مسعود پزشکیان: ادعاهای بشردوستانه آمریکا حرف مفت است

مدیریت کشور در آبان ۹۸ مقصر بود | گوگوش، مهستی و حمیرا جایی در دانشگاه‌ها نداشتند

نایب رئیس مجلس دهم گفت: اگر اسلام، ولایت و رهبری را می‌خواهیم باید هوای مردم را داشته باشیم، باید مردم را راضی کنیم باید مردمی که در اینجا زندگی می‌کنند خوشحال و راحت باشند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از ایلنا، برخی او را از نطق آتشینش در مجلس هشتم به خاطر می‌آورند، آنجا که از بی اخلاقی‌ها و تهمت‌هایی که در فضای پس از انتخابات ۸۸ به وجود آمده بود صریحا انتقاد کرد و با اشاره به نامه علی(ع) به مالک اشتر حقوق مردم را بازخوانی کرد و نسبت به نحوه ی رفتار با معترضین و منتقدین تذکر داد و تاکید  کرد که با مردم باید مثل خود مردم برخورد کرد.

برخی نیز ریاست او بر وزارت بهداشت و سلامت در دولت اصلاحات را به یاد می‌آورند، هر چند که او اکنون خود را ذیل جریانی قرار نمی‌دهد و تاکید دارد که هر کس کار درست را انجام دهد، از او حمایت می‌‌کند.

«مسعود پزشکیان» که مهرماه امسال وارد ۶۷ سالگی می‌شود، از دوره هشتم تاکنون مردم تبریز، آذارشهر و اسکو را در مجلس نمایندگی می‌کند. او توانست در تمام طول چهار سال مجلس دهم نایب اول رئیس مجلس و عضو فراکسیون امید باشد.

برخی معتقدند او می‌تواند آن بخشی از جامعه را که جز طبقه فرودست محسوب می‌شوند و اکنون به نظر می‌رسد رئیس دولت نهم و دهم تا حدودی آنها را نمایندگی می‌کند، را رهبری کند و حتی رای آن قشر را در سبد رای خود قرار دهد.

 متن کامل این گفت‌وگو به این شرح است:

با تمام وجود به اصلاحات معتقدم

شما به کدام جریان نزدیک تر هستید و اساسا سبد رای شما در کدام و دسته و جریان قرار می‌گیرد؟

در این مدتی که خودم را شناختم، تلاش کردم آنچه از دستم بر می آید و می‌فهمیم و احساس می‌کنیم در مسئولیتی که قرار می‌گیریم تا جایی که هست برای مردم، کشور و انقلابمان خدمت کنیم. هر کسی هر جریان، دسته و گروهی در این جهت قرار بگیرد که خدمتگزاری به مردم داشته باشد ما سعی کردیم با آنها باشیم و کمک کنیم و در کنارش حضور داشته باشیم.

اینکه ما را به یک جریان خاصی نسبت می دهند و یا طرح می‌کنند، نگاه‌های مختلفی است که هر کس از زاویه خودش ما را می‌بیند. در در زمان خاتمی عزیز وزیر بهداشت و درمان بودم و طبیعتاً می‌گویند شما کلا آن طرفی هستید. راستش را بخواهید من خودم تعریف روشنی از چپ و راست ندارم. چون نمی‌فهمم اصولی که این اصولگرایان می‌گویند چیست؛ چون ما پنچ اصول دین داریم و فروع دین مان نیز معلوم است، هیچ مسلمانی نمی تواند بگوید این اصول را قبول ندارم یا بر این اصول پایدار نیستم و یا به فروع عمل نمی کنم.

آن چه چیزی است که نه این اصول دین است و نه آن فروع دین؛ ولی اصولگرایی است یعنی گرایش به چه چیزی است؟ ببینید ما اگر بیشتر از این نباشیم کمتر نیستیم. پایبند به اصول و اعتقاد خودمان هستیم اما اینها می‌خواهند کدام یک از این اصول را بُلد و بزرگ کنند و نشان دهند، نمی‌دانم!

قرآن و احادیث پر است از این اصلاحات؛ شما هر جا از ایمان سخن گفته عمل صالح هم پشت آن آمده است. در حال حاضر بیشترین مشکلی که در این کشور و انقلاب داریم، ‌همین آدم‌های مصلح و اصلاح‌گر هستند وگرنه حرف را همه می‌زنند اما بجای اینکه در جامعه تاثیرگذار باشد، آن را بدتر می‌کنند.

ما مصلح می خواهیم؛ یعنی آدمی که اصلاح‌گر باشد آدمی که بتواند در حقیقت اعتماد جامعه را با رفتار، گفتار، کردار، عملکرد و نگاهش در جامعه زنده کند و به وجود بیاورد. این با نگاه بسته و بدون اصلاحات نمی‌شود و امکان پذیر نیست در نتیجه با تمام وجود به اصلاحات معتقدم براساس روایات هر که دو روزش با هم برابر باشد زیانکار است.

این یعنی اصلاحات و باید لحظه به لحظه و قدم به قدم خود را اصلاح کند و با تمام وجود به اصلاحات معتقدم. حالا ممکن است گروهی در چپ یا راست کارهایی می‌کنند که خارج از این چهارچوب است این را به اسم اصلاحات گذاشتن و بد کوبیدن. مانند اینکه ما اسلام را که داعش به آن عمل می‌کند بگوییم اسلام بد است آن گروه و جناح با آن نگاهش بد است کسی که آنگونه عمل کند بد است اما به عنوان این که ما بخواهیم این مملکت را درست کنیم هیچ برو برگردی ندارد و باید اصلاحات انجام شود.

مقام معظم رهبری فرمودند در چشم انداز بیست ساله قرار است اول بشویم چرا نشدیم چرا آن آدم های که با تمام وجود می گویند به دنبال سیاستهای رهبری هستیم اما نتوانستند این کار را بکنند نمی شود با همین نگاه، گفتار و رفتار رفت و تغییر ایجاد کرد اگر می خواهید تغییر ایجاد کنید و به آن قله دست پیدا کنید باید نگاهت رفتار را اصلاح کنید علمت را اصلاح کنید و مهارت نایت را تغییر بدی تا اول بشو ی بدون تغییر اول شدن غیر ممکن است، بدون اصلاحات رسیدن به این قله‌ها غیرممکن است با حفظ اصولی که داریم اصول ما عدالت، وحدت، توحید، باور به نبوت، خدا و امامت است؛ اما برای اینکه این چهارچوب را پیاده کنید باید خودت را اصلاح کنید جامعه را اصلاح کنید و بدون این امکان پذیر نیست.

بالاخره شما خودتان را به کدام جناح و گروه نزدیک می‌دانید؟

گفتم هر کدام اینها در این جهت باشند با آنها هستم و اگر نباشند با آنها نیستم در حقیقت برای من فرقی ندارد. آقای خاتمی رییس جمهور این مملکت بودند و با رای این مردم آمدند، آقای هاشمی رییس جمهور این مملکت بودند و با رای این مردم آمدند، هرکسی رییس جمهور می شده و برای این مملکت می‌خواسته کار کند اگر می‌خواست کمکش کنم با تمام وجود در کنار آنها قرار می‌گرفتیم.

ساختار قدرت در ایران تکه تکه و اختیارات تقسیم شده است

مشکل ساختاری داریم

ارزیابی شما از عملکرد چهل سال گذشته چیست؟ برخی می‌گویند با اینکه تعداد زیادی بزرگراه ساختیم، کارخانه ایجاد کردیم اما دستاورد آن رفاه مردم ایران نبوده ، از نظر شما کجای کار اشتباه بوده است؟

یکی از اساسی‌ترین بحث‌هایی که وجود دارد ساختار، برنامه، مدیریت، منابع و تعهد مدیران ارشد(poltical Commitment)  است. ساختار اداری مملکت ما گیر‌هایی دارد و یکی از اشکالات کشور به ساختارها باز می‌گردد. در این ساختار قدرت تکه تکه و اختیارات تقسیم شده است، در نتیجه اگر این اختیارات در کنار هم قرار نگیرند و به طرف هدف نروند و یا ناخواسته اگر در مقابل هم قرار گیرند راه درست را هم برویم به شکست می‌خوریم.

