ویدئو: وقتی «صدام» یکی از مخوفترین صحنههای تاریخ را رقم زد!
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، این تصاویر رعبآور، دقایقی پیش از قتل عام «قاعه الخلد» است! نشست نهایی پاکسازی حزب بعث! ۶ روز پس از به قدرت رسیدن صدام! که ۶۶ نفر از افسران بلند پایه حزب بعث، تنها دقایقی پس از قرائت اسامیشان، با پای خود به سوی چوبهی دار رفته و اعدام شدند. پس از این ۶۶ نفر و آن ۶ روز، صدام، حاکم مطلقالعنان عراق شد.
حین خواندن اسامی اعدامیها، در حالیکه جمعیت جیک نمیزند و نفسها در سینه حبس است، صدام، اما در اوج خونسردی، و سیگار برگی در گوشهی لب، اسم دیگری را میخواند: «محمد…» و یکباره مکثی میکند و میگوید «نه! امکانش نیست..»
میدانید چه گذشت بر دهها «محمد» نامی که در آن نشست بعث، حاضر بودند؟ آن مکث صدام تا انصرافش، دو ثانیه بود! اما بلاشک، یک عمر بر محمدها گذشت! و هم، همهی دقایقِ آن جلسهی مخوف، بر تمامی اعضای نگون بخت بعثی!
نفسها در سینه حبساند که حالا نوبت کیست؟ یکی برخاسته و از خواندن نامش در میان اعدامیها شوکه است! بلند بلند چیزهایی میگوید که نامفهوم است و نگاههایی به اطرافش دارد! گویی تنها جسمش هست که زنده اما در کما است!
صدام فریبکاری استثنایی بود! او در حالیکه حکم اعدام را صادر میکند، اشک هم میریزد! تا همکاران و رفقای خود را وادار به «همذات پنداری» کند.
اشک او یعنی وظیفه! البته که «ادعای وظیفه» درست است. او ادای یک وظیفهی ساختگی را در میآورد. قانونی خلقالساعه که تنها برای قدرت او، نوشته شده! صدام میگرید تا بگوید دلش با اعدامیهاست. اما چه کند که وظیفه برایش، ارجح و اولویتی غیرقابل تغییر است!
و دست آخر، دیدید که اعضای باقیمانده حزب بعث، چه تشویقی میکنند و چه سروصدایی به پا میکنند؟ مخاطب آن تشویق و جیغ و داد و بزن بکوب، صدام نبود! آنها ذوقِ زندگی دوباره را چشیدند! شوق کردند و بل، گریستند که نامشان در لیست سیاه صدام نبود.
آن شوق وصفناپذیر، از خبر مرگ دوستانشان نبود! آنها در لحظاتی پر التهاب، خود را آمادهی مرگ میکردند، اما یکباره دریافتند که هنوز فرصت زندگی دارند! آن شوق، شوقِ نجات است! اگرچه در ۳۰ سال آتی، خیلی از بعثیها نیز توسط صدام به قتل رسیدند.
اینتصاویر، مربوط به سال ۱۹۷۱ است! و سیوچند سال بعد، «صدام حسین عبدالمجید تکریتی» را از سوراخی زیر زمینی و ترسناک، و مملو از کرم و حشره، در حوالی روستایش، بیرون کشیدند. و چندی بعد، او را به چوبهی دار سپردند.
دیدگاه