جمعه سیاه لاهیجان؛ روایتگر بمباران لاهیجان توسط ارتش سرخ

بمباران هفتم شهریور ۱۳۲۰ در لاهیجان به روایت شاهدان عینی

کتاب «جمعه سیاه لاهیجان» به همت دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری گیلان و توسط انتشارات نکوآفرین در فروردین ۱۴۰۰ در شمارگان ۱۰۰۰ نسخه منتشر و با قیمت ۵۰۰۰۰۰ ریال در اختیار علاقه‌مندان به تاریخ شفاهی ایران قرار گرفته است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، نزدیک به هشتاد سال پس از واقعۀ اشغال ایران توسط متفقین کتاب «جمعه سیاه لاهیجان» در بهار امسال با همت و تلاش بلند مدت ِمحققی صبور روانۀ بازار نشر شده است. کتابی که روایت‌های تاکنون خوانده نشده و جذابی از روزهای پس از اشغال سرزمین‌های شمالی ایران توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی را برای خوانندۀ علاقه‌مند به تاریخ شفاهی ایران فراهم آورده است. روزهایی که علی‌رغم تحویل ِنامۀ ترک مخاصمه دولت ایران در بامداد روز ششم شهریور به سفارتخانه شوروی و انگلیس در تهران و مخابرۀ فوری آن به مسکو و لندن و اعلام رسمی آن در رادیو و مطبوعات، در روز بعد و در عین ناباوری مردم با اقدامات خصمانه نظامی ارتش سرخ و بمباران شهر لاهیجان چهره‌ای خشن و بی‌رحم از همسایۀ متجاوز شمالی در تاریخ ایران ثبت گردید.

کتاب جمعه سیاه لاهیجان اثری از علی امیری است که به سفارش حوزه هنری گیلان در انتشارات نکوآفرین به چاپ رسیده است. این کتاب نخستین پژوهشی که است پیرامون وقایع شهریور سال ۱۳۲۰ است که در شهر لاهیجان رخ داده است.

جمعه سیاه لاهیجان اولین اثر پژوهشی است که بر اساس مبنای روایت‌های شاهدان عینی ماجرا نوشته شده است. این کتاب به بررسی وقایعی می‌پردازد که در شهریور سال ۱۳۲۰ در لاهیجان رخ داده است. بمباران نیروهای متفقین در هفتاد و پنج سال پیش در لاهیجان سبب شد تا بیش از بیست نفر از شهروندان این شهر قربانی این حادثه شوند. علی امیری این فاجعه و ابعاد مختلف آن را در این کتاب بررسی کرده است.

بخشی از کتاب جمعه سیاه لاهیجان

رشت مرکز گیلان در شهریور ۱۳۲۰ کانون حوادث دلخراشی بود. یکی از شاهدان عینی این شهر، اوضاع ناامید کننده زادگاهش را چنین شرح می دهد: »خبرهایی که از رشت رسیده دردناک است، معلوم شد در روزی که صدای بمب برخاسته بود و من درازکش کرده بودم، ِ قرارگاه گردان، در سربازخانه بمباران شده بود و عده زیادی از سربازان ِ ترک مخاصمه کرده که در مأوای خود بوده اند، شهید شده اند. معلوم شد سرتیپ قدر فرمانده لشکر گیلان، لشکر را گذاشته و فرار کرده است. معلوم شد که سربازان بیگانه به رشت آمده به وضع موهنی کلیه ذخایر ارتش را تحویل گرفته‌اند و عده‌ای از افسران را به عنوان اسیر تحت نظر گرفته‌اند. معلوم شد عده‌ای از سربازان در جبهه‌ها طی دو، سه روز عملیات آن قدر بی آب و نان مانده بودند که چشم به سفره دهقانان داشته اند. معلوم شد نتیجه تعالیم بیست ساله و آن همه هزینه کمرشکن که جهت قشون به مصرف رسیده بر اثر بداخلاقی و دزدی و هرزگی و سنگدلی افسران ارشد پوچ بوده است. معلوم شد که عده ای از نظامیان از تحویل و تسلیم اسلحه سر باز زده و متواری شده‌اند به این امید که خود را در مناطق دورتر به عمده قوای ایران برسانند، غافل از آنکه عمده قوایی به جا نمانده است…»

در روزهای ورود قوای شوروی برخی از اهالی رشت امید فراوانی به دستیابی به آزادی و خالصی از خودکامگی رضاشاه بسته بودند، اما خیلی زود واهی بودن این امیدواری ثابت شد. «طیارات روس آسمان گیلان را بی مزاحم، عرصه جولان خود کرده‌اند. هر چه انتظار می‌برم حتی یک طیاره ایرانی به سراغ ما نیامده، اوراقی پخش می شود که رقص کنان از آسمان فرود می آید. یکی را آوردند، مضمونش اظهار دوستی است و توجیه حمله به ایران به قصد بیرون کردن فاشیست‌های آلمانی که در ایرانند و مکرر تقاضای طرد شده و دولت ایران نپذیرفته و ذکر نام بعضی ّاز آنان. مردم تا حدی آسوده به نظر می رسند که تعرض خصمانه نیست!»

احمد ملکی از روزنامه نگاران عصر پهلوی در یادداشت های مسافرت نوروزی به رشت در سال ۱۳۲۱ ،درباره محمدعلی خان مجد چنین می گوید: «اهالی رشت نسبت به فرماندار خود از جان و دل اطاعت می کنند و چون همگام قضایای شهریور تنها فرماندار بود که شهر را ترک نکرد و از مردم سرپرستی نمود به همین جهت بر محبوبیت ایشان افزوده شده است».

Share