نقش نظام بینالملل در شکست نهضت جنگل | میرزا قربانی معامله دولتهای استعمارگر شد
گرچه ائتلاف دو گروه ناهمگون مذهبی و چپ در نهضت جنگل زمینه شکست آن را فراهم کرد، اما این شکست فارق از مناسبات بینالمللی نبود و کارگزاران اصلی نظام بینالملل در آن نقش بسزایی داشتند
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، سیدمرتضی حافظی در یادداشتی نوشت:
میرزا کوچکخان جنگلی، پس از ناامیدی از حرکت اصلاحخواهی مشروطهطلبان، جنبشی را با انگیزه مبارزه با استعمار و دستیابی به استقلال ایران راهاندازی کرد که به دلیل اختلافات درونی از یکسو و خیانتها و کارشکنیها از سوی دیگر، نتوانست به مقاصد خود دست یابد. با توجه به نفوذ روسها و احزاب کمونیست در جنبش میرزا کوچکخان، و هدف نسبتا مشترک هر دو طرف، یعنی مبارزه با استعمار انگلیس، اتحادی میان آنها شکل گرفت که سرنوشت خوبی را برای جنبش رقم نزد. این نوشتار کوتاه پس از اشاره به پذیرش از روی اجبار و اکراه چپها از سوی میرزا کوچکخان به سرنوشت تاریک اتحاد ساختگی و موقتی جنبش جنگل با کمونیستها پرداخته است.
پذیرش ناگزیرانه چپها در جنبش جنگل
زمانی که میرزا کوچکخان از تهران بهسوی رشت رهسپار شد، اثری از اندیشههای چپ و گروههای کمونیست در حلقه یاران او نبود. هسته اولیه جنبش میرزا کوچکخان، هیئت اتحاد اسلام بود که با دغدغههای ملی ـ اسلامی شکل گرفته بود. بانیان اولیه این هیئت، با پشتیبانی از جنبش میرزا کوچکخان جنگلی کوشیدند بخشی از اهداف خود را که مهمترین آنها دستیابی به استقلال در سایه اتحاد میان مسلمانان بود محقق سازند. در دوره اول نهضت جنگل، روابط جنگلیها با روسها، که برای بیش از یک قرن، کابوس استقلال و تمامیت ارضی ایران بودند، کاملا خصمانه بود و روسها سعی داشتند با روشهای خشن و نظامی این منطقه تحت سلطه را همچنان برای خود آرام نگه دارند. حتی اندک یاران میرزا کوچکخان سهم روسها و دخالتهای آنان در سیاست ایران را کمتر از انگلیسیها نمیدانستند.
با این حال گیلان، بهعنوان معبر ورود اندیشههای مارکسیستی، نمیتوانست از اثرات انقلاب بلشویکی روسیه در امان باشد. اندکاندک اندیشههای چپ بهگونهای افراطی به درون نهضت کشیده شد؛ بهگونهای که دو نظریه در جنبش جنگل شکل گرفت. در حقیقت راهنمای اقدامات عملگرایانه جنبش میرزا کوچکخان جنگلی دو نظریه بلشویکی حزب عدالت و نظریه ملّی دموکراتیک و اسلامی میرزا کوچکخان جنگلی بود. ازآنجاکه نظریه بلشویکی حمایت و پشتیبانی روسها را داشت، طبیعی است که میتوانست قدرتمندتر عمل کند. بااینهمه میرزا تمام تلاش خود را بهکار میگرفت تا اندیشههای کمونیستی بر اندیشههای استقلالطلبانه و استکبارستیزانه غلبه نیابد. بر همین اساس در مرامنامه سیاسی جنبش جنگل چنین عنوان شد: «ماقبل از هر چیز، طرفدار استقلال مملکت ایرانیم؛ استقلالی به تمام معنی کلمه، یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی، اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی». این درست زمانی است که حکومت مرکزی در ایران در آستانه انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ بین دولت وثوقالدوله و بریتانیا قرار داشت. درنتیجه برای مقابله با جنبش جنگل، فرماندهی نیروهای قزاق، در فومنات و شفت و دیگر حوزههای استقراری جنگلیها، حکومت نظامی اعلام نمود و برای ایجاد رعب و وحشت، در اعلامیهای اخطار داد که «هر خانهای که در آن جنگلیها منزل کنند، سوزانده میشود و صاحبش تنبیه خواهد شد. افرادی که برای جنگلیها آذوقه تهیه کنند و یا کمکی به آنها نمایند، فورا اعدام و داراییشان ضبط خواهد شد».
