شورای نگهبان در روش خود تجدیدنظر کند | جامعه ما هنوز مأیوس نشده است
توکلی گفت: شورای نگهبان باید در روش خودش تغییر ایجاد کند. حق مردم را حداکثری قبول داشته باشد و با دلیل روشنی ردصلاحیت کند. کسی که واجد شرایط نیست و اعتقاد ندارد، صلاحیت ندارد. گاهی سختگیری بیش از اندازه میشود و گاهی هم تساهل در کار است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از همشهری، احمد توکلی، جزو سیاستمداران کهنهکار و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است. وی که سالها سابقه فعالیت در مجلس را در کارنامه فعالیتهای سیاسی خود دارد، به عملکرد مجلس فعلی نمره قبولی نمیدهد و درباره قرارداد ۲۵ساله ایران و چین معتقد است با توجه به منافع ملی، باید مفاد این قرارداد پوشیده بماند؛ چراکه دیگر سرمایهگذاران به اصطلاح دست ما را نخوانند. او البته درباره فضای انتخابات میگوید اعتماد عمومی مردم آسیب دیده است اما امید دارد معادلههای ذهنی بههم بخورد و مردم اینبار هم با رأی بالا منتخب خود را انتخاب کنند.
مشروح گفتگو با احمد توکلی را بخوانید:
اخیراً در نشستی اعلام کردید ما نباید خود را فریب دهیم. در ۴۰ سال گذشته اعتماد مردم هیچگاه از میزان فعلی، پایینتر نبودهاست. چه عواملی در این کاهش اعتماد اجتماعی، دخیل است؟
امیرالمؤمنین حضرتعلی (ع) فرمودهاند که همه حقوق دوسویه است. میفرمایند بزرگترین حقی که خدا واجب کرده، حقوق حاکمیت بر مردم و مردم بر حاکمیت است و شرح میدهند که به فرض اگر مردم نخواهند قانون را اجرا کنند، چه مسائلی پیش خواهد آمد و سرمایه اجتماعی نابود خواهد شد و بهعکس اگر حکومت حقوق مردم را رعایت نکند یا به مردم اجحاف کند و مردم هم زیربار حرف دولت نروند، به تعبیری یعنی قانونگریز شوند، بلاهایی سر جامعه خواهد آمد که آدمهای فرصتطلب و نامناسب پیش میافتند که حضرت علی (ع) از آنها با عنوان «اشرار» یاد میکند و خردمندان عقب میمانند. حال شرور کیست؟ آنچه از شرور به ذهن متبادر میشود، فردی است که فریاد میکند و هماورد میطلبد! اما در روزگار ما شمایل متفاوتی دارند؛ مثلا فردی که در سمتهای دولتی با یک امضا، حسابهایی را بهناحق جدا میکند یا مدیرعاملی که با یک امضا به شکل صوری تسهیلات یک نفر را تمدید میکند. این اشخاص قدرت و اموال ملت را در دست دارند. اگر بخواهیم کشور درست شود، باید این فرایند اصلاح شود؛ یعنی حکومت حقوق مردم را رعایت کند تا خردمندان جلودار شوند و اشرار جایی در حکومت نداشته باشند. بهترین راه برای اصلاح، امربهمعروف و نهی از منکر است. من در آن زمان حرف درستی زدم، چون به گمانم نهی از منکر فراموش شده است. همه گفتند به تو و به من مربوط نیست، درحالیکه به ما مربوط میشود. اگر ما در سالهای پیش امربهمعروف و نهی از منکر میکردیم، امروز چنین نمیشد.
شاخصهای اعتماد عمومی چیست؟
یکی از مثالهای کمشدن اعتماد عمومی را میتوان در این موضوع دید که رئیسجمهور در سال ۱۳۹۳ وقتی از مردم خواهش کرد کسانی که به یارانه نیاز ندارند، ثبتنام نکنند، از ۸۲ میلیون جمعیت، ۸۴ میلیون نفر ثبتنام کردند؛ یعنی با شناسنامههای اضافی بیش از آنچه انتظار داشتیم، فرم پر کردند! این یعنی بیاعتمادی به حکومت. البته این به آن معنا نیست که امروز هیچ اعتماد و امیدی نیست و روبهقبله بایستیم و منتظر مرگ باشیم. نه، امید هست اما مردم بیاعتمادیشان را بروز میدهند. در دوران کرونا وقتی دولت به مردم میگوید از خانه بیرون نیایید، مردم اجرا نمیکنند، چون دولت برای این کار اندیشه نکرده و حقوق مردم را درنظر نگرفته است. یکی از علل این مسئله این است که مسئولان از حال و روز مردم خبر ندارند. پیامبراکرم (ص) برای مردم دل میسوزاند. آنچه سبب ناراحتی مردم میشد، پیامبر (ص) را اندوهگین میکرد. اکنون مسئولان کشور تا چه اندازه به پیامبر (ص) شبیه هستند؟ در چنین شرایطی دغدغههای مسئولان از مردم فاصله میگیرد و انگار مردم و مسئولان از دو دنیای متفاوت میآیند. این گسست بهجایی میرسد که مردم دیگر سخن مسئولان را نمیشنوند، چون آن سخنان را بیارتباط به حال و روز خود میدانند. این مسئله معلول بیاعتمادی است و درعینحال بیاعتمادی را بیشتر و بیشتر میکند.
