محبوبیت خاتمی بین مردم کمرنگ شده | ۲۵ نفر از اصلاحطلبان مجلس دهم در انتخابات ثبتنام کردهاند
بحث ساختار احزاب در کشور یک بحث مفصلی است، اما بهصورت خلاصه، طبق آخرین آماری که اعلام شده است، در کشور ۱۳۰ حزب وجود دارد و از این آماری که اعلام شده است، نصف آنها مجمع عمومی دارند و نصف نصف این آمار فعال هستند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از تسنیم، انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی اسفند ماه سال جاری برگزار میشود و افرادی که خواهان حضور در این رقابت بودند، طی روزهای گذشته ثبتنام اولیه خود را انجام دادند.
این تغییر شیوه در ثبتنامها (که ابتدا بهصورت پیشثبتنام انجام شد) موافقان و مخالفانی دارد که از جمله این مخالفین مصطفی کواکبیان دبیرکل حزب مردمسالاری است که هرچند خودش در انتخابات ثبتنام نکرده است ولی میگوید قائل به لزوم پرشور بودن آن است.
برای بررسی مواضع وی و حزب متبوعش، تشریح وضعیت این روزهای اصلاحطلبان و ارزیابی او از انتخابات پیشِرو، گفتگویی انجام دادیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
حزب مردمسالاری هیچوقت بهدنبال تحریم انتخابات نبوده است
روزهای گذشته در زمان پیشثبتنامها، خبرهایی منتشر شد مبنی بر ثبتنام شما در انتخابات، اما شما این خبر را تکذیب کردید و گفتید دلایلی برای خودتان دارید، این دلایل چیست؟
ما یک حزب هستیم، در حزب تصمیم گرفته شد که اعضای حزب مردمسالاری در شهرستانها ثبتنام کنند تا فرصت پیشثبتنام را از دست ندهند، اما در تهران نیز دوستان بیان داشتند که اعضا ثبتنام کنند ولی بنده نیز یک تأملی داشتم تا درباره ثبتنام در انتخابات تصمیمگیری کنم ازاینرو ارزیابیای که داشتیم این بود که مجلس آن جایگاه گذشته را ندارد، یعنی در رأس امور بودن را از دست داده است.
مورد دوم این بود که میزان مشارکت مردم نیز مهم است، مثلاً در انتخابات مجلس یازدهم بنده رد صلاحیت نشدم بلکه تأیید شده بودم، اما رأی نیاوردم و در تهران نفر سی و پنجم شدم، دلیل آن این بود که در تهران حدوداً ۱۸ درصد در انتخابات شرکت کردند، ازاینرو استنباط بنده این بود که اگر به همان میزان یا دو برابر انتخابات قبلی مشارکت باشد ما شانسی برای پیروزی در انتخابات را نداریم، البته یک کنشگر سیاسی و حزب سیاسی باید خود زمینهای درست کند تا به آن اهدافی که مدنظر دارد برسد،
ولی خب! ما این توانایی را در خود نمیدیدیم که بتوانیم مردم را پای صندوقهای رأی بیاوریم لذا تصمیم بر این شد که اعضای حزب ثبتنام کنند و بنده به این نتیجه نرسیدم که بخواهم در انتخابات شرکت کنم.
دلیل کاهش مشارکت در انتخابات دوره قبل چه بود؟ موضوعاتی مثل عملکرد دولت آقای روحانی و مجلس دهم را چقدر مؤثر میدانید؟
عملکرد دولتها مؤثر است؛ اما اعتماد عمومی فقط ربطی به دولتها ندارد، بلکه به کلّیت سیستم و نظام ربط دارد، اگر امروز که دولت آقای رئیسی بر سر کار است باید بگوییم که مشارکت در اوج است؟ این طور نیست، شاید تأثیر داشته باشد و منکر تأثیر آن نیستم، اما حوادثی وجود داشت مانند حوادث سال ۹۶.۹۸، سقوط هواپیمای اوکراینی و همچنین کرونا که باعث شد مردم بههردلیلی تصمیم بگیرند که در انتخابات شرکت نکنند و این موضوع مرتبط با کاهش اعتماد عمومی بود،
ازاینرو باید درصدد تقویت اعتماد عمومی باشیم، یعنی در عملکرد دولت و مجلس باید کاری کنیم که اعتماد عمومی بالا رود، حتی رفتار دستگاه قضایی و احکامی که صادر میکند نیز در بالا بردن اعتماد عمومی مؤثر است، یعنی اقدامات تمام مجموعه نظام باعث میشود که مردم تصمیم بر مشارکت داشته باشند یا نداشته باشند.