در چنین اوضاع و احوالی ناوگانی از ارتش سرخ با شلیک چند توپ از دریای خزر به سواحل غازیان به انزلی وارد شد. فرماندهی ناوگان ارتش سرخ، خواستار دیدار با رهبر جنبش جنگل شد. در این مقطع زمانی که از یکسو حکومت مرکزی سختگیری و سرکوب بیشتر جنبش را در دستور کار قرار داده بود، و از سوی دیگر برخی از اعضای جنبش به اندیشههای رادیکال کمونیستی معتقد شده بودند، میرزا کوچکخان چارهای جز اتحاد با نیروهای روس در پیش روی خود نمیدید. هنگام ورود انقلابیون قفقازی به گیلان اگرچه میرزا کوچکخان چندان خوش نداشت که نیروهای غیر ایرانی در عرصه سیاست کشور وارد شوند، اما هم به لحاظ روحی و هم به جهت امکان عملی توان مقابله با آن را نداشت. این مسئله سبب آغاز مذاکرات میرزا با ارتش شوروی شد. کمونیستهای تحت امر روسها در گیلان دستور گرفته بودند که مراقب باشند عملی انجام ندهند که خاطرات ظلم و ستم پیشین در اذهان ایرانیان زنده شود و از طرف دیگر ضمن کمک و تقویت جنبش جنگل بهطور پنهانی منافع دولت متبوع خود را پیگیری کنند.
میرزا کوچکخان جنگلی و یارانش پس از انجام اولین دور مذاکره با هیئت روسی
میرزا کوچکخان که روزبهروز بیشتر در دایره کمونیستها گرفتار میشد بههیچعنوان زیر بار ایجاد یک «جمهوری کمونیستی» آنگونه که روسها میخواستند نرفت. بااینهمه با پذیرش عنوان جمهوری، به پیشبرد خواستههای کمونیستها یاری رسانده بود. او در متن موافقتنامه خود با گروهی که بعدها حزب عدالت خوانده شدند، جمهوری گیلان را حکومت انتقالی برای فراهم کردن زمینه ایجاد حکومت مدنظر مردم خوانده بود. این در حالی بود که در همان مقطع، روسها به میرزا کوچکخان و جنبش جنگل بهعنوان یک محل و کاتالیزوری برای ایجاد یک حکومت کمونیستی در ایران نگاه میکردند.
با تغییر یکباره و کامل سیاست روسیه بلشویکی، سفیر این کشور در تهران در نامهای خدعهآمیز از میرزا کوچکخان خواست اسلحهاش را کنار گذارد و به قوای دولتی تسلیم شود
سر برآوردن اختلافات
نهضت جنگل پس از ناامیدی دستهای از مجاهدان آرمانخواه از فعالیتهای مسالمتآمیز و پارلمانی به وجود آمد. اگرچه سابقه تشکیل جنبش جنگل به گرایشهای مذهبی و ملیگرایانه میرزا بازمیگشت، اما به هر صورت شرایط سیاسی و بینالمللی بهگونهای رقم خورد که حضور عناصر چپ و ایجاد ائتلاف با کمونیستها ناگزیر بود. کمونیستها در ابتدا و با ملاحظات بسیار با یاران جنگل برخورد میکردند. بااینهمه با گسترش نفوذ اندیشههای چپ، کمونیستها هنگامیکه مقاصد ملیگرایانه و مذهبی میرزا را مانعی بر سر پیشبرد برنامههای خود یافتند، تصمیم به مقابله آشکار با او گرفتند؛ بهویژه زمانی که کمونیستها، اصرار زیادی در اجرای سیاستهایی مانند اشتراکی کردن اموال، اصلاحات ارضی، تبلیغات بدمذهبی داشتند. جناح کمونیست جمهوری گیلان به رهبری احساناللهخان دوستدار، که از حمایت مستقیم ارتش سرخ برخوردار بود، با فشار و سختگیری تلاش کرد تا آرمانهای کمونیستی را تحقق بخشد. این جناح یکی از مساجد و بازار رشت را تخریب کرد و اموال بسیاری از ثروتمندان و تجار با زور توقیف نمود. از سویی در گرماگرم جنگوگریز نیروهای دولتی و قوای بلشویک، مردم گیلان آسیبهای فراوانی دیدند. درنتیجه مصلحتاندیشیهای میرزا کارساز نشد، و کمونیستها به تبلیغات شدید مرامی و اقدامات خودسرانه دست زدند.
پسازاین اقدامات میرزا کوچکخان با یأس و ناامیدی از انحراف در آرمانهای جنبشی که هدفش استعمارستیزی و اعتلای مذهب بود، از رشت خارج شد. او با مشاهده اقدامات دور از انتظار عناصر کمونیست با این گمان که دولتمردان شوروی از این اقدامات اطلاعی ندارند، نامهای به لنین نوشت و از او درخواست یاری کرد. پاسخ این نامه که از سوی معاون وزیر خارجه شوروی ابلاغ شد، این بود که «بههیچوجه نمیتوان از تبلیغ مرام کمونیسم جلوگیری کرد». این در حالی بود که شوروی به جنبش جنگل بهعنوان یک برگ برنده در برابر انگلستان مینگریست. فشارهای شوروی بر بریتانیا از طریق حمایت از جنبش جنگل سرانجام نتیجه داد و این دو کشور استعماری در ایران دست به معامله بزرگ زدند؛ انگلستان تفاهمنامه تجاری مورد درخواست این کشور را پذیرفت، مشروط بر آنکه حکومت شوروی ملتهای آسیا را به طریق نظامی، تبلیغاتی، سیاسی و یا هر شیوه دیگری تشویق به اعمال خصمانه علیه منافع امپراتوری بریتانیا نکند.
