مطهرنیا، کارشناس مسائل بین‌الملل؛ تهران به جنگ مستقیم دعوت شد

سناریوی مار بوآ در مورد تهران با مرکزیت اسرائیل پیاده‌سازی می‌شود

کارشناس مسائل بین‌الملل گفت: ایران در برابر اسرائیل از منظر کمی می‌تواند صحبت‌های فراوانی برای ارائه داشته باشد اما از نظر کیفی این میزان کمیت در برابر استلزامات ابزاری اسرائیل با نگرانی روبرو است. مضاف بر اینکه اسرائیل تنها نیست و حمایت آمریکا را در منطقه به همراه دارد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، پس از حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولگری ایران در سوریه و شهادت نیروهای مستشاری ایران، گمانه زنی ها درباره پاسخ به این اقدام افزایش یافته است. برخی معتقدند که این حمله تروریستی شبح یک جنگ گسترده‌تر را به وجود آورده است اما با این حال تحلیل ها بر این اساس بوده که پاسخ تهران برای جلوگیری از تشدید تنش، حساب شده خواهد بود. مهدی مطهرنیا کارشناس مسائل بین الملل در گفتگو با خبرآنلاین می گوید هدف قرار دادن کنسول‌گری ایران در سوریه که با ایران توافق نامه‌ی نظامی امنیت امضا کرده و ایران علنا از ماندگاری بشار اسد در دمشق حمایت کرده است یعنی دعوت مستقیم ایران به یک جنگ میدانی رو در بین تهران و تل آویو است. مشروح گفتگو را در ادامه می خوانید:

چه استراتژی و برنامه‌ی پشت حمله‌ی رژیم صهیونیستی به کنسول‌گری ایران خوابیده است؟ آیا این حمله در ذیل استراتژی بزرگ‌تر دنبال شده است؟

حمله‌ به کنسول‌گری ایران در دمشق را باید در چهارچوب تقابلی با تهران در یک دهه‌ی گذشته مورد پروا قرار داد. آمریکایی‌ها در دوران ریاست‌جمهوری باراک اوباما، تلاش کردند تا با امتیاز دهی به تهران و نامه‌نگاری مستقیم با تصمیم‌گیرنده‌ی نهایی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی یعنی رهبر این نظام موجب شوند تا رهبری نظام جهوری اسلامی مسائل موجود را با نظم بین‌المللی آینده‌ و مرکزیت نظام بین‌الملل یعنی آمریکا در برجام حل و فصل کند. اما ایران با یک نگاه مضیق به برجام آن را در پرونده‌ی هسته‌ای و درخواست‌های موسع بسیار گسترده در راستای برداشتن همه‌ی تحریم‌ها، توافق برجام را محدود کرد. از این رو آمریکایی‌ها به دکترینی روی آوردند که من در سال ۲۰۱۵ آن را دکترین «محدودسازی همکاری‌های بین‌المللی با ایران و محاصره‌ی منطقه‌ای تهران» گذاشتم. در همان زمان با وجود اینکه برجام امضا شده بود ایران آن را مشروط کرد و در همان حال با به رسمیت شناختن مجموعه‌ای که دلواپسان نام گرفته بودند؛ موجبات خدشه‌ وارد کردن برجام به مثابه‌ی یک عهدنامه‌ی ناروا برای منافع ملی و مصالح دینی فراهم شد. در مجلس اسبق نمایندگان مجلس فعلی آن را به صورت نمادین آتش زدند و مجلس آینده‌ای که امروز نمایندگان آن مشخص شده است بسیار رادیکال‌تر از مجلس دیروز است. از همین روی احتمال برخورد تندتر با چنین مساله‌ای وجود دارد. پس آمریکا از برجام خارج شد و ایران را در چهارچوب سناریوی جوجیتسو در برجام محدود کرد. به گونه‌ای که ایران در برابر شعار پاره کردن برجام توسط ترامپ در سال ۲۰۱۸ به هیچ وجه نتوانست برجام را آتش بزند و هنوز هم با وجود خروج پلکانی چندین بخش از برجام نتوانسته است آن را به صورت کامل نفی و برای برداشتن جسد مرده‌ی آن در سیاست خارجی اقدام کند.