اعتماد عمومی و امید اجتماعی را متفاوت میدانید یا مکمل یکدیگر؟ جامعهای که امید نداشته باشد، چه سرانجامی در انتظارش است؟
البته جامعه ما هنوز مأیوس نشده است. شما بهعنوان خبرنگار از من بهعنوان یک سیاستمدار قدیمی، سؤال میکنید و من پاسخ شما را میگویم. اینها بهخودی خود نشانهای از وجود و حضور امید است و مردم نسبت به این گفتوگوها اقبال و واکنش نشان میدهند. اینها نشانه امید است و بهمعنای یأس نیست. یأس وجود دارد اما نه اینکه همهگیر باشد. مثلا در ماجرای مبارزه با فساد که ما در دیدبان شفافیت و عدالت پیگیر آن هستیم، اگر بتوانیم کوچکترین کاری انجام دهیم، ترس و یأس مردم کمتر میشود و درپی آن جلوی رشد فساد گرفته خواهد شد. همینکه افرادی به ما مراجعه میکنند، نشان میدهد هنوز امیدی دارند که حق به حقدار برسد. مثال دیگری که میتوان زد، تلاش جوانان در زمینههای مختلف است. این مسئله نشاندهنده این است که آنها برای اصلاح امور و بهبود شرایط کشور امید دارند. پس میتوان گفت یأس و ناامیدی وجود دارد که البته بخش زیادی از آنهم طبیعی است و به عملکرد غلط ما مسئولان برمیگردد، اما خوشبختانه این یأس هنوز فراگیر نشده است.
بازگرداندن امید به جامعه وظیفه کیست؟ این کار اصلاً شدنی هست؟
بازگرداندن امید دوسویه دارد؛ یک سویه مردمی و یکسویه حاکمیتی. از جنبه مردمی، مردم در میان خود و نسبت به حاکمیت باید احساس مسئولیت داشته باشند. امر به معروف و نهیازمنکر در ادبیات دینی و مسئولیت شهروندی در دوران جدید به ما متذکر میشوند که مردم باید نسبت به خوبیها و بدیها در میان خود و در حکومت عکسالعمل نشان دهند. کار زشت باید نقد و کار خوب تشویق شود. اگر چنین باشد، کار درست میشود. توجه داشته باشید که براساس علم مدیریت و اقتصاد سیاسی، نظارت سازمانهای رسمی کفایت نمیکند؛ درنتیجه مردم را تشویق به مشارکت میکنند. اصلاNGOها برای چه پا گرفتند؟ با این فرض که سازمانهای دولتی به وظیفهشان خوب عمل نمیکنند، اما اگر مردم دورهم جمع شوند، انتقاد و نهی از منکرشان بیشتر و فراگیر خواهد شد. آنها یارگیری خواهند کرد و کاری که حکومت نمیتواند انجام دهد، آنها راحتتر انجام میدهند. این همان شکل سازمانیافته نهی از منکر است. میتوان با کمک سمنها کمکحال دولت بود. از سوی دیگر حکومت هم وظیفه دارد اولا در خودش دست به پالایش بزند و رویهها و افرادی که عملکرد سوئی دارند را اصلاح یا حذف کند. ثانیا به خیرخواهیهای مردمی گوش دهد و پذیرای امر به معروف و نهیازمنکر مردم باشد و به بیان دیگر به خواست عمومی توجه کند. پس بازگرداندن امید به جامعه وظیفه همه است. امید سرمایهای اجتماعی است و قیمتش بیش از دیگر سرمایههاست.