عدهای بهدنبال مشارکت حداقلی هستند
خیلی از اعضای اصلی جبهه اصلاحات بهویژه چهرههای نزدیک به اتحاد ملت از جمله آقای احمد شیرزاد اذعان دارند که استراتژی تحریم انتخابات شکست خورده است، اما با این حال نهتنها هیچگونه ایده ایجابی برای حضور در عرصه انتخابات ندارند بلکه افرادی را که در انتخابات پیشثبتنام کردهاند، بهشکل مستقیم یا غیرمستقیم تحت فشار میگذارند به همین خاطر هیچیک از احزاب از جمله حزب شما فعلاً تمایلی ندارند که اسامی اعضایشان را که پیشثبتنام کردهاند، اعلام کنند، علت چیست؟
سه نکته را بگویم؛ اولاً اینکه حزب مردمسالاری هیچوقت بهدنبال تحریم انتخابات نبوده است، شاید لیستی نمیدادیم، اما قائل به تحریم انتخابات نبودیم، مثلاً در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰، این انتخابات را تحریم نکردیم، این در صورتی بود که بنده در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کردم، اما تأیید صلاحیت نشدم و در مقابل افرادی احراز صلاحیت شدند که برای بنده باعث تعجب بود، با این حال به مردم نگفتیم که «در انتخابات شرکت نکنید»، یا حرف از تحریم انتخابات نزدیم بلکه بیان داشتیم که در این انتخابات نامزدی از سوی این حزب یا جریان نداریم.
۲۵ نفر از اصلاحطلبان مجلس دهم در انتخابات ثبتنام کردهاند
در انتخابات مجلس یازدهم نیز به همین صورت بود، بنده در اواخر مجلس دهم در نطقی بیان کردم که در کل کشور ۳۰ نفر در سبد سیاسی اصلاحطلبان باقی مانده است که میتواند اسامی آنها را بدهد و نمیشود که از اصولگرایان فردی یا افرادی قرض گرفته شود.
واقعیت این است که بهار فعالیت یک حزب و جریان سیاسی، انتخابات است؛ ولی باید شرایط شرکت در انتخابات نیز فراهم شده باشد، برای همین برای شرکت در انتخابات مجلس نیز به تمام اعضای حزب اعلام شد که هر کسی که شرایطش را دارد در این انتخابات شرکت کند، در نهایت اگر مشاهده شد که این افراد از تمام خوانهای احراز صلاحیت عبور کردند و باقی ماندند شاید یک لیستی نیز ارائه کنیم، اما امروز نمیتوانم این موضوع را بیان کنم و باید منتظر زمان بعد از تأیید صلاحیتها باشیم که ببینیم چند نفر از این افراد باقی میمانند، مثلاً امروز از اصلاحطلبهای مجلس دهم که آمار گرفتهام، حدوداً ۲۵ نفر از این افراد در انتخابات ثبتنام کردهاند، یعنی اگر همین افراد تأیید صلاحیت شوند میتوان یک لیست ارائه کرد.
بهنظر بنده یک برخورد بدی در ثبتنام انتخابات شد، یعنی ثبتنام زودهنگام باعث سردرگمی احزاب و جریانهای سیاسی شد، مثلاً چه اصراری بود که بگویند در مرداد پیشثبتنامها آغاز شود و در آذر ماه ثبتنام اصلی باشد، این موضوع چهدلیلی دارد که باید بدین صورت باشد؟
تا بخواهیم تصمیم بگیریم که چهکسی شرکت کند و چهکسی شرکت نکند زمان ثبتنامها آغاز شده بود؛ ما یک حزب هستیم و باید تصمیمگیری داشته باشیم و اگر کسی در پیشثبتنامها نامنویسی نکرده باشد فرصت شرکت در انتخابات را از دست داده است.
نکته سوم این است که خیلی از افراد هستند که قائل به مشارکت حداکثری نیستند، این عده در نظام دستاندرکار هستند، یعنی بهخلاف فرمایشات رهبری که فرمودند «بهدنبال مشارکت حداکثری هستیم»، عمل میکنند. رهبر انقلاب اوایل امسال تأکید کردند که انتخابات اسفند باید پرشور و با مشارکت بالا برگزار شود، اما یک عدهای نمیخواهند مشارکت در انتخابات بالا رود و این وضع یعنی مشارکت حداقلی برایشان مزه کرده است، با همین حداقل رأی آنها میتوانند در حکومت و قدرت قرار بگیرند و اگر درصد مشارکت بالا رود، برایشان محلی از اعراب ندارد.