پس این قطعه قطعه بودن ساختارهای که وجود دارد، قوه قضائیه، قوه مجریه و قوه مقننه و نیروهای مسلح و احزابی هستند که خارج از این جریانات می‌نشینند و تصمیم می‌گیرند. پس مشکل ساختاری داریم.

بحث دیگر این است که مشکل برنامه داریم، چراکه مقداری از این برنامه به ساختارها برمی‌گردد به این صورت که برنامه می‌نویسیم پنج سال که گذشت یکی دیگر می‌آید و یک برنامه دیگر می‌نویسد. تصمیم گرفته‌ می‌شود در جهتی حرکت کنیم، ‌۳۰ یا ۵۰ درصد در زمان تعیین شده حرکت می‌کنیم، زمان که تمام می‌شود یکی دیگر می‌آید این برنامه را کنار می‌گذارد و یک جهت دیگر را نشان می‌دهد.

وقت و عمرمان را در جایی که رفته‌ایم تلف کرده‌ایم. برنامه هایمان‌ در خیلی مواقع و در ۵۰_ ۶۰ درصد موارد به جایی که باید، نمی رسد؛ چون اگر قرار بود برسانیم که دیگر نباید مشکل آب، راه، یا بیکاری می‌داشتیم.

بحث دیگر مدیریت است. ما مدیرانی که انتخاب می‌کنیم، مدیران کارکشته و با تجربه، پخته و رشد کرده در جریان نیستند.

چون انقلاب کردیم، مدیران گذشته را کنار گذاشتیم و مدیران جدید سرکار آمدند؛ مدیران جدید علم، مهارت و شناخت نسبت به جایگاهی که در آن قرار گرفتند را نداشتند؛ به جای اینکه این مدیران را بفرستیم دوره ببینند، آموزش دهیم و دستشان را بگیریم برای آنها پرونده ساختیم، اخراج کردیم و تمام گناهان را گردن آنها انداختیم.

 مدیر عوض کردیم و نفر بعدی باز همین اشتباه را داشت چون علم و تجربه‌اش را نداشت و پیش زمینه‌ای از آن سازمان که درآن قرار گرفته بود، نداشت. برای همین دو سال دیگر آن را عوض کردیم. اگر به طول چهل سال انقلاب نگاه کنیم مدام آدم تغییر دادیم به امید اینکه قرار است درست کنیم، اما اصلا قابل درست شدن نبود برای آنکه این مدیر هنوز پخته نشده بود. مدیریت یعنی اجرا ، اشتباه و بعد اصلاح  و قدم به قدم جلو رفتن. پس این را هم نداشتیم.

منابع ما نیز با سیاست خارجی، جنگ‌های تحمیلی و شرایطی که برای ما ایجاد کردند ، هچنین با تصمیماتی که خودمان با مدیریت‌های ناپخته و نیمه تمامی که اتخاد کردیم به هدر رفت. پول کم داشتیم، تصمیمات ناپخته گرفتیم و در اجرا نیز آن را تمام نکردیم. از سویی جنگ‌ها را به ما تحمیل کردند در نتیجه با این گرفتاری‌هایی که می بینید مواجه هستیم.

 مدیران ارشد ما نیز آن تعهد جدی و عزم و اراده‌ای که باید برای حل مشکلات داشته باشند را نداشتند و اینگونه که باید بایستند و بگویند الا و بلا همین باید شود، نکردند.

روحانی چون خودش را کارشناس می‌دانست با کارشناس‌ها کار نکرد

چه زمانی بناست این شرایط درست شود؟ در حالی که میبینیم روحانی به عنوان یکی از قدرتمندترین روسای جمهور امکان تغییر این ساختارهایی که گفتید را نداشته شما به عنوان کسی که می‌خواهد کاندیدای ریاست جمهوری شود به چه شکل می خواهید آنها را اصلاح کنید؟

مدیریت ما به علمی که در آن رابطه داریم بازمی‌گردد، آقای روحانی، احمدی‌نژاد،  خاتمی یا رفسنجانی نیز خارج از این بازی نیستند. البته آقای خاتمی آنجایی که علم چیزی را نداشت کنار می‌ایستاد و اجازه می‌داد کارشناسان نظر بدهند که آن کارشناسان نیز با اشکالاتی که ذکر شد، مواجه بودند.

مدیریت علم است؛ من متخصص جراح قلب هستم هیچ مقطعی با سهمیه نیامدم. همواره هم در کلاس جزو ۱۰ نفر نخست بودم، استاد تمام نیز هستم؛ اکنون بعد از ۱۷ سال در دانشگاه درس خواندن و بعد استادی دانشگاه بودن درباره یک گوشه‌ای از جراحی قلب امکان اظهارنظر دارم؛ برای قلبی که ۷۵۰ گرم وزن دارد و کلاً ۵ خروجی و ورودی دارد، نزدیک به ۲۰ فوق تخصص درست شده است؛ تازه از میان این فوق تخصص‌ها کسانی هستند که نسبت به دیگران متخصص‌تر هستند. وقتی قلب تا این میزان جزئی و تخصصی شده، حوزه‌های مختلف جامعه نیز در مدیریت تخصصی شده است.

جهالت همین قدر کافی است که در جایی که نباید نظر بدهیم، شروع به نظر دادن کنیم؛ آقای روحانی یا هر کسی دیگری که باشد. آقای احمدی‌نژاد می‌گفت که اقتصاددانان بیاید با یکدیگر بحث کنیم؛ اقتصاد ۱۷۱ ساب اسپیشیالیته (subspitionlite ) دارد و فردی که اصلا اقتصاد نخوانده به اقتصاددانان می‌گوید که مناظره کنیم و من راست می‌گویم.

تا باور نکنیم و نپذیریم که راه‌ها توسط کارشناسان، آن هم آنان که تجربه شده، اجرا کرده و قابل ارائه هستند.آدمی که دانشگاهش تمام شده اجرا کرده و نتیجه داده است و نه آنهایی که دانشگاهشان تمام شده و می‌گویند فلان کار را بکن، وضعیت قابل اصلاح نیست.

 چرا در فوتبال و والیبال کارشناس خارجی می‌آوریم، ما را به اوج می‌رساند؟ چرا در داخل کارشناس نداریم؟ چرا دستاوردها و نتایج یک مربی با مربی دیگر به صورت چشمگیری تفاوت دارد؟ باید بپذیریم که کار را باید توسط کارشناس انجام دهیم.

اگر آقای روحانی نتوانسته کار کند برای دلیل است که نتوانست با کارشناس‌ها کار کند و خودش کارشناسی کرده است در حالی که کارشناس نیست.

به من بگویند نگو، بلد نیستم. من می‌گویم آنهایی هم که گفته‌اند، بلد نیستند. طبیعی است که این راه ما را به کجا می‌رساند؛ همه آنها گفتند می‌خواهیم مشکلات را حل کنیم،‌ اما چرا حل نشد؟ برای اینکه کارشناس واقعی در جایگاه خودش نبود. ممکن است این کارشناس واقعی در جناح دسته و یا حتی اعتقاد و باور من نباشد و یا  ممکن است نماز نخواند و روزه نگیرد، اما کارشناس باشد. اگر ما می‌خواهیم مشکلات را حل کنیم باید آن کارشناسان را بیاوریم، پول درست حسابی به او بدهیم از آنها بخواهیم که مشکل را حل کنند. اما در قدم اول مدیریت ارشد باید باور کند که ساختار، برنامه و مدیریت منابع را بر اساس راه درست ادامه دهند؛ اگر در آنها این باور ایجاد نشود مشکل حل نخواهد شد.

