اسرار قتل زن گمشده در سینه زوج آشنا
تحقیقات در پرونده ناپدید شدن زنی ۷۰ساله پس از ۲ماه نتیجه داد و معلوم شد که زنی جوان در درگیری جان او را گرفته و با همدستی شوهرش جسد وی را به آتش کشیده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، به نقل از همشهری، یکی از روزهای بهمنماه سال گذشته مردی به اداره پلیس پایتخت رفت و خبر از ناپدید شدن خواهر ۷۰سالهاش داد. وی گفت: خواهرم در خانهاش در شمال تهران تنها زندگی میکرد و گاهی با کاروانها به سفرهای زیارتی میرفت اما حالا مدتی است که ناپدید شده و حدس میزنم که بلایی بر سرش آمده باشد.
بازداشت زوج آشنا
با دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی تهران تحقیقات ویژه برای یافتن ردی از زن ناپدید شده آغاز شد. بررسیهای اولیه حکایت از این داشت که مردی جوان به نام ناصر از مدتها قبل به خانه زن گمشده رفتوآمد داشته و کارهای او را انجام میداده است. ناصر فردی بود که آخرینبار با زن گمشده تماس گرفته بود و با او قرار ملاقات داشت. به همین دلیل بازداشت شد اما ادعا کرد که روز حادثه قرار ملاقات آنها بههم خورده و از سرنوشت زن گمشده بیاطلاع است.
با اینکه ناصر ادعای بیگناهی میکرد، اما شواهد علیه بود و مأموران در ادامه دریافتند روزی که وی با زن گمشده قرار داشت، درحالیکه سوار بر ماشینش بوده به همراه همسرش به مقابل خانه این زن رفته و او را سوار بر خودروی خود کرده است و پس از آن پیرزن به طرز مرموزی ناپدید شده است.
به این ترتیب بازجویی از او ادامه یافت تا اینکه ناصر سکوت خود را شکست و گفت که همسرش ناخواسته باعث مرگ پیرزن شده و آنها از ترس دستگیری، جسد وی را به آتش کشیدهاند. مرد جوان توضیح داد: مقتول را از مدتها قبل میشناختم و تمام کارهای شخصیاش را انجام میدادم؛ از کارهای بانکی گرفته تا پرداخت قبوض و موارد دیگر. او یک زمین در اطراف تهران داشت که بایر بود و با زحمت من تبدیل به یک باغ شد. به همین دلیل از او خواستم ۲یا ۳دانگ آن را به نام من بزند، اما قبول نکرد. وی ادامه داد: روز حادثه سراغ پیرزن رفتم تا برای انجام کارهای اداری باغ به اطراف تهران برویم.
همسرم نیز همراهم آمد و چون در صندلی جلو وسیله بود، همسرم و پیرزن هردو در صندلی عقب نشستند. من از ماشین پیاده شدم تا از مغازه چند بطری آب بخرم. وقتی برگشتم با صحنه هولناکی مواجه شدم.
پیرزن سرش به جدول کنار جوی آب برخورد کرده و از هوش رفته بود. همسرم هراسان بالای سرش بود و وحشتزده میگفت که او نفس نمیکشد. او بر اثر برخورد سرش به جدول جان باخته بود و همسرم میگفت در درگیری وی را هل داده و سبب شده سرش به جدول برخورد کند. بعد از روی ترس تصمیم گرفتیم جسد را از بین ببریم؛ به همین دلیل به سمت بیابانهای رباطکریم رفتیم و جسد مقتول را در آنجا آتش زدیم.
با اعترافات ناصر همسر وی نیز بازداشت شد و گفت: روز حادثه وقتی شوهرم از ماشین پیاده شده بود، به پیرزن گفتم که باید سهم ما را بدهد و سر این موضوع درگیر شدیم. بعد در ماشین را باز کرد که پیاده شود و من از عصبانیت او را هل دادم که سرش به جدول کنار خیابان برخورد کرد و جان باخت.
براساس این گزارش، زوج جوان پس از اقرار به ارتکاب جنایت با قرار قانونی بازداشت شدند و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
دیدگاه