نمیخواهم مشخصاً بگویم که دوستان جبهه پایداری که در مجلس هستند، اما خیلی از افراد هستند که بهدنبال مشارکت حداقلی در انتخاباتند، مثلاً بنده بهعنوان رئیس کمیته انتخابات خانه احزاب یک همایشی در وزارت کشور برگزار کردم، کجا؟ وزارت کشور که قرار است انتخابات را برگزار کند، اما نه معاون سیاسی وزارت کشور و نه وزیر کشور در این همایش شرکت نکردند، یعنی اگر واقعاً بهدنبال مشارکت حداکثری هستند وزارت کشور باید چنین عرصهای را غنیمت بشمارد؛ زیرا حدود ۷۶ حزب در این همایش شرکت داشتند اما حتی اجازه ندادند که رسانهها خبر نشست و همایش را منعکس کنند، آیا با این رفتار بهدنبال مشارکت حداکثری هستند؟
اتفاقاً در آن نشست ۲۶ حزب اصلاحطلب، ۲۵ حزب اصولگرا و چند حزب نیز از مستقلین شرکت داشتند که بهترین فرصت برای افزایش مشارکت در انتخابات بود. با توجه به این سه نکته بنده شرایط را آنطور ندیدم که بخواهد مشارکت حداکثری باشد و همچنین مجلس نیز از آن حالت رأس امور بودن دور مانده است.
این اتفاقات از یأس و ناامیدی بنده نیست، اما بحث این است که واقعیت باید با برنامهریزی عقلانی صورت گیرد، ازاینرو به این جمعبندی رسیدیم که کمی تأمل شود تا ببینیم رفتار شورای نگهبان چگونه است اگر مشاهده شود که میتواند بهاندازه کافی یک لیست ارائه شود حتماً از این فرصت استفاده خواهد شد.
مجلس یک فرصت مجدد ثبتنام برای داوطلبان در نظر بگیرد
شما فرمودید که به این تغییر رویه در ثبتنامها انتقاد دارید و نظرتان را هم گفتید، اما آیا این شیوه، کار را برای بررسی صلاحیتها توسط شورای نگهبان راحتتر نمیکند؟
در مورد پیشثبتنام یک حس خوشبینانه این است که فرصت داده میشود به نامزدهای انتخاباتی که بتوانند از خود دفاع کنند که بهنظر بنده خوب است؛ اما یک حس بدبینانه نیز وجود دارد و آن هم این است که عدهای میگویند که این فرصت باعث میشود که اگر مورد کوچکی نیز از افراد رقم بخورد جزء سوابق آنها به حساب میآید؛ زیرا شورای نگهبان فقط ۱۲ عضو نیست، بلکه در سراسر کشور ۳۰۰ هزار کارشناس وجود دارد.
یک مورد دیگری که وجود دارد این است که بحث این بود که انتخابات مجلس در تهران تناسبی برگزار شود، چهدلیلی داشت که این مورد اجرایی نشد؟ بنده موافق تناسبی شدن انتخابات مجلس در تهران بودم و معتقدم در بحث تناسبی شدن حداقل احزاب یک قدرت مانوری پیدا میکردند، اما همان را هم بیان کردند که مجمع تشخیص مصلحت مخالف است و این مورد از قانون انتخابات حذف شد.
بنده یک پیشنهادی دارم، وقتی خیلیها بهدنبال مشارکت حداکثری هستند پیشنهاد میکنم که مجلس یک تبصره کوچک مصوب کند که آنهایی که بههردلیلی نتوانستند پیشثبتنام انجام دهند در ثبتنام اصلی بتوانند نامنویسی کنند، اگر این مورد اتفاق بیفتد هیچ آسیبی به قانون انتخابات هم وارد نمیشود، اما همین اتفاق باعث میشود که شور و اشتیاق انتخابات بیشتر شود.
بنده از طرف خانه احزاب بیان میکنم که تصمیم اخیر اصلاً درست نبود چون حتی احزاب مستقل یا حتی احزاب اصولگرا نیز از این اصلاح قانون ناراحت و ناراضی بودند، یعنی شش ماه به انتخابات میگویند که باید ثبتنام کرد، ازاینرو درخواست داریم که یک فرصت مجدد برای ثبتنام در انتخابات بگذارند.
در کشور ۱۳۰ حزب وجود دارد که نصف آنها فعالند
از نظر شما آیا ساختار احزاب در کشور درست است؟
بحث ساختار احزاب در کشور یک بحث مفصلی است، اما بهصورت خلاصه، طبق آخرین آماری که اعلام شده است، در کشور ۱۳۰ حزب وجود دارد و از این آماری که اعلام شده است، نصف آنها مجمع عمومی دارند و نصف نصف این آمار فعال هستند.