برای افراد به محض انجام اشتباه، پرونده نسازیم

الان فراتر از آوردن کارشناسان، شاهد مهاجرت نخبگان و فرار مغزها به دلیل برخی سیاست‌های نادرست هستیم به گونه‌ای که گفته می‌شود ما با کمبود نیروهای نخبه برای ساختن کشور مواجهیم…

در قدم اول باید به این باور برسیم که راه‌حل مسائل کشور این افراد هستند و آنها را جذب و شرایط را برای آنها فراهم کنیم، نه تنها آنها را جذب می‌کنیم بلکه برای افرادی که در خارج هستند نیز فرش پهن می‌کنیم تا برگردند. اما راحت می‌گوییم که اینها بیخود کرده‌اند، بگذار بروند و بعد با شعارها و وعده‌های دروغ فکر می‌کنیم می‌توانیم جامعه را جذب کنیم. ما باید به آنها احترام بگذاریم، بستر را برای آنها آماده کنیم و کار را به آنها بسپاریم و به آنها گوش دهیم و  نه اینکه به آنها بگوییم آنچه که ما خواهیم را انجام دهند.

باید به افراد میدان دهیم که تجربه کنند و بعد در این بازی بپذیریم که امکان اشتباه وجود دارد و اگر اشتباه کردند برایشان پرونده نسازیم و آنها را بیرون کنیم. اجازه بدهیم که اشتباه خودشان  را بازنگری و اصلاح کنند و بعد بار دیگر وقتی وارد می‌شوند با علم و آگاهی و با تجربه بهتر به میدان بیایند که در این صورت شرایط متفاوت خواهد شد.

اگر به خاطر اشتباه برای آنها پرونده درست کنیم و پدرشان را در بیاوریم، آنها رها می‌کنند و می‌روند و ما می‌مانیم و این مدیرانی که می‌بینید در کشور هستند و نمی‌توانند راه حل پیدا کنند.  

این باور اول باید در چه کسی به وجود بیاید؟ کاوه مدنی را نیز یک مدیر ارشد دعوت کرد اما بخشی از حاکمیت حضور این افراد را نمی‌پذیرد.

در اینجاست که رسانه، شفافیت و اطلاع‌رسانی باید خودش را نشان دهد. اگر مدیر ارشد باور دارد و متعهد به این قضیه است می‌توانست اطلاع‌رسانی و دفاع کند.

چگونه قرار است در این موارد با حاکمیت تعامل کنید؟

راه حل اینکه چگونه باید تعامل کرد ساده نیست؛ احترام به باورها و اعتقادات یکدیگر و نقد و ارزیابی مشتاقانه و صادقانه و نه تخریب، تهمت و افترا است. کار ساده‌ای نیست اما ارتباطات، هماهنگی و توانمندی می‌خواهد که مدیر ارشد باید بتواند آن را ایجاد کند.

در ادامه این روند ممکن است، مقابل شما هم بایستند..

این موضوع یک موضوع صفر یا صد نیست. فرض کنید کل مملکت را قبول نکنند، من را قبول نکنند اما من یک مهارتی و یک گروه هدفی دارم که می‌توانم این مهارت به آنها ارائه دهم؛ افرادی که من به آنها درست خدمت می‌دهم من را خواهند پذیرفت، اگر همه این روند را اجرا کنند با باوری که تزریق می‌کنند باعث می‌شود باوری که از سوی دیگران تزریق می‌شود خود به خود کمرنگ و کمرنگ‌تر شود.

ممکن است نگذارند نماینده یا کاندیدا از جاهایی شوم که می‌خواهند، اما نمی‌توانند نگذارند در مهارتی که دارم، خدمت کنم و جلویم را بگیرند. طبیب یا معلم هستم، کار خودم را انجام می‌دهم اگر من یک معلم نمونه و توانمند باشم و درست با دانشجو رفتار کنم و مهارت خود را به آنها منتقل کنم، کسی نمی‌تواندجلوی من را بگیرد.

البته ما معلم‌هایی را هم داریم که امکان اینکه بتوانند درست به کار خود بپردازند را ندارند و به خاطر اعتراض به برخی از حقوق اولیه‌شان از کار کردن محروم شده‌اند….

این مورد به بحث‌های سیاسی بازمی‌گردد؛ و البته حق با آنها است. اما باید بپذیریم که اگر وارد بحث‌های سیاسی و درگیری‌های سیاسی شدیم، یک هزینه‌هایی می‌دهیم و بحثی است که باید از آن طریق جوابش را بگیریم.

از سویی ممکن است معلمی را در این شرایط بپذیرند و در همین چارچوب راه درست را بروند و با عملکرد خود مردم را روشن و بیدار کنند. این تاکتیک و انتخاب شما است که چگونه حق و جامعه را با یکدیگر مدیریت کنید، بمانید و کار را انجام دهید.

در کتاب مزرعه حیوانات، اسبی به نام «باکستر» است که هر روز کار خود را درست انجام می‌دهد به امید اینکه شرایط بهتر شود اما در نهایت به قصاب سپرده می‌شود..

وقتی در این میدان یک اسب وجود داشته باشد، طبیعی است که به قصاب سپرده شود. یعنی وقتی اکثریت یکسان هستند و تنها هستی، اگر کار را می‌کنی یا باید عملکردت تاثیرگذاری لازم را داشته باشد که بقیه را جلب کند یا اگر هیچ یک از این‌ها را نمی‌تواند انجام دهد طبیعی است که در این مبارزه شکست بخوریم. برای نحوه مبارزه کردن هزاران راه وجود دارد. لزومی ندارد حتما نماینده یا حتماً رئیس شویم تا کاری انجام دهیم.

روسای جمهور قبلی به نوعی گفته‌اند که نهاد ریاست جمهوری تدارکاتچی است و قدرت و اختیارات لازم را ندارد، نظر شما چیست؟

ساختار مدیریت تکه تکه است. مسئولیت برنامه یا عملکرد روشن و پاسخگویی اصل است؛ یعنی وقتی می‌خواهیم کاری انجام دهیم باید اختیار داشته باشیم و این اختیار را بر اساس اهداف پیش ببریم. مشکل به درون سیستم اداری ما بازمی‌گردد درون سیستم اداری ما این اختیارات تکه تکه شده است.

زمانی که من وزیر بودم اختیار تصمیم‌گیری من بین ۲۰ وزارتخانه و سازمان تقسیم شده بود و قادر نبودم که نیروی انسانی مورد نیاز خود را بگیرم. قادر نبودم که درآمد را آن‌گونه که می‌خواستم کسب کنم؛ قادر نبودم که مکانیزم‌های پرداخت را روشن و توسعه دهم؛ خرید کنم اگر دلم خواست به کسی رایگان خدمات بدهم. وزیر بودم اما اختیار نداشتم، مجلس تصمیم می‌گرفت که پول بدهد یا ندهند و برنامه و بودجه نیز به گونه دیگر تصمیم می‌گرفت.

شرکت نفت برای خودش حکومت بود، نیروهای مسلح حکومت دیگری بودند و شهرداری‌ها کار دیگری می‌کردند اما فشار را وزیر باید تحمل می‌کرد.

این به کانون‌های قدرت دیگر ربطی ندارد. می‌توان در درون خود دولت ساختار درست کرد که در این ساختار اختیار را به یک نفر داد. این مسئله در دست دولت است و اختیار دارد بگوید که من این اختیار را می‌دهم و بعد پاسخگویی می‌خواهم. به طور مثال در رابطه با گوشت و مرغ و نهاده‌ها چرا اینگونه شده است؟ چندین ارگان باید پاسخگو باشند. اما اگر این ارگان‌ها تحت یک فرماندهی بود یک نفر باید پاسخ می‌داد و او می‌توانست دستور دهد که گمرک آزاد کند و انبارها عرضه کنند. اما چرا این گونه نیست؟ برای اینکه هر کدام از آنها را یک ارگان نظارت می‌کند و واحد نظارت نیز برای خودش تصمیم می‌گیرد. تو اصلاً نمی‌توانی تصمیم‌گیری کنی، چون اگر خرید کنی می‌گویند، زد و بند کرده‌ای.

