مغزها در اسارت هشتگها؛ دموکراسی رسانهای یا کاپیتالیسم رسانهای
برخی رسانهها با شعار همهبینی، تنها زوایای مختلف خود میدان را دیده و با تکیه بر اثر نزدیکی در حوزه شناخت و ایجاد پژواک در بٌعد عصر روایت، اذهان را به اسارت هشتگها در دنیای پلتفرمی درآورند تا از طریق ژستهای مصرفی رسانهای چند کلیک بیشتر را نصیب خود برای ماندگاری در تاریخ کنند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، ابراهیم افشاری در یادداشتی نوشت: رسانه را میتوان در کنار اینترنت بهعنوان تأثیرگذارترین پدیده عصر حاضر نامید که امروز ما شاهد تغییر پارادایم در روشهای رسانهای با بهرهگیری از دانش شناختی هستیم تا با سادهترین روش مسائل تبدیل به بحران و بحران تبدیل به مصائب برای کشور شود.
دراینبین میتوان رویکرد ایجاد خط تراز در رسانه برای بهتصویرکشیدن افزایش کمیت نسبت به روز گذشته که به شکل کیفی آغاز و با روش کمی به حرکت درآمده و متعاقباً تبدیل به یک جریان همگن رسانهای شده و در ادامه از طریق یک حلقه تکرار نامحدود برای چرخش بین تصمیمسازان به میدان ملتهب و تعرفه آن در رسانههای منتظر برای رسیدن به سمع و نظر مخاطب مستأصل از فضای شناختی ایجاد شده را مثالی از ماجرای این روزها کشور عنوان کرد.
ایجاد گسلهای قومیتی، ایدئولوژیک، نظری و امنیتی و تعمیق اینها ( به ترتیب مورداستفاده در BBC، من و تو، ایران اینترنشنال و VOA) تنها بخشی از رویکرد ۳۶۰ درجه رسانههایی است که کاملاً در خدمت اهداف سازمانها و مدیران امنیتی و استراتژیست خود هستند.
امروز در دورانی هستیم که اتفاقات حقیقی رخداده پیرامون ما خیلی کمارزشتر از اخبار فیک است و عملاً حقیقت وابسته به زاویه دید ما آن هم ناظر به زمان و مکان شده و اینقدر این اخبار تکرار میشوند تا شما هم بر حقیقی بودن آن صحه بگذارید که این یعنی دیگر حقیقتها همان واقعیت در عصر رسانه نیستند.
نکته تلخ ماجرا اینجاست در عصری که دیگر حوصله خواندن مطالب مانند گذشته نیست و همه ما در دوران تهاجم بیوقفه میکروبلاگینگها در پلتفرمهای مختلف، به دنبال یک ورژن کپسولی از حقیقتها هستیم؛ درست در همین نقطه ادعای دموکراسی در رسانه جای خود را به کاپیتالیسم رسانهای میدهد؛ چون رسانه برای شما تعیین میکند که کدام ورژن کپسولی از یک خبر یا چند ده ثانیه از یک فیلم بهعنوان یک حقیقت در اختیار شما قرار گیرد و در چنین شرایطی رسانهها با علم بر اینکه شما علاقهمند به اخبار منفی هستید تبدیل به زردرسانه با پوشش دموکراسی رسانه یا در ابعاد محلی “همه زوایای دید را دیدن” شدهاند.
در زندگی شلوغ امروزی که با بمباران اخبار ضدونقیض مواجه بوده تا جایی که این اخبار از آب خوردن هم راحتتر تشنگی ما را برطرف میکنند، مغز ما به دنبال میانبرهاست و در این عصری که علومشناختی به شکل فراگشت در روانشناسی از طریق رسانهها بروز و ظهور پیدا میکند، مغز ما دنبال مباحثی میرود که ما را تأیید کند چون بهزعم خودمان همین موارد راه نجات ما یا حتی بقای ماست.
برای مثال در بررسی همین ماجرای اعتصاب در روزهای پایانی آبانماه میتوان این موارد را بهوضوح مشاهده کرد و با یک دستهبندی ساده به نتیجهای خطرناک رسید.
جدای از اینکه اعتصاب کاسبان به بهانه همدردی یا اعتراض یا هر بهانه دیگری همهگیر نبوده و اساساً بر اساس تجربه شکستخورده گذشته، فراخوان از یک روز در روزهای گذشته به سه روز در این روزها تبدیل شده تا حداکثر بهرهبرداری صورت گیرد، میتوان رویکرد اعتصابکنندگان را در سه دسته تعطیلی کسبه به نشانه اعتراض، تعطیلی کسبه به دلیل ترس از آسیبها و خسارتهای احتمالی ناشی از حملات میدان اغتشاشات خیابانی و تعطیلی از ترس آینده و هشتگسازی در فضای مجازی و تخریب اعتبار و ازدستدادن برخی مشتریان تقسیمبندی کرد که این دسته سوم به دلیل آنچه که در فضای رسانه باقدرت تعمیم حداکثری رقم میخورد از موارد دیگر ترسناکتر است.
هرچند که مصداق بنده تحلیل میدان نیست و مشخصاً دنبال نقض غرضی هستم که برخی رسانهها در این ایام با انتقاد یکطرفه روی مقابل بهزعم خود را به بهانه همین آزادی بیان متهم به کمکاری در همه بینی زوایای میدان کرده و اذهان را به اسارت هشتگهایی درمیاورند تا باتکیهبر اثر نزدیکی در حوزه شناختی نسبت به چیزهایی که بیشتر میشنوند حساستر کنند که این رویه باتوجهبه جذابیت فیگورها و ژستهای مصرفی رسانهای توسط رسانهها، تبدیل به یک پژواک در بٌعد عصر روایت شود.
در چنین شرایطی رسانهها باید با دوری از فضای هوش هیجانی و هدایت افکار عمومی به سمت هوش عقلانی برای رسیدن به وضعیت تحلیل منطقی و به گفته خودشان همه زوایای پنهان و نهان را ببینند نه اینکه تعریفشان از “همه را دیدن” فقط اتفاقات کف میدان برای اعتباربخشی، چند کلیک بیشتر یا ترس از هجمه برخی مخاطبان یا همکاران رسانهای باشند.
دیدگاه