شیمی درمانی برای سرطان وطن

توسعه زاده اجماع است و اجماع محصول گفتگو و گفتگو نتیجه تحمل درد!

در سطح حاکمیت؛ بپذیریم برخلاف تصور گفتگو اصلا امر آسانی نیست. اصلا! همانگونه که خانیکی گفته: گفت‌وگودرمانی، شیمی‌درمانی حکمرانی است؛ سخت، دردآور ولی شفابخش.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، مجتبی لشکربلوکی مدرس مدعو دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف و مشاور سابق وزیر اقتصاد و امور دارایی در یادداشتی نوشت:

سرطان گرفته اما بیش از آنکه نگران سرطان بدن باشد، نگران سرطان وطن است. می‌گوید چیزی که می‌تواند سرطان وطن را با همه سختی‌ها به سمت بهبود ببرد، گشودن راهی به سمت گفتگوست. گفتگودرمانی را می‌توان معادل شیمی‌درمانی گرفت؛ سخت، دردآور و در عین حال، لازم و شفابخش.

او معتقد است که نه تنها حاکمیت با جامعه مشکل گفتگو دارد. بلکه خود جامعه نیز توانایی گفتگو با هم را ندارند. به این خاطره نگران کننده دقت کنید: زمانی سردبیر نشریه آیین بودم. یکی از شماره‌هایش درباره این بود که «مسأله ایران چیست؟» و برای آن نشست، ۱۱نفر از سرآمدان حوزه‌های مختلف دعوت کردیم؛ در حوزه علم دکتر منصوری، در سینما ناصر تقوایی، در فلسفه آقای ملکیان، در اقتصاد دکتر ستاری‌فر، در سیاست آقای رضا خاتمی، از حوزه آیت‌الله ایازی، در ادبیات محمود دولت‌آبادی و…. جالب است‌که این‌۱۱نفر که همه دغدغه ایران را داشتند، برخی برای اولین‌بار همدیگر را می‌دیدند و با اسامی هم‌آشنا نبودند.

این‌ها نکاتی است که دکتر هادی خانیکی (https://t.me/HadiKhaniki) استاد ارتباطات می‌گوید.

شاید بگویید غیر از او، مسوولین و دیگران هم می‌گویند گفتگو کنیم. اما خانیکی برای گفتگو شروط و الزاماتی دارد که شنیدنی است. او هر مکالمه‌ای را گفتگو نمی‌داند؛ از جمله مکالمه زندانبان با زندانی و صحبت بیمار با پزشک. سخنرانی مقامات گفتگو نیست. حتی جلسات دیدار با مسوولین گفتگو نیست. این‌ها «شبه گفتگو» است و ما سخت از این گفتگوهای نمایشی غیرواقعی زجر می‌کشیم. تعیین تکلیف کردن و نصیحت کردن، تهدید کردن نه تنها گفتگوست که مانع گفتگوست. او معتقد است که سخت باید در جستجوی گفتگوی اصیل بود بدون آنکه مفهوم آن را به ابتذال بکشیم. برخی نکات را با هم مرور کنیم:

۱) گفتگو به رسمیت شناختن واقعی و عملی طرف مقابل است. پس اگر من تو را به رسمیت نشناسم، این گفتگو نیست. به گفته مارتین‌بوبر، گفتگو تبدیل کردن رابطه من و او، به رابطه من و تو است. و اگر خوب عمل کنیم من و او به «ما»
۲) گفتگو در شرایط برابر است. اگر من بتوانم هر حرفی بزنم، و تو نتوانی به خاطر ترس، حیا، شرم حرف‌هایت را بزنی این گفتگو نیست.
۳) لازمه گفتگو بالا بردن توان ارتباطی ما و پذیرش تفاوت‌ها و تکثرهاست. قرار نیست در گفتگو من آنچه را دوست دارم از زبان تو بشنوم. اصلا گفتگو هست تا تو متفاوت از من حرف بزنی.
۴) در گفتگو می‌پذیریم که حقیقیت نه نزد من است و نه نزد تو بلکه می‌تواند در تعامل من و تو حقیقت زاده شود. به گفته سقراط، دیالوگ کاری است از جنس کار قابله؛ یعنی سالم به دنیا آوردن کودک. به همین دلیل سقراط می‌گفت من از شاگردان بیشتر می‌آموزم تا آن‌ها از من.
۵) لازمه گفتگو عبور از باورهای خودم به سمت باورهای توست. اگر من با این فرض که می‌روم گفتگو کنم که حرفم را به کرسی بنشانم. این گفتگو نیست. یک هنرمند هلندی ترک‌تبار گفته بود «بیایید توافق کنیم که با من موافق باشید!»
۶) گفتگو نیازمند مکان و امکان است. کجا گفتگو کنیم؟ الان می‌گویند در دانشگاه گفتگو کنیم. کجای دانشگاه و چگونه؟ و آن وقت حاصل این گفتگو چگونه تأثیرگذار خواهد بود؟

تجویز راهبردی:

برخی چیزها از جنس دانش اند. یعنی با خواندن بدست می‌آیند. مثلا چرایی شکست نور در آب یا تاریخ مشروطه یا دلایل تورم ساختاری. اما برخی امور از جنس مهارتند. هیچ کسی با کتاب رانندگی، راننده نشده است. یا مایکل جردن با کتاب چگونه بسکتبالیست شویم، بازیگر نشده. کریستیانو رونالدو زندگی‌اش را در کتابخانه سپری نکرده. مهارت با تمرین و تکرار به دست می‌آید.
مساله کلیدی اینجاست که گفتگو (برخلاف بسکتبال که یک مهارت فردی است) یک مهارت جمعی است. یعنی یک جامعه باید به مهارت دست پیدا کند. بنابراین نه تنها خودمان باید تمرین کنیم که دیگران را نیز به تمرین فرابخوانیم.

گفتگو یعنی تعامل بر اساس هم‌پذیری و هم شنوی در شرایط آزاد و برابر. یعنی شنیدن و گفتن بر اساس ادب، مدارا، عقلانیت و حوصله. اکنون شرایط آستانه‌ای برای گفتگوی مردم-حکومت فراهم نیست، باشد! ولی برای گفتگوی مردم با مردم چه؟ ما مهارت جمعی گفتگو را نداریم.

در سطح جامعه؛ از خانه‌مان شروع کنیم. در اداره‌مان ادامه دهیم، به محله‌مان گسترش دهیم.

در سطح جامعه و حاکمیت هر دو: گفتگو را با موعظه، نصیحت، هدایت، توجیه، بگومگو و سخنرانی، مونولوگ و تبلیغات اشتباه نگیریم. مثلا من اگر فکر کنم که تو فریب خورده ای، این مکالمه دیگر گفتگو نیست، موعظه است.

در سطح حاکمیت؛ بپذیریم برخلاف تصور گفتگو اصلا امر آسانی نیست. اصلا! همانگونه که خانیکی گفته: گفت‌وگودرمانی، شیمی‌درمانی حکمرانی است؛ سخت، دردآور ولی شفابخش.

توسعه زاده اجماع است و اجماع محصول گفتگو و گفتگو نتیجه تحمل درد!

Share