این نتیجه تقسیم قدرت‌ها و سیاست‌هاست که باعث به وجود آمدن این اتفاق‌ها بر سر جامعه، حاکمیت و مردم شده است. نمی توانید مدیری را پیدا کنید که گران یا ارزان جنسی را خریداری کند اما کار مردم را راه بیندازد،‌ باید ملاحظه کند و به شکلی خریداری کند که صدای کسی در نیاید. بعد می‌بینید عده‌ای این وسط می‌برند، می‌خورند و می‌دزدند و به کسی هم جوابگو نیستند.

 شما چگونه می‌خواهید با دولت پنهان  تعامل کنید؟

آن چیزی که در اختیار دولت است این است که ناهماهنگی‌های درون سازمانی را حل کند. آیا تجمیع، تخصیص و نظارت بر منابع دست دولت هست یا نیست؟ اما چرا این منابع گم می‌شود؟ نظارت آن بر عهده حاکمیت است چرا نمی‌توانند نظارت کنند که این پول‌ها کجا هزینه می‌شود؟ چه کسی باید FATF داخلی را اجرا کند؟ مگر نمی‌گویم با فساد، رانت، دزدی و قاچاق مشکل داریم؟ FATF را داخلی درست کنند تا کسی نتواند قاچاق کنند. اگر اجرا شود مشخص می‌شود چه کسی، چه میزانی کالا را به  کجا فرستاده و کجا مصرف شده است. حتی مبدا، مخاطب و مقصد نهایی آن مشخص است. چگونه گفته می‌شود که هزاران میلیارد پول گم شده و بعد می‌گویند پیدا شده اما پول موجود نیست و فقط فرد را پیدا کرده‌اند که مشخص هم نیست، تنها بوده باشد.

 حاکمیت می‌تواند سیستمی درست کند که روند و جریان پول شفاف حرکت کند و اگر کسی مقاومت کرد بگوید که آن کسانی که می‌برند و می‌دزدند مخالف شفافیت هستند، خیلی از معضلات و مشکلاتی که در رابطه با فرار مالیاتی است، درست می‌شوند.

دولت اطلاعات را طبق قانون بگیرد. هر کس هم که خواست می‌تواند اطلاعات غلط بدهد، اصلا همه به دولت دروغ بگویند که درآمد و مال و اموال ندارند. از طرفی، طرف بانک‌ها موظفند که داده‌ها را بدهند. در این شرایط هر جابجایی انجام شود با جزئیات مشخص است. هیچ بنگاهی نمی‌تواند زمین را تکه‌تکه کند و بفروشد. معلوم است هر کسی چه دارد و نمی‌توانند به پیرزنی که در یک روستا زندگی می‌کند کارت بازرگانی دهند.

اکنون کسانی که در مرزها قرار دارند امتیاز دارند که به آنجا بروند، برای اینکه با یک دیدن و ندیدن می‌توانند پول بگیرند. اما اگر این داده‌ها به هم نزدیک شده باشد افراد نمی‌توانند قاچاقی که وارد کشور شده را بفروشند. اگر رسانه‌های ما بخواهند این مسائل را شفاف کنند دیگر ممکن نیست پول مردم را بدزدند و آنها هم به خیابان بیایند و بگویند که «پول ما کجاست؟»

مذاکره با آمریکا دست دولت نیست

حدود اختیارات دولت در سیاست خارجه چقدر است؟ برخی وزیر خارجه را فقط مدیر اجرایی می دانند.

سیاست های کلی امور خارجه را مقام معظم رهبری مشخص می‌کند. اگر بگویند مذاکره کنیم، مذاکره می‌شود اگر بگویند نکنید، نمی‌شود این موضوع دست دولت نیست.

اختیار در برابر مباحث خارجی با رئیس‌جمهور نیست و او نمی‌تواند بدون اجازه از رهبری با کشورهای خارجی از جمله با آمریکا یا انگلستان صحبت و گفت‌وگو کند؛ وقتی مقام معظم رهبری درست یا غلط تصمیم می‌گیرند که کاری انجام نشود باید آن راه را رفت، چه دستاورد داشته باشد چه نداشته باشد؛ چرا که جهت گیری از طرف ایشان مشخص می‌شود؛ اگر بخواهیم تقابل کنیم همین دعواهایی درست می‌شود که هم اکنون نیز وجود دارد، وزارت خارجه در همان حدی اختیار دارد که مقام ایشان مشخص کرده است.

اما وزیر امور خارجه باید نسبت به مسائل پاسخگو باشد…

این همان تقسیم قدرت‌هایی است که وجود دارد. برخی از حرف‌ها را نمی‌توان در مجلس و در مقابل دیدگان همه گفت که مسائل به چه شکل بوده است، بلکه باید گفت که عده‌ای از وضعیتی که به وجود آمده سوء استفاده می‌کنند. حتی در مسئله سوال از رئیس‌جمهور، من گفتم که رئیس‌جمهور بیاید و همه چیز را بگوید، اما مصلحت ندانست و از کنار آن گذشت.

مشکلی که ما داریم صرفاً با دولت نیست، بلکه مجموعه حاکمیت هم دخیل است. هر کدام از آنها سهم خودشان را دارند و فقط دولت‌ها هستند که تخریب می‌شوند و این خیلی بی‌انصافی است.

باید مرز‌هایمان را با تمام کشورهای اسلامی برداریم

وقتی رهبری می‌گویند که با آمریکا گفت‌و‌گو انجام نشود چه کسی جرات می‌کند که با آمریکا گفت‌و‌گو کند

فکر می‌کنید ایران باید با برجام در شرایط فعلی چه برخوردی داشته باشد و اگر خود شما بودید چه می‌کردید؟

سیاست‌های کلی مقام معظم رهبری جای بحث ندارد، مقام ایشان تصمیم می‌گیرد و حاکمیت باید همان راه را برود. سیاست‌ها و جهت گیری‌ها را مقام ایشان مشخص می‌کند اگر مقام معظم رهبری برجام را قبول نمی‌کرد، برجام تصویب می‌شد؟ همانطور که اکنون می‌گویند که با آمریکا گفت‌و‌گو انجام نشود چه کسی جرات می‌کند که با آمریکا گفت‌و‌گو کند؟

پس اگر برجام را نمی‌خواهیم قبول کنیم از آن خارج شویم. نظر من درباره گفت‌وگو این است که باید مرز‌هایمان را با تمام کشورهای اسلامی برداریم. اروپایی‌‌ها با آن همه جنگ‌های صلیبی و مشکلاتی که با یکدیگر داشتند و به خون هم تشنه بودند مرزهای‌شان را برداشتند و تجارت می‌کنند. شهید مطهری هم می‌گویند اگر یک میلیارد مسلمان همه با هم باشند، هیچ قدرتی نمی‌تواند آنها را دچار مشکل کند.

یعنی معتقد به امت واحده هستید؟

قرآن معتقد به امت واحده است، من چه کاره هستم. توحید این را می‌گوید؛ امام زمان می‌آید که امت واحده را درست کند؛ یعنی تمام جهت‌گیری‌هایی که وجود دارد به سمت امت واحده است. این حرف برای خدا است و حرف‌های دیگر من درآوردی است و برای خدا نیست. اگر ما واقعاً خداپرست باشیم امامان و پیامبران آمده‌اند که ما را به طرف خدا ببرند و به غیر از خدا تمام بت‌ها را بشکنند. اگر شفاف شود و برای خدا سر خم کنیم و برای دیگران خم نکنیم دعوایی وجود ندارد.