با تغییر یکباره و کامل سیاست روسیه بلشویکی، سفیر این کشور در تهران در نامهای خدعهآمیز از میرزا کوچکخان خواست اسلحهاش را کنار گذارد و به قوای دولتی تسلیم شود. درنتیجه با انجام مذاکرات میان هیئتهای انگلیسی و روسی در عمل کار جنبش جنگل و حتی جناحهای کمونیست آن خاتمه یافته بود. گرچه که پیشازاین و با گسترش اختیارات جناح کمونیستها، میرزا کوچکخان عملا از جنبش کنار گذاشته شده بود تا درنهایت با اندک یاران وفادار خود در محاصره دشمنانش، به سرما تسلیم شود.
فرجامِ سخن
جنبش جنگل در ۱۴ خرداد سال ۱۲۹۹ش با ورود میرزا کوچک جنگلی همراه تعدادی از نیروهای مسلح به رشت تشکیل شد و پس از نفوذ بلشویکها و تضعیف جنبش، با ورود قزاقهای زیر فرمان رضاخان به این شهر در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۰۰ سقوط کرد. درباره دلایل سقوط و شکست نهضت جنگل، نظرهای متفاوتی اعلام شده که در میان همه آنها کارشکنی و نفوذ چپها بهعنوان یک مخرج مشترک پذیرفته شده است. مقابله با استعمار و استبداد در دوران اولیه نهضت جنگل، بهعنوان هدف و آرمان مقدس مانع از نفوذ و حضور اندیشههای سوسیالیستی و سرمایهداری بود. بااینهمه با حذف یاران وفادار میرزا کوچکخان همچون دکتر حشمت و ورود عناصر جدید، که دلبستگیهای اعتقادی و مرامی به اندیشههای چپ داشتند، مسیر جنبش تغییر کرد. در این تغییر مسیر که بیشازپیش به تقویت عناصر چپ منجر میشد، اندکاندک میرزا کوچکخان از معادلههای قدرت کنار گذاشته شد. نفوذ اجتنابناپذیر چپها در درون جنبش جنگل و پسازآن خیانت و کارشکنیهای آنها نسبت به اصول موردتوافق به سقوط حتمی میرزا کوچکخان جنگلی منجر شد. میرزا که نمیتوانست این حجم از نیرنگ و نقشههای پیچیده از سوی دولتهایی را که با ایدئولوژیهای مختلف داعیههای عدالتخواهی و برابریطلبی داشتند درک کند، درنهایت قربانی معامله دولتهای استعمارگری شد که مبارزه با آنها را سرلوحه آرمانهای خود قرار داده بود.
گروه مشترک کارکنان ایرانی و روسی در رشت
ردیف بالا از چپ: سردار محیی، خالو قربان، احساناللهخان دوستدار، رضا خواجوی، الکساندر کووالیف
ردیف پایین: مراد موگویف، مشیر دیوان فوقالعاده انزلی، کریمخان بزرگ و یکی از فرماندهان کرد
۱. حسین ناظم، روس و انگلیس در ایران، ترجمه فرامرز محمدپور، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، ص ۱۰۴.
۲. ابراهیم فخرایی، سردار جنگل، تهران، جاویدان، ۱۳۵۷، صص ۵۱-۵۲.
۳. همان، ص ۱۷۲.
۴. محمدعلی گیلک، تاریخ انقلاب جنگل، رشت، گیلکان، ۱۳۷۱، ص ۲۴۵.
۵. ولادیمیر گنیس، بلشویکها در گیلان، ترجمه سیدجعفر مهرداد، رشت، فرهنگ ایلیا، ۱۳۸۵، ص ۱۰.
۶. شاپور رواسانی، نهضت میرزا کوچک جنگلی و اولین جمهوری شورایی در ایران، تهران، انتشارات شمع، ۱۳۶۸، ص ۱۶۰.
۷. همان، ص ۱۶۱.
۸. سیدجعفر مهرداد، مدخلی بر بازشناسی نهضت جنگل، تهران، بنیاد اندیشه اسلامی، ۱۳۸۲، ص ۴۶.
۹. میثم عبدالهی، سردار شهید جنگل، تهران، صحیفه معرفت، ۱۳۸۸، ص ۷۰.
۱۰. ولادیمیر گنیس، همان، ص ۷۶.
دیدگاه