دیوارهای بیحیا؛ با شعار، فلسفه بافی و تبلیغات نمیتوان تغییر ایجاد کرد و توسعه یافت
این یکی از مشکلات زندگی ما ایرانی هاست. دیوارهای بیحیا را نمیگویم، «بی حوصلگی ایرانی» در پرداختن به طراحی جزییات عملی را میگویم. بیشتر توضیح میدهم. ارزش ها، انتزاعی و ذهنی هستند، زندگی اما کاملا عینی و تجربی است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، مجتبی لشکربلوکی مشاور و مدرس توسعه در یادداشتی نوشت:
یکی از آشنایان تعریف میکرد که مدت کوتاهی از سکونتشان در خانهی جدیدشان نگذشته بود که متوجه شدند صدای همسایه مجاور بهآسانی از دیوارها عبور کرده و در خانه آنان به گوش میرسد. همسایه آنان زوج جوانی بودند و خصوصیترین صحبتهایشان نیز بهراحتی قابلشنیدن بود. نه آنکه آن زوج بیپروا بودند، بلکه دیوارهای حائل آنقدر نازک بود که توانی برای مقاومت در برابر صداهای آنان را نداشت. آنان مانده بودند که چه کنند؟ آیا به همسایه تذکر بدهند؟ چه بگویند و اصلا چگونه بگویند؟
همکار دیگری هم قبلاً برایم از چنین مشکلی گفته بود. مساله این همکار هم شنیدن چنین صداهایی بود. نه آنکه همسایهشان آدم بینزاکتی باشد. بسیار هم مبادیآداب بود. اما دیوارها بیحیاء بودند. در نهایت آن همکارم به دلیل داشتن دو نوجوان مجبور شد محل سکونتاش را تغییر دهد.
بهراستی در این مساله، تقصیر از ساکنان کدام طرف دیوارهاست؟ کسی که در خانهاش تمام کارهای معمولی یک زندگی متعارف را انجام میدهد یا همسایگانی که ناخواسته صدای آنان را میشنوند؟ به نظرهیچکدام مقصّر نیستند! (رفرنس: دکتر فردین علیخواه)
(https://t.me/Fardinalikhah)در کشوری که امور شخصی و خانوادگی و حریم خصوصی این قدر حرمت دارد چرا دیوارها بیحیا شده اند؟
تحلیل و تجویز راهبردی:
این یکی از مشکلات زندگی ما ایرانی هاست. دیوارهای بیحیا را نمیگویم، «بی حوصلگی ایرانی» در پرداختن به طراحی جزییات عملی را میگویم. بیشتر توضیح میدهم. ارزش ها، انتزاعی و ذهنی هستند، زندگی اما کاملا عینی و تجربی است. مهم این نیست که شما چقدر دم از حریم شخصی، محیط زیست و قانون و توسعه دوچرخه سواری میزنید (بخش انتزاعی-ذهنی). مهم این است که طراحیها در دنیای واقعی به گونهای باشد که آن ارزشها را عملی کند (بخش عینی-تجربی). مثلا ما در صحبت، از حریم خصوصی و امنیت دیجیتال میگوییم، اما پوزها (پذیرندههای فروشگاهی) جایی تعبیه شده است که فروشنده محترم کارت را از ما میگیرد، از ما میپرسد رمز شما چی بود؟ و ما مجبوریم خیلی شیک و مجلسی و سخاوتمندانه رمز کارت را با همه حاضران در فروشگاه به اشتراک بگذاریم. این یعنی ارزشها و ایده ها، هنوز پایشان در آسمان است و روی زمین نیامده است.
مثلا میگوییم فرهنگ دوچرخه سواری را توسعه دهیم. اما در تجربه عملی وقتی به کشورهایی که دوچرخه سواری را جدی گرفتهاند مراجعه میکنیم میبینیم که دهها تغییر کوچولو دادهاند مثلا: در خیابان ها، خط کشیهای جدید افزودهاند تا مشخص شود که حریم دوچرخه سواران کجاست؟ بیمه دوچرخه و دوچرخه سواری را فراهم میکنند. قوانین و مقررات را به نفع دوچرخه سواران تغییر میدهند، تابلوهای راهنمایی و رانندگی مرتبط با دوچرخه سواران را به سایر تابلوها اضافه میکنند، در تمام مکانهای عمومی یک بخشی را میگذارند برای پارک کردن دوچرخهها و از آن مهمتر قفل کردن دوچرخه ها، ایستگاههای اجاره ساعتی و روزانه دوچرخه راه اندازی میکنند. ایستگاههای شارژ دوچرخههای برقی را نیز فراهم کرده اند، در مدارسشان آموزش دوچرخه سواری و آزمون الزامی دوچرخه سواری میگذارند و بامزهتر آنکه وقتی به تقاطع میرسی و مسیر دوچرخه سواری به خیابان میرسد، لبه تیز جاده را اریب میکنند که رفت و آمد دوچرخه آسانتر شود و دهها تغییر کوچک و جزیی و موردی دیگر انجام میدهند تا دوچرخه سواری مطلوبتر شود. آنگاه فرهنگ دوچرخه سواری خود به خود توسعه پیدا میکند.
یک ضرب المثل جهانی هست که میگوید شیطان در جزییات نهفته است. البته این ضرب المثل نسخ دیگر هم دارد مانند «خداوند در جزئیات است». حالا با هر نسخه که پیش برویم، مقصود آن است که ایدههای کلی مهم هستند اما برای عملی شدن باید ایدههای کلان شکسته شوند به امور ریزتر و ملموستر سپس جزء به جزء و مورد به مورد، مهندسی شوند. دهها تغییر کوچک باید طراحی و اجرا شود تا آن تغییر بزرگ رخ دهد. دقت کنید که این ضرب المثل به معنی جزءنگری نیست. همین نوشته که پیش روی شماست ممکن است اشتباه املایی داشته باشد، یعنی یک اشتباه جزیی، این اشکالی ایجاد نمیکند. منظور آن نکات ظریف و کوچکی است که طراحی نامناسب آن، کل کار را به نابودی میکشاند نه یک اشتباه املایی معمولی.
با شعار، با فلسفه بافی (به معنای کلی گویی و نه به معنای اندیشه ورزی فلسفی) و با تبلیغات نمیتوان تغییر ایجاد کرد و توسعه یافت. توسعه، حوصله میخواهد، طراحی جزییات و مهندسی تفصیلی میخواهد. اگر میخواهیم با فساد مبارزه کنیم، دوچرخه سواری را توسعه دهیم، محیط زیست را حفظ کنیم، قانون گرا شویم و حریم خصوصی را حفظ کنیم، باید رفت سراغ مخفیگاه شیطان یعنی جزییات!
دیدگاه