آیا دغدغه شما هم تامین معیشت کشورهای مسلمان است؟

چراغی که به خانه رواست بر مسجد حرام است. از نظر اعتقادی خیلی روشن است که به کشورهای اسلامی کمک کنیم. اما اینکه دغدغه مردم خودمان را داشته باشیم نیز شفاف و روشن است. هر کدام جایگاه خودشان را دارند و طبیعتا باید کاری کنیم که مردم کشور ما راحت، با عزت و قدرت زندگی کنند اما باید در مقابل ظلم به کشورها اسلامی نیز بیاستیم.

با قرارداد ۲۵ ساله با چین موافقم

آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها رسماً و علناً می‌خواهند ما را ساقط کنند

در مورد قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین نظر شما چیست؟

به همان دلیلی که با برجام و FATF موافق هستم با این قرار داد نیز موافق هستم. آنها رسماً و علناً می‌خواهند ما را ساقط کنند، در نتیجه داشتن هم‌پیمان‌های مختلف و متعدد قدرت عملیاتی دشمن را کاهش می‌دهد. اگر پیمان‌های منطقه می داشتیم، آمریکا به راحتی نمی‌توانست ما را تحریم کند؛ اما چون گفتیم که خودمان با خودمان هستیم، نتیجه این شده است که در همه جا داریم تحریم می‌شویم. اولویت با مسلمان‌ها است و با هر کشور دیگری که بتوانیم کار کنیم، باید هم‌پیمان شویم چرا که قدرت تخریب طرف مقابل را کاهش می‌دهیم.

آمریکا و کشورهای اروپایی اصلا نمی‌خواهند که ما باشیم، مسئله این است که آنها این حکومت را به هیچ وجه قبول ندارد در نتیجه تلاش می‌کنند همه راه‌های ممکن را ببندند تا مردم معترض شوند و نتوانند زندگی کنند و بعد خودمان با خودمان دعوا کنیم.

اینکه آنها اینقدر نسبت به این قرارداد جلز ولز [واکنش نشان می‌دهند] می‌کنند برای این است که قدرت فشار آنها را کم می‌کند. هر چقدر ما بتوانیم قدرت عملیاتی آنها را کم کنیم و ضربه پذیری خودمان را در مقابل آنها کاهش داده و خود را قوی‌تر کنیم بهتر است.

در ضمن این قرارداد یک معامله است، یک چیزی می‌دهیم و یک چیزی می‌گیریم، اگر تصور کنیم در دنیا همیشه برنده و طرف مقابل بازنده خواهد شد، تصور غلطی است. مقام معظم رهبری در جریان هستند سیاست را مشخص کرده‌اند و با هماهنگی ایشان کار انجام شده است. همانطور که برجام ترامپ را در شورای امنیت و سازمان ملل شکست داد این قرارداد نیز می‌تواند چنین عمل کند.

این قراردادها ما را ماندگارتر می‌کند

برخی معتقدند این قرارداد سرانجام مشخصی ندارد و ممکن است به سرنوشت برجام دچار شود….

به همان دلیلی که اسرائیل و آمریکا و تندروها از برجام ناراضی بودند و به همان دلیلی که همه آنها خوشحال بودند که بتوانند ایران را در لیست سیاه FATF ببرند، نشان می‌دهد این قراردادها ضربه پذیری ما را کاهش می‌دهد و قدرت تهاجمی آنها را نسبت به ما کمتر می‌کند و ما را ماندگارتر می‌کند. اینکه ما چقدر تدبیر بکنیم از این موضوع حداکثر استفاده و بهره خودمان را داشته باشیم به هماهنگی، شعور و نوع معامله و نوع صحبت و اینکه اجازه بدهیم نخبگان پیگیری کنند، برمی‌گردد. اگر آدم‌هایی که مهارت ندارند در معاملات حاضر شوند سر آنها کلاه می‌گذارند.

مردم را تحریم کردند تا به علت فشارها، ناراضی باشند

فکر می‌کنید اگر مردم قراردادی را نپذیرند و به آن معترض باشند آن قرارداد باید ادامه پیدا کند؟

 آیا فکر می‌کنید در آمریکا ترامپ چیزی را که می‌گفت و پیگیری می‌کرد مردم می‌پذیرفتند؟ وقتی رای دادند تعیین حاکمیت کردند و اختیار دادند، حاکمیت سیاست‌گذاری را انجام می‌دهد. آنها نمی‌خواهند مردم ما راضی باشند چرا ما را تحریم کردند؟ برای اینکه مردم را در فشار بگذارند و آنها را ناراضی کنند.

حرف‌های بشردوستانه آمریکا حرف مفت است
می‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهند منابع و ذخایر کشورها را به رایگان ببرند

 فکر نمی کنید بخشی از رفتار ما باعث شده که تحریم شویم؟

یک مقدار رفتار ما قطعاً تاثیر داشته، اما در اینکه از اول آمریکا نمی‌خواست ما سرپا بایستیم بحثی نیست. یک کتابی به اسم جنگ بی‌پایان وجود دارد که نویسنده آن در  جنگ ویتنام بوده. در این کتاب می‌گوید که آمریکا هیچ وقت نمی‌تواند دست از منابع و ذخایر کشورهای دیگر به ویژه جهان سوم بردارد، به آنها نیاز دارد و می‌خواهد آنها را با قیمت مناسب و خیلی وقت‌ها مفت بردارد و امکان ندارد از آن‌ها چشم‌پوشی کند. آگاهان این سرزمین‌ها اجازه نمی‌دهند که منابع را به رایگان ببرند در نتیجه این معادله جنگ بی‌پایان است.

 آمریکا چرا از خاورمیانه دست نمی‌کشد و چرا به آفریقا نمی‌رود؟ یرای اینکه این ذخایر آنجا وجود ندارد و  آنجا منطقه استراتژیک نیست. نمی‌خواهد اینجا این منطقه را از دست بدهد و گرنه نه دلش برای اعراب و نه ایران و افغانی‌ها نمی‌سوزد. آمریکا منافع خودش را می‌خواهد. اکنون نیز حرف‌های بشردوستانه آنها حرف مفت است، می‌‌خواهند منافع و منابع را ببرند.

اینکه دانشمندان ما را ترور می‌کنند، برای چیست؟ برای اینکه می‌خواهند ما را ساقط کنند؛ اینکه ما هم اشتباه کنیم بستر و بهانه‌ای دست آنها می‌دهد که بگویند، گفتیم که آنها نمی‌دانند و نمی‌توانند.

آمریکایی‌ها افکار جوامع جهان سوم را مهندسی می‌کنند

مردم در انتخابات آمریکا ترامپ را که از نظر آنها اشتباه رفتار کرده بود، کنار گذاشتند تا سیاست‌های دیگری را جایگزین آن سیاست‌ها کنند، امکان ما برای تغییر برخی سیاست‌ها چیست؟

آنها مهندسین اجتماعی دارند، حدود ۴۰۰۰۰ phd و کارشناس می‌نشینند و افکار جوامع جهان سوم و کشورهای دیگر را شکل می‌دهند؛ اینکه چگونه اعتراض راه بیندازند، چگونه نهضت درست کنند و چگونه جوامع را آن‌گونه که می‌خواهند مهندسی کنند.

دکتر شریعتی در کتاب خود تاکید دارد که در جهان سوم باید رهبر انقلابی و آگاه وجود داشته باشد نه دموکراسی. دموکراسی به معنایی که آنها می‌خواهند. اینکه چگونه افکار را عمومی جامعه را شکل دهند برایشان ساده‌تر است.