بنده معتقدم کشور نیازمند اینهمه حزب نیست و باید مجموعاً ۴ تا ۵ حزب بزرگ وجود داشته باشد، اما مهمترین موضوع این است که نظام انتخاباتی کشور نظام حزبی نیست، یعنی باید قانون اساسی کشور طوری تنظیم شود که نظام انتخاباتی یک نظام حزبی شود، یعنی نظام انتخاباتی باید نظام پارلمانی باشد مانند سایر کشورها که رئیس اکثریت مجلس بتواند نخست وزیر شود.
اگر هم نظام پارلمانی نشد باید نظام انتخاباتی حزبی شود، مانند انتخابات ترکیه که مشاهده میکنید حدود ۹۰ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت میکنند چون انتخابات آن کشور بهصورت حزبی است، یعنی همه ساختار احزاب مشخص است، اما چنین چیزی در کشور ما وجود ندارد، یعنی هر فردی از احزاب سوءاستفاده میکند و رئیس جمهور میشود و بعد از آن خود را از آن حزب جدا میکند. لازمه هر نوع مردمسالاری و دموکراسی، انتخابات است و لازمه هر نوع انتخاباتی رقابت جدی است و لازمه هر نوع رقابت جدی وجود احزاب قوی است.
بنده خود بهدنبال بازنگری قانون اساسی کشور هستم و معتقدم که ساختار انتخاباتی کشور باید یک ساختار حزبی شود.
تناسبیشدن یک گام کوچک در جهت حزبیشدن انتخابات بود
همین تناسبی شدن انتخابات که شما منتقد اجرانشدنش هستید، چقدر در فضای فعلی با این تفاسیری که شما کردید، قابل اجرا بود؟
تناسبی شدن، یک گام کوچک بود و این میتوانست همه احزاب و جریانها را خوشحال کند. منظور از تناسبی این بود که اگر کسی لیستی داد همه افراد آن لیست در مجلس حضور پیدا نکند و بهتناسب آرایی که در کلان کسب کردند به همان اندازه افراد آن لیست در مجلس حاضر شوند و مابقی به لیست و حزب دیگری تعلق یابد.
محبوبیت خاتمی بین مردم کمرنگ شده است
آقای خاتمی در گذشته محور اصلاحطلبان بود، اگرچه اکنون نیز چنین شأنی برخی اصلاحطلبان برای ایشان قائلاند اما، آیا احساس نمیکنید خرج کردن از اعتبار آقای خاتمی از سوی همین اصلاحطلبان به وی ضربه زده است؟
بنده فکر میکنم خود آقای خاتمی چنین تصمیمی گرفته است که کمتر در تأیید لیستها و حمایتها از افراد اقدام کند، بههردلیلی این به تصمیم خود آقای خاتمی برمیگردد. بین اصلاحطلبان آقای خاتمی محبوبیت گذشته را دارد ولی بین مردم این جایگاه کمرنگ شده است؛ زیرا مردم از همه در حال عبور هستند، نمونهاش همین شعاری که مطرح میکردند که «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» و بنده معتقدم این شعار را جریان اصولگرا بهراه انداخت؛ زیرا خود آنها در جریان قدرت نبودند و میخواستند اصلاحطلبان را هم دور کنند.
اگر شرایط وجود داشته باشد میتوانیم از ظرفیتهای آقای خاتمی نیز استفاده کنیم و حتی بنده معتقد هستم که باید از وجود آقای میرحسین موسوی هم استفاده شود، ایشان مطرح کردند که یک رفراندوم برگزار شود و مردم نظر دهند که؛ قانون اساسی را قبول دارند یا خیر؟ اگر بیان کردند که قبول ندارند آن زمان یک مجلس مؤسسان شکل بگیرد و مصوبات آن به رفراندوم گذاشته شود.
در کشور دو بار رفراندوم قانون اساسی اتفاق افتاده است که در کمتر کشوری اتفاق میافتد اما باز میگویید رفراندوم؟
برخیها مطرح کردند که دیدگاه آقای موسوی یعنی عبور از نظام است، بهنظر بنده اینطور نیست این بحثی که آقای میرحسین موسوی مطرح میکنند در درازمدت خوب است، اما در کوتاهمدت خیر. بنده به آقای میرحسین موسوی اشاره کردم که خیلی تند رفتار میکند. با اجازه رهبری، در همین قانون اساسی، بر اساس اصل ۱۷۷، بازنگری صورت بگیرد. آخرین بازنگری در سال ۱۳۶۸ بود، یعنی حدود ۳۴ سال از آن گذشته است، واقعیت این است که در بسیاری از کشورها بازنگری در قانون اساسی اتفاق افتاده است.