در چنین چهارچوبی در سال ۲۰۱۸ ما شاهد خروج آمریکا از برجام در دوران ترامپ بودیم. دکترین تبدیل چالش ایران به تهدیدی برای نظم منطقه‌ای و نظام بین‌الملل آغاز شد و انگلیس‌ها هم بیش از گذشته با آمریکا هم‌داستان شدند که خروجی‌ها و پیامدهای آن در موضع‌گیری‌های کنونی لندن نسبت به تهران مشخص شد. بعد از این دکترین از منظر طراحی مدل عملیاتی اسرائیل به میدان آمد و دکترین هزار ضربه‌ی چاقو مطرح شد. از ترور سردار سلیمانی تا آقای فخری زاده و قبل از آن ترور دانشمندان هسته‌ای و خروج اسناد فوق سری از تهران و حتی بازجویی در داخل ایران از عناصر نظامی توسط عناصر اطلاعاتی اسرائیل و پخش آن در شبکه‌های تلویزیونی اسرائیل زمینه‌هایی را فراهم کرد که با اتکا به دکترین قبلی که در آن ائتلاف عربی، عبری، غربی برای محاصره‌ی تهران انجام شد و اقتصاد ایران تحت تأثیر قرار گرفت.

ایران نه تنها در نظام بین‌الملل بلکه در منطقه نیز از محدودیت شعارهای انقلابی برخوردار گشت. به گونه‌ای که آرام آرام تهران درکشورهای همسایه‌ی ما ضربه‌های پی در پی اسرائیل را متحمل شد. ایران با شعار اینکه اگر مواضع جمهوری اسلامی تهدید بشود تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد و با موضع‌گیری‌هایی چون موضع‌گیری فرمانده‌ی سپاه مبنی بر فروریختن کرک و پر کسانی که به یک ایرانی در منطقه حمله کنند؛ما شاهد آن بودیم که گستره‌ و پهنای بیشتری از این تهدیدات عملیاتی شد و بعد از ترور سردار سلیمانی سفارت را به عنوان بهانه‌ای برای ورود به جنگ مستقیم هدف قرار می‌دهند.

هدف قرار دادن کنسول‌گری ایران در سوریه که با ایران توافق نامه‌ی نظامی امنیت امضا کرده و ایران علنا از ماندگاری بشار اسد در دمشق حمایت کرده است یعنی دعوت مستقیم ایران به یک جنگ میدانی رو در بین تهران و تل آویو است. بنابراین تل آویو در حال به چالش کشیدن در یک جنگ میدانی اثر گذار برای تعیین تکلیف مسائل منطقه با محوریت تهران و تل آویو می‌باشد. زمانی که در ساعات اولیه هفت اکتبر با من مصاحبه کردید عرض کردم که این جنگ یک ضد واقع است. به این معنا که اسرائیل از عملیات حماس یا دست کم از بخشی از آن خبر داشته است و با توجه به هزینه‌هایی که قرار است متحمل شود جلوی عملیات را نگرفته تا بتواند به اهداف استراتژیک خود در منطقه دست پیدا کند. بعد از جنگ اوکراین هم من نوشتم و گفتم که مدل سناریوی مار بوآ در مورد تهران با مرکزیت اسرائیل پیاده سازی خواهد شد. در حال حاضر اسرائیل نه تنها غزه را ویران کرده بلکه بالغ بر ۳۴ هزار نفر از مردم غزه را کشته است و همه‌ی زیرساخت‌های غزه را با خاک یکسان کرده است. همزمان حزب‌الله، سوریه و حوثی‌های یمن را نیز مورد حمله قرار می‌دهد و به آشکاری ایران را به یک جنگ میدانی فرا می‌خواند. این نتیجه‌ی شعارهایی است که بر مبنای دکترین کلام‌محورانه و سپید و سیاه گرایانه در تهران سر داده می‌شود. تهران با تندی سخن می‌گوید و محافظه‌کارانه رفتار می‌کند. با جنبشی که در سال ۱۴۰۱ ایجاد شد و در منطقه با تحریکاتی که اسرائیل در حال انجام آن است و در نظام بین‌الملل با ائتلاف عربی، عبری و غبری که آمریکا با مدیریت کوشنر آن را عملیاتی کرد سه چالش در سطح بین‌الملل، داخل و منطقه در برابر ایران قرار داد تا مشروعیت و حیثیت نظام را با بحران روبرو سازد.