چرا به عربستان سعودی و بحرین که همه پادشاهی هستند برای نداشتن دموکراسی اعتراض نمی‌کنند اما می‌گویند در کشور ما دموکراسی نیست؟ اگر دموکراسی نیست در این کشورها که بدتر از ما هستند، چرا اعتراض نمی‌کنند و به ما گیر داده‌اند؟

جنگ‌هایی که به ما تحمیل کردند، به اضافه مهندسی که از خارج برای ما می‌کنند وجود دارد. رسانه‌هایشان مسائل کوچک را می‌گیرند و بزرگ می‌کنند و بعد به رخ می‌کشند. من رفتار جناح‌های مختلف و به ویژه آدم‌های تمامیت خواهی که بعنوان اصولگرا فعالیت می‌کنند را قبول ندارم اما اینکه تصور کنیم این حرف‌هایی که آنها برای ما می‌زنند از سر دلسوزی برای ماست، راه خیلی اشتباهی را در پیش گرفته‌ایم.

مردم در عربستان اجازه اعتراض و نقد ندارند

به نظر شما چرا در عربستان هیچ اعتراض جدی تا کنون رخ نداده است؟

 برای اینکه هر که اعتراض کرده با قاطعیت آنها را کشته‌اند. عربستان اصلا نمی‌گذارد که کار به آنجا برسد و فضای عربستان آنقدر باز نیست که مردم حرف بزنند.  یک خبرنگار آنها که کمی حرف می‌زد در سفارت تکه تکه کردند و حتی نگذاشتند گوشت آن به بیرون بیاید. اصلاً آنجا چنین بستری باز نشده است. خلیفه است که تصمیم می‌گیرد. به گونه‌ای نیست که اجازه بدهند کسی حرف بزند و اعتراضی بکند.

آیا در آنجا روزنامه‌نگار این شکلی که اینجا هست، وجود دارد؟ آیا کسی آنجا وجود دارد که بنشیند حاکمیت یا ولیعهد عربستان را نقد کند، خاشقچی در آمریکا نقد کرد، پدرش را درآوردند. اصلاً در عربستان خبرنگاران و روزنامه‌نگاران چنین اجازه‌هایی دارند که خبرنگاران در ایران دارند؟

آماری از کشته شدگان آبان ۹۸ دارید؟

نه ندارم؛ حداقل من ندارم.

آیا در آبان ۹۸ مردم مقصر بودند؟

نه مدیریت کشور مقصر بود.

آقای صادقی گفتند که کمیسیون در مجلس دهم حوادث آبان را پیگیری می‌کرده است. شما هم در هیئت رئیسه آیا پیگیری انجام دادید؟

اگر هم پیگیری می‌کردیم، جواب نمی‌دادند، چون قوه قضاییه برای خودش یک تصمیم می‌گیرد؛ نیروی امنیتی برای خودش یک تصمیم می‌گیرد، بچه‌هایی که در سپاه هستند اصلاً جوابگوی مجلس نیستند که مجلس بخواهند پیگیری کند و جواب بگیرد. اینها اشکالات عمده‌ای است که ما داریم. جاهایی وجود دارد و تصمیم‌هایی می‌گیرند که به مجلس پاسخگو نیستند.

مجلس در همه امور اختیار ندارد

مگر مجلس در راس امور نیست؟

این ساختارها در برخی جاها قدرت دارد برخی جاها ندارد. مجلس خیلی کارها می‌تواند بکند، یک‌سری کارها را نیز نمی‌تواند انجام دهد. در کشور ما اینگونه نیست که مجلس در همه امور اختیار داشته باشد، از من قبلا هم پرسیدند که مجلس در راس امور است؟ گفتم نه؛ در تئوری هست اما در عمل نیست.

 با خانواده‌های کشته شدگان آبان ۹۸ دیداری انجام داشتید؟

نه چون در تبریز اتفاقی نداشتیم، نرفتم. اما در تهران یک سری از بچه ها رفتند، دیدند اما طبیعتا با همه خانواده ها دیدار نکردند. باید توجه داشت که در آبان ۹۸ عده‌ای می‌خواستند ساقط کنند، در اخبار می‌گفتند که شما بیایید و به هم بریزید. یه عده آدم بی‌گناه نیز دانسته یا نادانسته قاطی شدند؛ اینکه چه کسی آنها را هدایت و تبلیغ می‌کند جای بحث و تامل دارد، اینکه ما باید خیلی بهتر عمل می‌کردیم که این اتفاق نیفتد، اگر جوابگو می‌بودیم این وضعیت را در کشور نداشتیم.

 شما به آزادی های اجتماعی تا چه حد قائل هستید؟

در چارچوب قانون.

نظرتان درباره مباحثی که تحت عنوان حجاب اجباری مطرح می شود چیست؟

این را در قانون ندیدم. من به عنوان یک فرد این شکل را قبول ندارم. ما موضوعی داریم تحت عنوان «احترام به فرهنگ منطقه». ما کاری کرده‌ایم که دعوا و تقابل به وجود آمده و دیگر احترام نیست؛ این رفتار را باید اصلاح کنیم و به یکدیگر احترام بگذاریم.

 یکی این چارچوبی را  که من می‌گویم دوست ندارد، باید بپذیریم و به آن بی‌احترامی نکنیم و طرف مقابل هم دوست ندارد مرا با این این قیافه ببیند و حق ندارد بی احترامی و توهین کند اما اکنون به همدیگر توهین می‌کنیم.

باید با همه کانون‌های قدرت و صاحبان اندیشه‌ای که نگاه بسته‌ای دارند، دلسوزانه صحبت کرد

چگونه باید آن را مدیریت کنیم؟

 کار سختی است اما باید با صاحبان اندیشه که چنین نگاه بسته‌ای دارند صحبت کنیم، واقعیت‌ها را نشان‌شان بدهیم باید در عمل به آنها نشان داد که این روند نتیجه‌اش این چیزی است که می‌بینیم.

حضرت علی می‌فرمایند کسی که با بصیرت می‌بیند و با علم و آگاهی عمل می‌کند در شروع هر کاری باید ببیند که این عمل به نفع است یا به ضرر؛ اگر به نفع است  ادامه پیدا کند و اگر به ضرر است، دست بردارد.

 ۴۰ سال است تلاش می‌کنیم کسی مویش بیرون نباشد و آرایش نکرده باشد. اکنون  ارزیابی کنیم ببینیم آیا این مداخله شرایط را بهتر یا به بدتر کرده است. اگر بهتر کرده، ادامه دهیم، اگر بدتر کرده دست از این کار برداریم.

 این چیزی است که دستور حضرت علی علیه السلام است ما که ادعا می‌کنیم پیرو و رهرو حضرت علی هستیم، همین کار را انجام دهیم.

اگر ما به عنوان مسلمان واقعی که جز خوبی، راستی و عزت، بدی کسی را نمی‌خواهیم و و هر کاری از دستمان  بر می‌آید برای جامعه انجام دهیم، ببینید مردم عاشق چنین افرادی می‌شوند یا نمی‌شوند؟ ما جسارت مسلمان شدن نداریم. ما جسارت رفتار انسانی مسلمان شدن را نداریم بعد با طرف مقابل دعوا می‌کنیم.

جامعه سیگنال‌ها و فرهنگ‌های متفاوت دارد هر کس بگوید که این فرهنگ را می‌برم و فرهنگ‌های دیگر جای آن می‌گذارم مطمئن باشید دروغ می‌گوید. کسی نمی‌تواند فرهنگ جامعه را نادیده بگیرد و بعد بگویید که من با آنها می‌جنگم. باید با تعامل و گفت‌وگو و تغییر نگاه و تجربه‌ها پیش رفت. باید با همه کانون‌های قدرت نشست و دلسوزانه با آنها صحبت کرد.

می‌خواهیم فرهنگ را با دستور، امر و نهی و فیلتر کردن درست کنیم

پارادوکس فیلترینگ و حضور مقام های ارشد را در شبکه های اجتماعی چگونه می‌توان بری افکار عمومی توجیه کرد؟

در رابطه با مسائل فرهنگی خیلی مشکل داریم و می‌خواهیم فرهنگ را با دستور و امر و نهی و فیلتر کردن درست کنیم، همیشه پیشگیری و واکسیناسیون بهتر از درمان است.