مصداقی میگویید که کدام کشورها رفراندوم برگزار کردهاند؟
بعضی از کشورها نیازی نیست که بخواهند در کل کشور رفراندوم برگزار کنند، مثلاً در آمریکا از طریق کنگره و مجلس نمایندگان پیشنهاداتی ارائه شود و تغییراتی در قانون اساسی آنها رقم بخورد، اصل حرف من این است که همین اصل ۵۹ قانون اساسی که به رفراندوم اشاره دارد هم باید بازنگری شود، این اصل آنقدر سخت گرفته شده است که دوسوم نمایندگان مجلس باید آن را تصویب کنند، کدام مجلس؟ چه مجلس اصلاحطلب باشد و چه مجلس اصولگرا، ازاینرو هیچ مجلسی اجازه نمیدهد که موضوعی را که خود میتواند تصمیم بگیرد، به رفراندوم بگذارد، چه نیازی است که دوسوم رأی وجود داشته باشد؟ باید با نظر سی نماینده یا امضای بیش از یک میلیون نفر این اتفاق رقم بخورد که راحت در موضوعات مختلف رفراندوم برگزار شود.
بحث من رفراندوم اصل ۵۹ قانون اساسی نیست، بلکه بالاتر از آن میگویم رفراندوم برای اصل ۱۷۷ قانون اساسی است و این اشکالی ندارد، واقعیت این است که رفراندوم دو بار در کشور انجام شده است یک بار در سال ۵۸ برای اصل قانون اساسی، یک بار هم در سال ۶۸ برای بازنگری در قانون اساسی اتفاق افتاده است، بعد از ۳۴ سال چهاشکالی دارد دوباره یک بازنگری در قانون اساسی کشور رقم بخورد، یعنی الآن قانون اساسی فعلی کشور ما هیچ ایرادی ندارد؟
مجلس نباید این نواقص را برطرف کند؟
اگر مجلس میتوانست ایرادات را برطرف کند که تا این مدت انجام میداد. آیا رئیسکل بانک مرکزی کشور مستقل است؟ یا رئیس قوه قضاییه مستقل انتخاب میشود؟ بههرحال این مورد منصوب رهبری است، چه اشکالی دارد که رئیس قوه قضاییه مثل سایر کشورها بهصورت مستقل و انتخابی، انتخاب شود، یا اکنون مجمع تشخیص مصلحت نظام تبدیل به یک مجلس دوم شده است، مثلاً در بحث تناسبی شدن انتخابات، مجلس شورای اسلامی تصمیم بر آن گرفت، اما مجمع تشخیص مصلحت نظام با آن مخالفت کرد.
یا امروز در کشور شوراهای مختلفی داریم که در هیچ جای قانون اساسی به آنها اشاره نشده است، مثلاً شورای هماهنگی سران قوا، وجود این شورا در کجای قانون اساسی اشاره شده است؟ یا برخی از نهادهایی که زیر نظر دفتر رهبر انقلاب هستند مانند بنیاد مستضعفان، آستان قدس رضوی و غیره، این نهادها به کدام جا پاسخگو هستند؟ بنده یک سؤالی از این نهادها دارم، چهکسی پاسخگو است؟ بیان میکنند که در دفتر رهبر انقلاب بازرسی وجود دارد و آن بازرسی بر این نهادها نظارت دارد، سؤالی که وجود دارد این است؛ خود بازرسی به چهکسی پاسخ میدهد؟
ما برای باقی ماندن نظام و ادامه یافتن آن اصرار بر بازنگری قانون اساسی داریم و ما دلسوز نظام هستیم و الّا اپوزیسیون خارجنشین به ما اصلاحطلبان میگویند «سوپاپ اطمینان نظام»، و بیان میکنند که «این فلانفلانشدهها این حرفا رو میزنند تا نظام باقی بماند».
نقشه راه جبهه اصلاحات برای انتخابات ۱۴۰۴ چیست؟
بهنظر بنده در بحث ریاستجمهوری نیز همین موضوع صدق میکند و اگر قرار باشد که شورای نگهبان مثلاً شهردار فعلی تهران [زاکانی] را تأیید کند و به کواکبیان بگوید که «تو صلاحیت نداری»، دیگر هیچ انگیزهای برای ما باقی نمیماند که بار دیگر در انتخابات ریاستجمهوری نامنویسی کنیم. اگر به سوابق علمی ایثارگری و غیره خودم اشاره کنم بیشتر از آن فرد نباشد، کمتر هم نیست. در انتخابات ۱۴۰۰ ریاستجمهوری نیز شورای نگهبان یک نفر از جبهه اصلاحات را تأیید نکرد.
