وقتی گیلان همچون قفقاز ضمیمه روسیه نشد | ضرب شصت گیلانیها در پیله داربن
۲۳خرداد ماه مقارن است با نبرد تاریخی پیله داربن. نبردی که مردم گیلان در پیربازار، نیروهای مسلح روس که قصد تصرف گیلان را داشتند، زمینگیر کردند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، مهری شیرمحمدی در شبستان نوشت: «صدای الله اکبر همچون رعد در سرتاسر منطقه پیچید بطوری که از «کفته رود پیربازار» گذشت و در سرتاسر جبهه طنین انداز شد. وقتی سه بار تکبیر الله اکبر بلند شد صدای انفجارهای عظیمی از فاصله دور و نزدیک به گوش مردم رسید. درحالی که قشون روسیه خود را آماده میکرد تا در راس ساعت ۶:۳۰ بامداد حمله خود را انجام دهند، در ساعت ۵:۳۰ دقیقه صدای یکنواخت تکبیر را در پشت گوشهایشان شنیدند و نمیدانستند آن چیست؟ هنوز روسها از گیجی در نیامده بودند که صدای انفجارهای عظیمی به گوششان رسید و شعلههای آتش همراه با دود و خاک از دور و نزدیک آسمان منطقه وسیعی را به رنگ سرخ درآورده بود… .
ژنرال شفت از چادرش بیرون آمد تا علت سروصداها را بفهمد… هماندم گلوله توپی درست وسط چادر فرماندهیاش را به هوا بلند کرد. ژنرال شفت درمانده و مبهوت، نمیدانست چه شده و چه خبر است. نفرات او که هنوز جنگ را شروع نکردهاند و هنوز یک ساعت به اعلام حمله مانده است. باخود گفت: امکان ندارد گیلانیان که حتی یک نفرشان این طرف پیدا نبودند و این همه توپخانه نداشته و از طرفی صدای انفجار، صدای انفجار گلولههای توپ نیستند… . یکباره به خود آمد به بزرگ مردی فکر کرد که در مقابلش قرار دارد و او همیشه او را ناچیز میشمرد و با خود گفت: میرزا موسی حاکم گیلان این مرد کیست؟…
ژنرال شفت آنچه باید بفهمد، فهمید و دانست که ایرانیان چگونه در تشکیلات عظیم ستاد فرماندهیاش نفوذ کردهاند، اسبها را بردند، نگهبانان را کشتند، و یا به اسارت بردند. وی بعدها دانست که گیلانیها، دیگهای بزرگ مسی را خیلی سریع در عرض و کنار جاده به فاصله های ۱۰تا ۱۵ متر و به صورت نامنظم پشت سپاهیانش در زیر زمین جاسازی و دآخل ان را باروت و تکههای سنگ کوهی که کمتر از یک کیلو وزن داشته قرار دادند، آنگاه روی دیگها را با تخته و یا شاخه پوشاندند بطوری که اگر سواری نیز از روی آن بگذرد، نشکند. آنگاه بدنه دیگها را سوراخ کردند و از آنها با ایجاد شیاری باروت ریخته در فاصله ۵۰متر به انتظار نشستند و با آتش زدن باروت، آتش به دیگها رسیده و آن را منفجر میکرد… .»
سطور بالا، بخشی از کتاب «جنگجویان پیله داربن» اثر شادوران عزیز طویلی است. داستان وارهای از یک واقعه تاریخی که بسیار کم به آن پرداخته شده است. نبرد پیله داربن، جنگ نابرابری بود که میان روسها و مردم محلی گیلان در حوالی بندر پیربازار رخ داد. به دلیل کشته شدن بسیاری از مردم گیلان در روستایی به نام «پیله داربن» به نبرد پیله داربن معروف شده است. منابع نوشتهاند پس از جداسازی قفقاز از ایران، در اوایل سلطنت قاجار و در حالی که نیروهای نظامی ایران به فرماندهی عباس میرزا در جبهههای غرب مشغول نبرد بودند، روسها به این امید که نیروهای مردمی گیلان فاقد دانش نظامی بوده و توان مقابله با روسها را ندارند، از بندرانزلی وارد شده و از آبراه تاریخی پیربازار به سمت رشت حرکت میکنند، اما نیروهای مردمی و اندک نیروهای نظامی به فرماندهی میرزا موسی منجم باشی، حاکم گیلان، روسها را در پیربازار غافلگیر کرده و ژنرال شفت پس از تلفات بسیار، پا به فرار میگذارد. این واقعه مقارن با ۲۳خرداد ۱۱۸۴ خورشیدی رخ داده است.
ژنرال «پالکونیک شفت» که آرزوی فتح رشت و تهران را در سرداشت، از راه انزلی پابه فرار میگذارد. مورخان دلیل عدم انعکاس پیروزی مردم گیلان در نبرد با روسها را اینگونه عنوان میکنند که همزمان نیروهای ایران در جبهه غرب شکست میخورند و شیرینی این پیروزی تحت شعاع قرار میگیرد. زیرا چند صباحی پس از این شکست، با قطعنامه ننگین گلستان، منطقه باکو و قفقاز از ایران جدا و ضمیمه کشوری میشود که هنوز هم چشم طمع خود را به منابع ایران نبسته است.