وقتی واکسینه باشیم، اتفاق نمی‌افتد اما واکسن را نمی‌زنیم و می‌خواهیم محدود کنیم و بگوییم افراد تکان نخورند در نتیجه این دعواها و تناقض‌ها و تنش‌های اجتماعی به وجود می‌آید.

 واکسن‌زدن این است که اندیشه و فکر انسان‌ها را طوری آموزش دهیم که در مقابل این تهاجم ها خود را نگه دارند. در زمان شاه بدون نام دین زندگی می‌کردیم و همه چیز آزاد بود، همه خواننده‌ها هم آن زمان بودند اما هیچ خواننده‌ای نمی‌توانست در دانشگاه خوانندگی کند، کسی مشکل نداشت اما دانشگاه جای رشد آگاهی و بحث‌های دیگر بود. به دانشگاه پیش از انقلاب نگاه کنید گوگوش، مهستی و حمیرا همه بودند اما یک نفر جرات نمی‌کرد در دانشگاه برنامه اجرا کند؛ در دانشگاه‌ها هم فقط افراد مذهبی‌ نبودند و از همه بودند اما دانشجو مقامش بالاتر از این بود که به این چیزها دل ببندد.

چرا اکنون اینگونه شده است که نه گوگوش که خوانند‌ه‌های دست چندم اگر به دانشگاه بیایند سر و دست برای آنها می شکنند. آنجا آزاد بود اما ذهن دانشجو واکسینه شده و دانشجو در فکر ساختن مملکتش و در فکر مبارزه با ظلم، زور و قلدری بود.

دانشجو مقابل هر کس و ناکسی سر خم نمی‌کرد اما اکنون کاری کردند که تقابل ایجاد شده است. این رفتارها را باید اصلاح کرد وگرنه فطرت انسان خود به خود به سمت تعالی و عظمت خداست.

بنا به شرایطی درباره ادامه حضورم در انتخابات تصمیم‌ می‌گیرم

با توجه به این که گفتید نباید شما را در قالب هیچ کدام از جناح‌ها بگذاریم می‌شود بگویید که پشتوانه رای شما کجاست؟ اگر اصلاح‌طلبان به یک گزینه برسند کنار خواهید رفت؟

ما حرف خودمان را در جامعه خواهیم زد. اگر لازم باشد ممکن است کنار برویم اما اینکه آنها اکنون چه می‌گویند،نمی‌دانم. من مستقل از آن روند ورود کرده‌ام  اما در آخر ممکن است مصوباتی باشد و هماهنگی‌هایی انجام بشود، نظرسنجی انجام شود و ببینیم که آن کسی که فکرش به ما نزدیکتر است و مقبولیتش در جامعه بیشتر است برای اینکه آن مقبولیت حفظ شود آنجا آدم تصمیم بگیرد که بماند یا نماند، تازه اگر از این مراحل عبور بکند.

لاریجانی اصلاح طلب نیست

اصلاحات باید بدون جنگ و دعوا و خونریزی انجام شود

شما همواره به عنوان یک نیروی مشترک بین آقای لاریجانی و خاتمی محسوب می‌شدید،‌ آیا احتمال دارد که شما برای گرم کردن تنور انتخابات و جمع‌آوری آرا به نفع آقای لاریجانی حضور پیدا کرده باشید؟

اصلاً اینگونه نیست. این تصوراتی است که جامعه از آدم می‌کند و در قالب ها جا می‌دهند. طبیعتا نگاه من اصلاحی و اصلاحاتی است و معتقدم با تمام وجود باید اصلاحات کرد تا مسائل حل شود. معتقد نیستم که با دعوا و خونریزی و با جنگ باید انجام شود. باید در عمل نشان بدهیم که فکر و اندیشه ما بهتر است.

آقای لاریجانی هم اصلاح طلب نیست. آقای لاریجانی بیشتر در جریان اصولگرا قرار می‌گیرد و اگر اصلاح‌طلبان از ایشان در قم دفاع کردند و در لیست امید گذاشتند برای این بود که کاندید‌ایی در قم نداشتند، شما چگونه می‌خواهید لاریجانی را در جریان اصلاحات قرار دهید حداقل از نظر جریانی ایشان در مجلس نیز در گروه اصولگراها بود.

نمی‌توانیم حق تجمع و اظهارنظر را از مردم بگیریم و بگوییم فقط حرف ما را بزنند

با اجازه ندادن‌ها و رد کردن‌ها، مشارکت را کاهش می‌دهیم

 

شما و آقای مطهری هر کدام بخشی از سبد آرای اصلاح‌طلبان و آذری زبان‌ها را دارید، آیا قرار است آن را در اختیار کاندیدای دیگری قرار دهید؟

در مملکت مهندسی انجام می‌شود و رفتاری که ما داریم، همدیگر را تقویت می‌کند. اگر به جایی برسد که حلقه را تنگ‌تر کنند که حضور سلایق مختلف در انتخابات شکل نگیرد، حضور پای صندوق‌ها به شدت کاهش پیدا خواهد کرد. اینگونه نیست اگر گروهی اجماع کنند مجموعه دیگر به حرف آنها گوش دهند و پای صندوق‌های رای بیایند.

 اکنون باید کاری کنیم که مردم پای صندوق‌های رای بیایند و اجازه دهیم که مردم تصمیم بگیرند؛ با این گونه رفتار، اجازه ندادن‌ها و رد کردن‌ها در مقابل دیدگان جهان کاری می‌کنیم که تعداد کسانی که پای صندوق رای می‌آیند کاهش پیدا کند.

 اگر این کشور کشور شیعه است یعنی تمام کسانی که اینجا زندگی می‌کنند شیعه و مال این کشور هستند، حق دارند و باید صدایشان شنیده شود؛ اگر حق می‌گویند باید صدایشان را بشنویم، حق مستقل از من و شماست باید حق را باز تعریف کرد.

کتاب حق و باطل از دیدگاه قرآن شهید مطهری به عنوان چهارچوب اجرا شود. نمی‌توانیم حقوق اجتماعی، حق تجمع و اظهارنظر را از مردم بگیریم و بگوییم فقط حرف ما را بزنند، می‌توانیم بگوییم اما کسی آن را نمی‌پذیرد.

 باید در عمل نشان دهیم که جهت گیری این راه، مناسب‌تر از راهی است که دیگری می‌گوید و شما در عمل باید نشان دهید که راه شما بهتر است. مملکت شیعه است و اما با رفتارمان چه کرده‌ایم؟ کاری کرده‌ایم که مخالفت‌ها با ما زیاد شده‌اند و این خیلی خطرناک است.

با سانسور و بایکوت دیگران به ضرر انقلاب و کشور عمل می‌کنند

چگونه می‌خواهیم مردم را از ناامیدی و سرخوردگی خارج کنیم و به آنها بگوییم که صندوق رای هنوز کارایی دارد؟

اگر صندوق رای نتواند کارایی داشته باشد،‌ راه دیگری نداریم، اما اینکه بخواهند گروه و جناح خودشان تایید و طرف مقابل را حذف کنند اعتقادی که به اسم اصول و اسلام دارند را تخریب و زیر سوال می‌برند، این کشور را زیر سوال می‌برند… اگر آدم‌هایی که می‌خواهند با قدرت‌نمایی، سانسور و بایکوت بقیه را حذف کنند، علی می‌ماند و حوضش و این به ضرر انقلاب، کشور، باور و اعتقادی است که آنها ادعا می‌کنند به خاطر آن تلاش می‌کنند.

اگر شما بخواهید به عنوان یک رئیس جمهور رفراندوم برگزار کنید چه مواردی را پیشنهاد می‌دهید؟

قبل از برگزاری رفراندوم، باید همان چارچوب‌ها و پتانسیل‌هایی که در قانون اساسی وجود دارد را اجرا کنیم. یعنی حقوق اقلیت‌ها، انسان‌ها و چارچوب‌های قضایی و اختیاراتی را واگذار کنیم و شوراها را درست اجرا کنیم.