آقای همتی و مهرعلیزاده جزء جریان اصلاحطلب نبودند؟
آقای همتی و مهرعلیزاده نامزدهای جریان اصلاحطلبان به حساب نمیآمدند، نه آنها قبول داشتند و نه جریان اصلاحطلب این افراد را قبول داشت، لذا اگر روش به همین صورت باشد که یک نفر هم از همین جبهه نباید تأیید شود، خب! همین آقای رئیسی حضور دارند و میتوانند رئیس جمهور شوند، اما تا انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۴ فرصت زیاد است و اگر تغییر و تحولی در روش برخورد شورای نگهبان صورت نگیرد هیچ اتفاقی رقم نمیخورد؛ لذا دولتمردان فعلی نیز خیالشان راحت است که باز خودشان هستند و نظر مردم برای آنها مهم نیست و اگر احساس کنند که انتخاباتی وجود دارد و این افراد عوض میشوند و رقابتی وجود دارد موضوع فرق میکند و یک تحول در رویکرد و اقداماتشان رقم میخورد.
رهبر انقلاب در سخنرانیهای اخیر خود بر ۴ اصل امنیت، سلامت، رقابت و مشارکت درباره انتخابات تأکید داشتند، این ۴ اصل را چطور میتوان محقق کرد، خصوصاً موضوع مشارکترا؟ چطور باید مردم را برای حضور گسترده پای صندوقهای رأی قانع کرد؟
بنده اعتقادم این است که اتفاقاتی در کشور افتاده است که نباید آنها را نادیده گرفت، مثلاً تغییر و برکناری شبانه معاون سیاسی وزارت کشور که رئیس ستاد انتخابات کشور نیز بود واقعاً جای سؤال داشت، چون وزارت کشور برای اینکه بخواهد مجلس را ساکت کند و استیضاح وزیر کشور را پیگیری نکند چنین تصمیمی را گرفت، سؤالی که وجود دارد این است که؛ مگر معاون سیاسی وزیر کشور چه بخشنامهای صادر کرده بود؟ در این بخشنامه عنوان شده بود که در سال آخر مجلس، نمایندگان از ظرفیتهای دولت در جهت انتخابات استفاده نکنند که همین موضوع باعث نارضایتی نمایندگان مجلس شد که تصمیم بر استیضاح وزیر کشور گرفتند.
بهنظر بنده چهار اصلی را که رهبر انقلاب درباره انتخابات فرمودند بیش از آنکه به مردم بازگردد به مسئولین کشور بازمیگردد، بحث امنیت مرتبط است با نهادهای امنیتی و انتظامی کشور و در موضوع سلامت نیز به ناظرین انتخابات بازمیگردد، اما موضوع رقابت و مشارکت به احزاب مرتبط میشود، اما لازمه آن این است که باید عرصه برای ورود تمام احزاب باز شود، یعنی اگر همه احزاب حضور داشته باشند رقابت شکل میگیرد که باز این موضوع مرتبط میشود به شورای نگهبان و دستگاههای نظارتی انتخابات.
درباره مشارکت نیز بهنظر بنده همه احزاب حتی تندترین حزب اصلاحطلبان بهدنبال مشارکت هستند؛ زیرا تجربه ثابت کرده است که هر چقدر مشارکت بیشتر باشد اتفاقاً رویکرد احزاب اصلاحطلب نیز بهتر خواهد بود، اما متأسفانه یک عدهای واقعاً بهدنبال مشارکت حداقلی هستند، شاید فرمایشات رهبری را مطرح کنند اما در واقعیت بهدنبال مشارکت حداکثری نیستند.
برای افزایش مشارکت باید اعتماد عمومی ترمیم شود
برای افزایش مشارکت باید چه اقدامی صورت گیرد؟
یک مورد بحث افزایش اعتماد عمومی است، باید نظام دریابد که چهاتفاقی را رقم زند تا اعتماد عمومی افزایش یابد، مثلاً یکی از این کارها این است که معیشت مردم را درست کند خیلی از افراد بیان میکنند که «ما در تأمین هزینههای زندگی و معیشت ماندهایم، لیست در انتخابات و شرکت در انتخابات برایمان اهمیتی ندارد.»، باید واقعاً دریابیم که چطور میتوان معیشت مردم را حل کرد، یعنی اگر میخواهیم مشارکت افزایش یابد، باید معیشت و تنگناهای زندگی مردم را حلوفصل کنیم.
همچنین یک زمانی مطرح میکردند که «مذاکرات را به معیشت مردم گره نمیزنیم»، اما امروز به این نتیجه رسیدهاند که مذاکرات به معیشت مردم گره خورده است، مثلاً مطرح میکنند که «مذاکرات خوب پیش رفته است یا تبادل زندانیان قرار است انجام شود که نتیجه مثبت این حرکات را میتوانیم در بازار مشاهده کنیم».