انتقام گرفتن از رژیم صهیونیستی چه تبعاتی می‌تواند داشته باشد؟

من با مفهوم انتقام انسی ندارم. ما چه بخواهیم انتقام بگیریم چه بخواهیم حمله‌کننده را از کرده‌ی خویش پشیمان کنیم باید از منظر الزامات ابزاری ایجاد این پشیمانی استعدادها و تونایی‌های موجود را داشته و انباشته‌ها را اندازه‌گیری نماییم. ایران در برابر اسرائیل از منظر کمی می‌تواند صحبت‌های فراوانی برای ارائه داشته باشد اما از نظر کیفی این میزان کمیت در برابر استلزامات ابزاری اسرائیل با نگرانی روبرو است. مضاف بر اینکه اسرائیل تنها نیست و حمایت آمریکا را در منطقه به همراه دارد. آمریکایی‌ها پیش از هر جنگ یا گروه نیابتی در راستای استقرار نظام سرمایه‌داری یک قدرت نیابتی را در مهم‌ترین نقطه‌ی ژئو استراتژیک جهان تشکیل دادند و از آن حمایت می‌کنند. این یک حرکت نوین در راستای نظم نوین جهانی بود.بنابراین برخورد با اسرائیل از منظر استلزامات ابزاری نیازمند این نگرش هست که هر گونه درگیری با اسرائیل حمایت آمریکا را به دنبال دارد.

اگر چه رییس‌جمهور آمریکا، جو بایدن، در ظاهر به نقد اسرائیل می‌کوشد اما در باطن بالاترین میزان حمایت آمریکا از این پروکسی خود را دارد. به طبع اگر این درگیری با تهران ایجاد شود،در نهایت آمریکا حامی اسرائیل خواهد بود. آمریکایی‌ها بارها اعلام کرده‌اند که یک دولت قابل کنترل و قدرتمند در تل آویو را به رسمیت شناخته و از نظر بین‌المللی دنبال می‌کنند و همچنین آن‌ها تاسیس یک دولت خودگردان فلسطینی با مرکزیت کرانه‌ی باختری اما ضعیف در برابر اسرائیل را دنبال می‌کنند تا بتواند خود را از بحران منطقه‌ای متکی بر چالش اسرائیل رها کرده و به هارت‌لند نو سپس هارت‌لند علیا بپردازند. از این رو مساله‌ی فلسطین و اسرائیل در گرو برخورد با تهران است و بعد از پرونده‌های هسته‌ای و سلاح‌های غیر متعارف و حرکت منطقه‌ای ایران در خاورمیانه‌ی مصطلح در اولویت‌های ابتدایی و مساله‌ی اعراب و فلسطین در اولویت آخر است. برخورد با مساله‌ی اسرائیل و ایران نیاز به یک انقلاب عظیم در پارادایم سیاست خارجی ایران دارد و ایران نمی‌تواند این برخورد را به غیر از انکار مطلق اسرائیل بپذیرد چرا که گفتمان انقلابی حاکم بر تهران به صورت کامل بر روی این مساله سوار است. برخورد با این مساله هزینه‌هایی را به تهران تحمیل می‌کند که باید بسیار محافظه‌کارانه و هوشیارانه آنان را دنبال کرد.

Share