انتخابات و مشارکت سیاسی مردم نمود و عرصه جلوهگری اعتمادعمومی است. با توجه به این سطح از نگرانی شما نسبت به خدشهدارشدن اعتماد عمومی، میزان مشارکت در خرداد ۱۴۰۰ را چگونه ارزیابی میکنید؟
من بیشتر از آرزوی خودم سخن میگویم. نمیتوانم بگویم دقیقا چه میشود، چون به عوامل و متغیرهایی بستگی دارد که اطلاعات کمی از آنها دارم. پیشبینی درمجموع آسان نیست. اگر به همین شکل که تا به امروز پیش رفته، پیش برویم بهنظرم این بار مشارکت کمتر باشد. شاید هم بیشتر شد که امیدوارم بیشتر شود و پیشبینیها غلط از آب درآید. در حقیقت مردم با هر رأی به موجودیت کل کشور ایران رأی مثبت میدهند. نه اینکه مردم گلهای ندارند یا از کار حاکمیت خشنودند. افرادی که مشارکت میکنند بهرغم انتقادهایشان به امید بهبود اوضاع، مشارکت میکنند. هرچه امید مردم نسبت به بهبود اوضاع در آینده بیشتر شود، مشارکت هم بیشتر میشود. باید مردم را نسبت به بهبود اوضاع در آینده امیدوار کرد.
برای ترغیب مردم به مشارکت سیاسی یا دمیدن امید جدید به جامعه در شرایط فعلی، چهکار میتوان کرد؟
هیچ کاندیدای ریاستجمهوری با توجه به فعالیت ما و شما رسانهایها نباید جرأت کند پردهدری کند. باید محیطی ایجاد کنیم که هتکحرمت اتفاق نیفتد. من بهشخصه در انتخاباتی که حضور داشتم کاری به اشخاص نداشتم و عملکردشان را نقد میکردم. تبلیغات یعنی همین. اگر این فضا اصلاح شود، هم نقد هست و هم احترام افراد حفظ میشود.
بهنظر شما شعارها و وعدهها میتواند مانند ادوار گذشته، اینبار هم مردم را پای صندوق رأی بیاورد؟
از شعاردادن گریزی نیست. نامزد انتخابات در انتخابات بهناچار باید شعار بدهد اما اگر شعار داد و آن شعار در حوزه اختیارات او نبود، بدانیم که دروغ میگوید. آدم عاقل و کسی که حد خودش را میشناسد، شعاری متناسب با حدود اختیاراتش میدهد. در گام دوم باید شعارها باسابقه و عملکرد قبلی فرد همخوانی داشته باشد. برای ارزیابی صحت ادعا اول باید ببینیم شعاری که میدهد در حوزه اختیارات شعاردهنده هست و دوم اینکه او با توجه به سابقهاش به شعارهای پیشین عمل کرده یا نه.
برخی میگویند مردم دیگر از حرف خسته شدهاند و منتظر گام عملی مسئولان هستند. دراین بازه زمانی باقیمانده تا انتخابات میتوان مردم را عملاً نسبت به انتخابات دلگرم کرد؟
باید درنظر داشت که فرصت باقیمانده تا حدود ۱۴ مرداد که دولت جدید روی کار میآید، زمان کمی نیست. رئیسجمهوری گفت من در ۱۰۰ روز فلان کارها را میکنم. ۱۰۰ روز واقعا فرصت زیادی است و مثلا میتواند از اصل ۴۹ قانون اساسی آغاز کند؛ یعنی جلوی ثروتهای ناشی از حرامخواری را بگیرد. قوه مجریه اگر بخواهد جلوی ظلم را بگیرد، آیا نمیتواند افرادی را که تخلفشان در دستگاههایی مشخص است، معرفی کند؟ نمیتواند کسانی را که برادر، پدر و خواهر یک وزیر بودهاند، یا همسر نمایندهاند و رانت میبرند، معرفی کند؟ باور کنید، اگر تصمیم بگیرند، فردایش میتوانند حرف خود را محقق کنند. اینها زمان نمیخواهد.