یا آقای مخبر معاون اول رئیس جمهور در یک سخنرانی مطرح کرد که «با هر کشوری که مذاکراتی انجام دادیم چند ساعت بعد آمریکاییها سبب به هم خوردن آن توافق شدند که امروز این افراد متوجه شدند که باید با آمریکا مذاکره کرد».
برای افزایش مشارکت نیازمند افزایش اعتماد عمومی هستیم و افزایش اعتماد عمومی نیز با حل معیشت مردم رقم میخورد و یکی از راههای حل معیشت مردم نیز مذاکرات است.
جریان احمدینژاد در حال ورود به انتخابات اسفند ماه است
ارزیابی شما از ترکیب مجلس آینده چیست؟ کدام طیف بهنظر شما میتواند اکثریت مجلس دوازدهم را در دست بگیرد؟
تصور من این است که انتخابات اسفند ماه مجلس شورای اسلامی یک دعوای خانوادگی است، یعنی بین خود اصولگرایان اختلافاتی وجود دارد، بهنظر بنده ۴ جریان از حزب اصولگرا برای مجلس آینده در حال تلاش هستند تا بتوانند به مجلس راه یابند؛ یک جریان بهنظر بنده جریان احمدینژاد است که طبق اخباری که بنده دارم اقدامات و کارهایی با رویکرد انتخاباتی دارند.
جریان دوم جریان پایداری است که رفتار این جریان حتی صدای آقای حداد عادل را نیز در آورده است، ایشان به این جریان میگوید که آنقدر شور انقلابی بودن را در نیاورند، جریان سوم جریان شورای ائتلاف و جریان چهارم نیز شورای وحدت است.
بهنظر بنده انتخابات اسفند ماه، جنگ و رقابت بین این چهار جریان است، البته یک پیشنهادی نیز دارم با جریان احمدینژاد کاری ندارم؛ اما بهنظر بنده سه جریان پایداری، شورای ائتلاف و شورای وحدت به یک نتیجه برسند و افراد عاقل و بالغ را راهی مجلس کنند تا دلسوز مردم باشند.
نمره مجلس یازدهم ۱۰ و نمره مجلس دهم ۱۵ است
اگر بخواهید کارنامه مجلس یازدهم را بررسی کنید چه نمرهای به آن میدهید؟ مهمترین کار آنها و بزرگترین مشکل این مجلس چه بود؟
به یکی از این نمایندهها گفتم «یاشاسین»؛ به من گفت که «این کلمه را نگو چون من را یاد کلمه شاسیبلند میاندازد.»، خب! این عملکرد مجلس است که واقعاً چه نمرهای به آن میتوان داد؟ همه هنر آن این است که این شاسیبلندها را چگونه تقسیم کند و این خیلی بد است.
اما مورد اول ساختاری است، یعنی باید یک اصلاحات ساختاری رقم بخورد توجه کنیم که ۶۰ درصد مردم در انتخابات سال ۹۸ برای مجلس یازدهم شرکت نکردند،
یعنی این مجلس سر هم ۱۵ درصد جمعیت حدود نهونیم میلیون را شامل میشود که این یکی از مشکلات اصلی است، اگر مشارکت حداکثری باشد آن زمان مجلس در رأس امور خواهد بود، مثلاً در حوزه کرج از یکونیم میلیون واجد شرایط فردی با ۲۷ هزار رأی وارد مجلس شده است یعنی با دو درصد رأی وارد مجلس شده است.
مورد دیگر، عملکرد مجلس است، مثلاً در بررسی لایحه عفاف و حجاب بهانه کردند که نظرات زیاد است و زمان کم، که بررسی آن را به یک کمیسیون فرستادند که اگر تصویب این لوایح و طرحها شفاف در صحن علنی باشد اعتماد به مجلس بالا خواهد رفت، یعنی اقداماتی که باید رقم بخورد در مجلس برای افزایش مشارکت شود نمایندگان دست به کاری میزنند که مشارکت حداقلی شود.
در تصویب طرح صیانت، در مجلس دهم بنده به آقای آذری جهرمی ایراد میگرفتم که چرا بهدنبال فیلترینگ فضای مجازی است که مطرح میکرد «دولت و شورای انقلاب فرهنگی و شورایعالی امنیت ملی تصمیم بر فیلترینگ گرفتند.»، در این مجلس نیز طرح صیانت بهدور از چشم مردم به یک کمیسیونی سپرده شد، حرف بنده این است که با مردم غیرشفاف رفتار کردند، بهنظر بنده خود مجلس شأن و جایگاهش را پایین آورده است،
ازاینرو به مجلس یازدهم زیر ۱۰ نمره میدهم با توجه به مشارکت حداقلی و نقص ساختار، اما عملکرد مجلس طوری نبوده است که بالای ۱۰ نمره بگیرد.
