرمارم می‌کرد. از بس که تعداد قاشق‌هایم را می‌شمرد. مرتب به من تذکر می‌داد که امروز زیاد غذا خوردی، زیاد شیرینی خوردی و حواست باشد. خلاصه به هر سختی بود، مرا مجبور کرد رژیم بگیرم و وزنم خیلی پایین آمد. در همه این سال‌ها نیز سعی کردم وزنم را ثابت نگه دارم تا مبادا چاق شوم. بیشتر از همه هم استرس مهرزاد را داشتم. دیگر کم‌کم داشتم اعتماد‌به‌نفسم را از دست می‌دادم.

تا این‌که تصمیم گرفتم برای خودم زندگی کنم. دیگر نمی‌خواستم طبق نظر و سلیقه مهرزاد به خودم سختی بدهم. برای همین دیگر رژیم نگرفتم. هرچقدر دلم می‌خواست غذا می‌خوردم. دیگر استرس مهرزاد را نداشتم. تا این‌که کمی اضافه‌وزن پیدا کردم. بعد از آن دیگر نمی‌توانستم مهرزاد را کنترل کنم. هرشب غر می‌زد و ایراد می‌گرفت. تا این‌که آخرین بار به من توهین کرد و گفت چون چاق شدی، دیگر نمی‌توانم تحملت کنم. خیلی شوکه شدم. این مرد به خاطر یک اضافه‌وزن ساده از من متنفر شد. من هم دیگر نمی‌توانستم او را تحمل کنم. برای همین تصمیم گرفتم برای همیشه از این مرد جدا شوم.

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی همسرم از همان روزهای اول می‌دانست که چقدر از چاقی بدم می‌آید. دست خودم نیست. دوست ندارم همسرم از من چاق‌تر باشد. اما او بی‌دلیل با من لجبازی کرد و آن‌قدر پرخوری کرد که کلی اضافه‌وزن گرفت. چاق شد و دیگر نخواست رژیم بگیرد. مسأله من چاقی او نیست. مشکل من با لجبازی‌اش است. او درست دست روی نقظه ضعف من گذاشت و وقتی دید که از این مسأله متنفرم، از روی عمد کاری کرد تا چاق شود. در صورتی که او وزن متناسبی داشت و حتی خودش هم از چاقی بدش می‌آمد. همیشه حواسش به خورد و خوراکش بود و حاضر نمی‌شد اضافه‌وزن پیدا کند. برای همین با هم درگیر شدیم و من هم دیگر نمی‌خواهم در کنار این زن زندگی کنم و درخواست جدایی دارم.

در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست در فرصت باقیمانده با یک مشاوره خانواده مشورت کنند.

Share