عدالت، کلیدواژهای است که دغدغه جدی شما بوده و هست و همواره بر اجرای آن تأکید داشتهاید. از طرفی، بسیاری از نامزدها با همین تابلوی عدالتخواهی وارد گود انتخابات شدند و شوربختانه، بعداً آن را فراموش میکنند. فکر میکنید در این دوره، شعارهای عدالتمحور، میتواند با توجه به وضع معیشت مردم، بهعنوان برگ برندهای در انتخابات اثرگذار باشد؟
بستگی به این دارد که چهکسی این حرف را بزند و چهکسی این ادعا را بکند. مردم سابقهها را خیلی خوب میشناسند و در خاطر دارند. میدانند که فلان مدیر چهکاره بوده و چهکاره هست. حرفهای راست و دروغ هم راجع به نامزدها زیاد زده میشود، اما اگر به سلامت گفته باشد و عملکردش هم همین را نشان دهد مردم، ترغیب میشوند. درحالحاضر سازمانهای مردمنهادی تشکیل شده که رصد میکنند و به مردم گزارش میدهند. دیدهبان شفافیت و عدالت، رصد میکند و گزارش میدهد. عده کثیری از نمایندگان فعلی مجلس امضا کردهاند که فلان کار را انجام بدهند یا ندهند. اگر زمان مناسب فرا رسید، ما اعلام خواهیم کرد که خوب عمل کردهاند یا نه. مثل سازمانهای ما زیادند؛ سازمانهایی که رصد میکنند و به مردم کمک میکنند تا شعاردهندگان اهل عمل را از یاوهگویان و گزافهگویان تفکیک کنند.
مبارزه با فساد یکی دیگر از دغدغههای شماست که به آن اشاره کردید و در دیده بان شفافیت و عدالت آن را بهطور جدی دنبال میکنید. همانطور که میدانیم، فسادهای گسترده در دستگاههای مختلف طی سالهای گذشته به اعتماد عمومی آسیبزدهاست. این موضوع چپ و راست هم نمیشناسد. فکر میکنید رئیسجمهور آینده چقدر در مبارزه با فساد با چالش روبهرو خواهد شد؟
کار بزرگ و مرحله سختی است. برای اینکه فساد کاملا سیستماتیک است. منظورم از واژه «سیستماتیک» این است که دستگاههای مسئول مبارزه با فساد، خودشان هم به درجاتی آلوده شدهاند. همه دستگاههای نظارتی و قضاوتی، کموبیش چنین است و همت آقای رئیسی برای این است که قوه قضاییه را از اینگونه فسادها بپالاید. به اعتقاد من این موضوع، مرحله سختی است. وقتیکه روی یک جا دست میگذاریم، ده جای دیگر هم مشخص میشود. هم سیستمی است و هم شبکهاند و همه از هم حمایت میکنند. اما کار سخت، یعنی مبارزه با فساد، زمانی که انجام گرفت، پشتیبان خاص خودش را پیدا میکند. مردم پشتیبان آن فرد راستگویی هستند که چنین عملکرد شفافی دارد. مردم از چنین شخصی حمایت میکنند و به او رأی هم میدهند. کار رسانههای آزاد هم این است که کاری کنند که او تا آخر پاسخگو باشد.
به روز برگزاری انتخابات در ۲۸ خرداد ماه نزدیکتر میشویم. بعضیها تعمداً فضا را بهخودی و غیرخودی و انقلابی و غیرانقلابی و اینگونه دوقطبیها پیش میبرند. تشدید این موضوع چقدر به انتخابات آسیب خواهد زد؟
در انتخابات تا میتوان باید تنوع افراد را حفظ کرد. عدهای داوطلب وارد عرصه میشوند که صلاحیت دارند. این تنوع البته از سوی دیگر تا جایی که قانون مشخص کرده باید نمود و ظهور داشته باشد، نه بیشتر. در مورد انتخابات مجلس، قانون گفته که کاندیدا باید اظهار وفاداری به قانون اساسی کند. نمیتوانیم آن را بشکافیم یا تحقیق کنیم که راست میگوید یا دروغ. اظهار مشخص است چیست. یا میگوییم خلاف اسلام عمل نکند؛ یعنی دزد و مال مردمخور نباشد یا دروغ نگوید، اما اینکه به هر که برسیم، بگوییم این چپ است و آن یکی راست و دیگری اصلاحطلب است و آن یکی اصولگرا و با این دستهبندیهای قبیلهای و نه واقعا سیاسی، پیش برویم، راه بهجایی نخواهیم برد. من یکبار درجایی گفتم اگر ما صفات اصلی را بگوییم و وارد دستهبندی نشویم، کار بهتر پیش خواهد رفت. شورای نگهبان باید در روش خودش تغییر ایجاد کند. حق مردم را حداکثری قبول داشته باشد و با دلیل روشنی ردصلاحیت کند. کسی که واجد شرایط نیست و اعتقاد ندارد، صلاحیت ندارد. گاهی سختگیری بیش از اندازه میشود و گاهی هم تساهل در کار است. درمجموع باید تا جایی که امکان دارد، با تسامح برخورد کرد و افرادی که میتوانند قدرت انتخاب به مردم بدهند، در صحنه حفظ شوند. نظر رهبری هم همین بوده. وقتی خودشان میفرمایند آقای مصطفی معین را تأیید کنید، چیزی غیر از این نیست. سماحت رهبری اینجا بهکار آمد و توانست تنوعی را تعمیم دهند. اما دستهبندیهای موهوم نباید در کار باشد. دستهبندیها باید واقعی باشند و کارآمد. کسی که طرفدار سرمایهداری است و به مستضعفان بیاعتناست، در رانتخواری فعال است، نباید تأیید صلاحیت شود. نباید به او بگویند تو اصولگرا هستی. شورای نگهبان باید محکم بایستد و این فرد را بیرون بگذارد.