به مجلس دهم چه نمرهای میدهید؟
درباره مجلس دهم اگر بخواهم نمره بدهم ابتدا باید به این موضوع اشاره کنم که مشکل مجلس دهم در جای دیگری بود، یک جریانی بهنام مستقلین ولایی درست شد که مشخص نبود با اصلاحطلبان هستند یا با اصولگرایان.
لاریجانی درمجلس دهم دوگانه رفتار میکرد
به آقای لاریجانی کنایه میزنید؟
بله، ببینید، ما بگومگوهایی با آقای لاریجانی داشتیم، مثلاً یک گروهی درست کرده بود بهنام مستقلین ولایی، در مباحث خارجی مثلاً در بحث FATF، CTF و برجام با اصلاحطلبان همراهی میکردند ولی در مباحث داخلی مثلاً طرح عفو عمومی و غیره بهسمت اصولگرایان غش میکردند،
مثلاً در مجلس هشتم ۴۰.۵۰ اصلاحطلب در آن مجلس حضور داشتیم آن زمان میتوانستیم بگوییم که «با این تعداد نمیتوانیم چیزی را که میخواهیم تصویب کنیم»، در مجلس دهم میتوانستیم چیزهایی را تصویب کنیم، اما سربزنگاه اجازه نمیدادند که تصویب شود،
مثلاً در مجلس دهم قصد داشتیم که ساختار صداوسیما را اصلاح کنیم؛ زیرا صداوسیمای فعلی راضیکننده نیست، اما هر بار خواستیم قانون اداره صداوسیما را اصلاح کنیم با ۴ یا ۵ تا، رأی نمیآورد و خود آقای لاریجانی در رأی نیاوردن آن نقش داشت، یعنی نقش آقای لاریجانی در مجلس دهم پررنگتر بود و برای اصلاحطلبان در آن مجلس قدرت مانوری وجود نداشت با توجه به چنین مشکلی بنده به مجلس دهم نمره ۱۴ یا ۱۵ میدهم.
مهمترین چالش پیشِروی مجلس آینده از نگاه شما چیست؟
اگر واقعاً دلسوز مردم هستند بروند و ببینند علت کاهش مشارکت چیست، راههای افزایش اعتماد عمومی و تقویت مشارکت را پیگیری کنند.
کلماتی را میگویم شما نظر و کامنتی درباره آن بگذارید؟
خاتمی
بنده فکر میکنم آقای خاتمی آن محبوبیت را بین اصلاحطلبان همچنان دارد، اما در عرصه کنشگری سیاسی خیلی نمیتواند قدرت مانور داشته باشد.
رئیسی
آقای رئیسی بنده خدا اگر فکر میکرد چنین گرفتاریها پیشِرویش است بعید میدانم که ریاستجمهوری را قبول میکرد.
روحانی
آقای روحانی بهنظر میرسد که در زمان خود خیلی از کارها را میتوانست انجام دهد ولی اکنون دیر شده است و فرصتی به آن دیگر نمیدهند.
رئیس فعلی جبهه اصلاحات [آذر منصوری]
ما در بحث جبهه اصلاحات این اشکال را وارد دانستیم که چرا اشخاص حقیقی حضور دارند؛ زیرا ما همیشه طرفدار حزب بودیم و بیان میکردیم که باید احزاب حضور داشته باشند؛ لذا واقعاً در انتخاب رئیس فعلی جبهه اصلاحات ما نقشی نداشتیم، یعنی مخالف وجود اشخاص حقیقی هستیم.
احمدینژاد
آقای احمدینژاد تعیین کند که با خود چند چند است، یعنی اگر میخواهد واقعاً در عرصه بیاید هنرمندانه حضور داشته باشد و اگر قصد حضور ندارد چرا این بازیها را در میآورد.
دولت سیزدهم
دولت سیزدهم تجمیع بعضی از تضادها است. تقریباً از همان تیم اقتصادی اولش کمتر کسی باقی مانده است. اینکه آقای رئیسی مطرح میکرد برای مسکن برنامه دارم، در بحث اشتغال و در بحث فیلترینگ که حرفهایی زد اما در عمل رفتار دیگری را انجام داد.
ایران
عشق همه ما ایران است. یعنی معتقد هستم که براندازان بیخود میکنند فکر کنند که میتوانند ضربه به ایران بزنند یا عنوان میکنند که طرفدار ایران هستند اما در واقعیت آنطور نیست. همه باید به پای ایران بایستیم.
مصطفی کواکبیان
بنده از خدا میخواهم که تشخیص تکلیف بنده را یک طوری تعیین کند که آخر عاقبت ما ختم بخیر شود.
خیلی ممنون که این وقت را برای انجام گفتگو به ما دادید.
دیدگاه