این دفاع درست در شرایطی رخ داد که گرجستان پیش از این توسط روسیه از ایران جدا شده بود. با این حال، بنظر میرسد گیلانیها نیز پیروزی چشمگیر خود را در این نبرد نابرابر کمتر در تاریخ منعکس کردهاند. نخستین بار، شادوران عزیز طویلی، پژوهشگر انزلی، در سال ۱۳۸۱، بر مبنای خاطرات شفاهی بجامانده از پیران منطقه و برخی اطلاعات پراکنده در منابع، داستان وارهای به نام «جنگجوبان پیله داربن» منتشر کرد. دومین اثر، «نبرد پیله داربن»، اثر فریدون واحدی پور دهرایی است که سال ۱۳۹۶ منتشر شد. وی که معلم تاریخ است، تلاش کرده براساس مستندات مکتوب، این واقعه را شرح دهد.
وی در این کتاب ابتدا شرایط اجتماعی و نظامی گیلان و موقعیت آبراه و بندرپیربازار را بررسی میکند و در پایان کتاب، فصلی را هم به بازتاب این پیروزی اختصاص میدهد. وی در بخشی از این کتاب مینویسد:« پیروزی در نبرد پیلهی داربن یک موفقیت شُسته رفته، و یک کامیابی بینقص و کامل بود. روسها بهخوبی مجهز شده بودند، ولی گیلانیان به شایستگی پیروز شدند. روسها هراسان جنگیدند ولی گیلانیها عالی مبارزه را رهبری کردند، روسها شلیک میکردند، اما گیلانیها درست به هدف میزدند. یاد و خاطره این نبرد برای گیلانیان غرورآمیز و افتخارآفرین است.»
دهرایی، درباره موقعیت استراتژیک پیربازار می گوید: «آبراه پیربازار، روزگاری مهمترین راه ارتباطی بین رشت و انزلی بود. آبراهی با عمق زیاد که به مرداب انزلی متصل میشد و کرجی بانان، کالا، بار و مسافر را از انزلی به رشت میآوردند.»
به گفته دهیرایی، «نام قدیم پیربازار،«پره بازار» بود و کرجی بانان، و ماهیگیران، پرههای صید خود را در این بازار بفروش میرساندند و بعدها نامش تغییر یافته و پیله بازار (بازار بزرگ) و پیربازار میشود. پادشاهان قاجار و هرکس که قصد سفر به اروپا را داشت، از همین آبراه به انزلی رفته و سوار بر کشتی به اروپا میرفت. اما بعد از احداث راه خاکی رشت، خمام به انزلی، پیربازار رونق گذشته را از دست میدهد و با احداث راه آهن رشت به پیربازار، راه خاکی کوتاهی که رشت را به پیربازار متصل میکرد، از رونق می افتد.»
دهرایی درباره نبرد پیله داربن میگوید: «مهمترین حادثهای که در حوالی پیربازار رخ داد، دفاع جانانه مردم گیلان در مقابل تجاوز روسیه بود. به نحوی که ژنرال «پالکونیک شفت» که آرزوی فتح رشت و تهران را در سر داشت، از راه انزلی پا به فرار گذاشت. حیف که شیرینی این پیروزی، چندان که باید در تاریخ نماند و چند صباحی بعد، با قطعنامه ننگین گلستان، منطقه باکو و قفقاز از ایران جدا و ضمیمه کشوری شد که قرنهاست به ایران چشم طمع دارد. این دفاع درست در شرایطی رخ داد که گرجستان پیش از این توسط روسیه از ایران جدا شده بود.»
منابع نوشتهاند از زمان حمله روس ها به گیلان و اشغال انزلی تا پایان نبرد، پنج هفته طول میکشد و برخلاف آنچه روسها تصور میکردند، شکست روسها در پیله داربن، جبهه ایران در قفقاز را هم مسرور کرد. اگرچه عزیز طویلی در کتابش مینویسد تنها چند دکان در انزلی غارت میشود، ولی دیگر محققان میگویند روسها بعد از شکست در انزلی و پیش از فرار، تمام انزلی را به آتش میکشند.
سبک نوشتار کتاب عزیز طویلی اگرچه دلنشین است و خواننده را تا انتهای کتاب پیش میبرد، ولی اقتضای داستان نویسی، شخصیت آفرینی است. به نحوی که در منابع حرفی از پیشوای دینی بنام «پیله ملا» و یا نفوذی موسی منجم باشی در ارتش روسها نیست. مقایسه این دو کتاب، روشمند بودن کتاب واحدی پور را نشان میدهد. فریدون واحدی پور، هرچند حجم بسیار کمی را به واقعه پیله داربن اختصاص داده است، ولی از آن رو که در پژوهش خود از منابع تاریخی دوره قاجار بهره گرفته، مستند است. افزون برآن، شرایط سیاسی اجتماعی کشور و گیلان و همچنین اثر این پیروزی را هم بررسی کرده است. با این حال، آنچه مهم است، زنده نگه داشتن رویدادی به این مهمی است. رویدادی که موجب شد گیلان از ایران جدا نشود و بنظر نگارنده همین یک رویداد کافی است تا متولیان فرهنگی با برگزاری مراسمی در روستای پیله داربن، تجاوزهای تاریخی روسیه را یادآور شده و یاد شهدای پیله داربن را گرامی دارند.
دیدگاه