بهنظر شما مهمترین اولویت دولت آینده چه باید باشد؟
اولویت مهم دولت آینده تأمین معیشت مستضعفان و مبارزه با فساد است. سیاستها باید با این دو محور هماهنگ باشد، چون اگر غیر از این باشد، ما به ته چاه خواهیم رفت. اگر به مستضعفان نرسیم، ممکن است مردم ما را ته چاه بگذارند.
موضع کارشناسان این است که درصورت لغو تحریمهای آمریکا و تصویبنشدن لوایح FATF، ایران عملاً قادر به استفاده از شبکه بانکی بینالمللی نخواهد بود. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
من این اخبار را نمیپذیرم. همان موقع که چین به ما پیشنهاد قرارداد ۲۵ساله را داد که در اوج دعواها بود، دوستان میگفتند تا ما این لوایح را تصویب نکنیم، کاری نمیتوانیم بکنیم. اینکه میگویند تا تحریمها برداشته نشود، کاری نمیتوانیم بکنیم، حرفهای بیجایی است. FATFمجمع غیررسمی است که سازمانی ندارند و تعهدی هم برای کسی نمیآورد و فقط توصیه میکند. تا وقتیکه آمریکا تحریم میکند، آنها هم تصویب میکنند تا فشار را زیاد کنند. هرچه ما بیشتر بپذیریم، فشار هم بیشتر خواهد شد. در یک سایت خبری میخواندم که FATF ما را قطعا محدودتر خواهد کرد. شاید پذیرفتیم و تحریم را برنداشتند که صدالبته بر هم نمیدارند. اگر آمریکا تحریمها را بهخاطر FATF وضع میکرد که معادله ساده بود. آمریکا تحریمها را به دلایل دیگری وضع کرده و اتفاقا وزیرامورخارجه میگوید، ما هیچ ضمانتی نمیدهیم که قبول FATF شرایط را بهتر خواهد کرد. چرا از این بدتر میکند؟ آنها دلیل کافی نمیآورند. مرجع ملی در سیاست خارجی باید پاسخ دهد و بهکل نظام داخلی، اطلاعات دهد که البته این کار را نمیکنند. من ۴.۳ دفعه در مجمع تشخیص مصلحت نظام تذکر دادم که آقای ظریف و زنگنه باید نامه بنویسند و امضا کنند و در سربرگ رسمی باشد تا مسئولیت هر کاری مشخص باشد. اگر مکتوب باشد امضا نمیکنند. تا وقتی چنین است چرا ما باید بپذیریم. FATF این ضرر را دارد که ما را از تأمین مایحتاجمان عاجز میکند و متأسفانه چنین تبلیغ کردهاند که اگر به آن نپیوندیم، وضع بدتر میشود. میگفتند اگر برجام باشد، اینجا بهشت میشود. این حرف هم مانند آن سخن اشتباه است.
نظر شما درباره سند جامع همکاری ایران و چین چیست؟ آیا این سند را به نفع مصالح کشور میدانید؟
در سیاست خارجی، اصل بر شفافیت نیست؛ اصل بر کتمان است بهویژه در قراردادها و معاهدات و قراردادهای دوجانبه. مثلا اگر قراردادمان را با چین مطرح کنیم، کشور بعدی با کف توقع با ما صحبت نخواهد کرد؟ از اینجا به بعد با ما چانه میزند. پس الان نباید گفت و بهموقعش باید اعلام شود. اسناد وزارت خارجه بهویژه اسنادی که جنبه امنیتی داشته باشد، امنیت تجاری یا سیاسی یا اقتصادی، فرقی هم نمیکند، مثل قانون کشورهای مختلف دهها سال پس از وقوع یا امضا پخش خواهد شد. مانند اسناد کودتای ۲۸مرداد که بعدها مشخص شد. پس در مقولههای امنیتی و دفاعی و مشابه نمیتوانیم هرچه را با دیگران امضا میکنیم، بگوییم. در یک جامعه مردمسالار سازوکار حکومت بهگونهای تعیینشده که یک جایی آن را کنترل میکنند.
مثلا در ایران، شورایعالی امنیتملی. کمیسیون سیاستخارجی مجلس، وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه که آن را کنترل میکنند. ترکیب بهگونهای است که همه در آن سهیماند و حضور دارند. در مجمع از آقای صدر که اصلاحطلب قدیمی است تا مدیران کاردان دیگر حضور دارند. حتی در دولت کسانی هستند که عقاید سیاسی مختلفی دارند. از آنهایی که نباید پنهان نمیماند. البته این به آن معنا نیست که وزارت خارجه هیچگاه خطا نمیکند. شاید خیانت هم سر بزند و خائنی در آنجا کار کند، اما اصل بر خیانت نیست، اصل بر خدمت است. من اصل را بر اعتماد میگذارم تا خلافش ثابت شود. چارهای جز این نیست که ما اگر حداقل اعتماد را به مدیران سیاسیمان نشان ندهیم، چگونه کار کنند؟ همانطور جناح رقیب من بهگونهای باید کار کند تا مردم خیرش را ببینند. پس من باید اعتماد کنم. رهبری هست و ایشان هم کنترل میکنند. قرارداد با چین عوایدش مطمئنا بیشتر مشخص خواهد شد. اجمالا بگویم که به مسئولان اعتماد دارم و میدانم که درست عمل میکنند.
مجلس فعلی با شعار مبارزه با فساد روی کار آمد. بهنظر شما تا چه حد در تحقق این موضوع موفق بودهاست؟
خیلی موفق نبود، چون کسی که میخواهد با فساد مبارزه کند، از خودش باید آغاز کند. حضرت علی (ع) فرمودند کسی که خود را در معرض رهبری مردم قرار میدهد، نخست باید به نفس خودش رجوع کند و از خودش شروع کند. مجلسی که از همان اول بعضی کارهای نادرست مثل گرفتن امکانات زندگی انجام داد -که البته مردم مخالف این نیستند که نمایندهای که از شهرستان میآید و معمولا هم پولدار نیست، خانه داشته باشد- درمجموع خیلی دراین زمینه موفق نبودهاست. دنبال کارهای مردم دردمند است، اما لوازمش را ندارد.
با اعلام اموال و داراییهای کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری موافقید و قصد مطالبه آن را دارید؟
بله. ما از اجرای این طرح برای نمایندگان هم استقبال کردیم. خودم در مجلس نهم فهرست اموالم را منتشر کردم. راحت بودم و راحت هم هستم. به گمانم این کار باعث میشود اگر کسی خلاف هم کردهاست، برود خودش را اصلاح کند تا بدنام نشود. یا کسی به فکر جمعآوری مال نیفتد.
بهعنوان پرسش آخر، در زمینه اقتصادی میخواهم بدانم که بهنظر شما قیمت واقعی دلار درحالحاضر چقدر است؟
اینهایی که میگویند نیست. کسانی که فکر میکنند در عرض یک یا دو سال جامعه میتواند شوک وحشتناک هفتونیم برابرشدن ارز را تحمل کند، بهنظرم نمیدانند اقتصاد چیست. تولیدکنندگان هم بیچاره میشوند که متأسفانه تا به امروز شدهاند. عدهای در چشم برهمزدنی میلیاردر میشوند. پولها در جای مناسب خرج نمیشود، درست مانند همان بلایی که در بورس بر سر مردم آوردند. دلار قیمتش این نیست. هر دولتی که سرکار بیاید، باید تلاش کند قیمت دلار را کنترل کند. تولید را راه بیندازد و توزیع دلار باید کاملا کنترلشده باشد. وقتی کالایی گران میشود یا باید عرضه را زیاد کنی یا تقاضا را کم کنی تا کالا ارزان شود. مکزیک در سال ۱۹۹۴.۵۸ میلیارد دلار وام گرفت و ۵۴میلیارد دلار هم به سرمایهگذاران آمریکایی کمک کردند. اما در وضع کنونی کشور ما که منابع ارزی محدود است، طبیعتا باید تقاضا را کنترل کرد.
دیدگاه