هنوز این کارها را انجام نداده‌ایم و می‌خواهیم کار دیگری انجام دهیم. در قانون اساسی تصمیم‌گیری با شوراها است آیا شوراها آن تصمیم و اختیار را دارند که تصمیمات را بگیرند؟ تلاش اول این است که این قانونی که وجود دارد را در خیلی از جاها درست اجرا کنیم، اگر این اتفاق بیفتد خیلی از حقوق جامعه را به آنها باز می‌گردانیم.

 دولت اختیاراتی داشته که از آنها به صورت علمی و کارشناسی استفاده نکرده است چرا آن چیزی که در اختیارش بوده اجرا نشده است؟ جلسه مفاسد اقتصادی وجود داشته اما روشی که باید با مفاسد برخورد کنند پیش نرفته است؛ اگر اینگونه انجام شود طبیعتاً به نتیجه نمی‌رسیم.

وقتی قانون وجود داشته و دولت می‌توانست این قانون را اجرا و بر آن پافشاری کند؛ انجام نداده اما الان به جایی باید گیر دهد که لازمه‌اش این است که اختیار را از دیگری بگیرد؟ اول باید کار خود را به درستی انجام دهد بعد اگر توانست اختیاری را بگیرد، این کار را بکند.

اگر در جایگاهی که ما قرار گرفته‌ایم در آن حدی که اختیار داریم، درست عمل کنیم به نتیجه می‌رسیم و اگر می‌توانیم به تفاهم برسیم یک عده‌ای که تمامیت‌خواه و قدرت‌طلب هستند و نمی‌خواهند به تفاهم برسند را می‌توانیم مدیریت کنیم. می‌توان مردم را وارد صحنه کرد و قدرت داد، البته در محدوده‌ای که قدرت داریم یعنی در همان محدوده می‌توانیم با جامعه هماهنگ کنیم و تعامل داشته باشیم و بعد بگوییم که می‌خواهیم همه پرسی انجام دهیم.

برخورد با جمعیت امام علی درست نبود

در مورد برخوردی که با جمعیت امام علی شد، نظرتان چیست؟

کار اشتباهی کردند که آن برخورد انجام شد. جمعیت امام علی را زیاد نمی‌شناختم فقط چند بار آمدند با من صحبت کردند؛ تصور می‌کنم که نباید این کار را می‌کردند حتی در کمک‌هایی که به زلزله زدگان انجام می‌شود نیز  تمام مسیرها را به یک جناح خاص سوق می‌دهند تا از طریق آنها شکل بگیرند؛ این سیاست درستی نیست.

از وزیر کشور خواستید که توضیح دهد؟

من نخواستم، اما او هم اختیاری در آن رابطه ندارد.

اگر شما رئیس جمهور بودید در این خصوص چه کار می‌کردید؟

اگر در چارچوب هایی که در اختیار دولت‌ها است، درست عمل می‌کردند خیلی از این مشکلات را می‌توانستند حل کنند. اما اینکه این دولت‌ها تمام مشکلات را می‌توانند به تنهایی حل کنند حرف درستی نیست و غیر ممکن و نشدنی است. اما می‌شود، جلوی رانت، قاچاق و  دزدی را گرفت و بستر را برای توانمندسازی جمعیت‌های مختلف باز کرد.

ما در این میدان با این کانون های قدرت بازی می‌کنیم. این کانون‌های قدرت هر کدام از اختیارات و قدرت‌هایی برخوردارند، قدم اول این است که دولت از اختیارات خودش در چارچوبی که دارد درست استفاده کند؛ بعد بگویید که چرا قوه قضاییه اینگونه رفتار می‌کند،  بنیادها و موسسات مختلف چرا این گونه عمل می‌کنند و می‌توان آنها در چارچوب قانون مدیریت کرد.

 باید با تعاملی که با مقام معظم رهبری هست و با توجه به دغدغه‌هایی که ایشان دارند، وارد گفت‌وگو شویم. در این جریانات روند قضیه به گونه‌ای بوده که از درون درحال تخریب کل ساختار هستند، اسمش اصلاحات است اما در جهت تخریب است.

کار مشارکتی به معنای این نیست که یک نفر را حذف کنیم؛ مشارکت یعنی همه را بازی بدهیم با سهمی که دارند. طبیعتا آن کسی که خون، جان و زندگی‌اش را  داده و شب و روز تلاش می‌کند سهم بیشتری از کسی دارد که فقط حرف می‌زند و البته آن هم باید حرف بزند و سهم داشته باشد اما به این صورت که یک نفر را حذف کنیم و همه میدان را به دیگری بدهیم درست نیست.

کشته و مرده قدرت نیستم

برای ایجاد شور و شوق در انتخابات آمده‌ام

فکر می‌کنید که شورای نگهبان شما را تایید می‌کند؟

نمی‌دانم. بیشترین تلاش ما این است که بتوانیم یا حضور خود شور و شوق را در جامعه زیاد کنیم؛ تایید کردند، ادامه می‌دهیم، تایید هم نکردند، خدا را شکر می‌کنیم و به دنبال کار خودمان می‌رویم این گونه نیست که کشته و مرده قدرت باشیم.

ما اگر اسلام ولایت و رهبری را می‌خواهیم باید هوای مردم را داشته باشیم، باید مردم را راضی کنیم اگر می‌خواهیم مملکت شیعه را داشته باشیم، باید مردمی که در اینجا زندگی می‌کنند خوشحال و راحت باشند.

مردم می‌بینند آقازاده‌ها در کشورهایی هستند که ما هر روز بر آنها مرگ می‌فرستیم، آنها زندگی، شرایط و سطح رفاه خود را با این افراد مقایسه می‌کنند و اینکه چرا پدران آنها به عنوان مسئول نتوانسته‌اند چنین شرایطی را در ایران برای همه ایرانیان فراهم کنند و به دلیل ناتوانی در ایجاد این شرایط، فرزندانشان را راهی این کشورها کرده اند…

آیا همه کسانی که خارجند آقازاده هستند؟ همه کسانی که آمریکا و اروپا می‌روند آقازاده هستند؟ خیلی جاها دانشگاه‌های بهتری از دانشگاه‌های ما دارند اگر یک آدم بخواهد علم‌ و مهارت بهتر کسب کند جایی می‌رود که بتواند آن مهارت را یاد بگیرد. در دانشگاه های ما ، هر کسی آورده و اسمش را استاد گذاشتیم و یک تکیه برایش زده‌ایم، در این شرایط کسی درس نمی‌خواند و من نیز نمی‌روم استاد این دانشگاه شوم تازه با آن گزینش‌هایی که درست کرده‌ایم.

هر کسی مهارت یاد بگیرد کار درستی است اما اینکه سوء استفاده کند، تخلف کند و از بیت المال هزینه اش را بدهند غلط است. یکی توانایی این را دارد که بچه‌اش را بفرست دوره ببیند و خدمت کند این خیلی خوب است، اما اینکه بگوییم هر کس بچه اش به خارج رفته آقازاده است، اجحاف است.

این خوب است که بسیاری از بچه‌های ما بروند آموزش ببینند و بازگردند. زمان شاه هم می‌رفتند اما باز می‌گشتند. جوان‌های ما باید این باور که به آنها اعتقاد داریم و اگر آنها را می‌فرستیم یعنی به کمکشان نیاز داریم را باور کنند برمی‌گردند. زمانی برنمی‌گردند که مهارت پیدا کنند اما چون مثل ما حرف نمی‌زنند قبول‌شان نداشته باشیم، خب در این صورت دیوانه است که بازگردد.

اینکه هرکس آقازاده بود و خارج رفت، خیانت کرده است حرف خیلی بدی است این همان چیزی است که برای ما درست کردند تا به همه چیز بدبین شویم.

اگر رئیس جمهور شوید وزیر زن انتخاب می‌کنید؟

براساس شاخص‌ها هرکسی بالا بیاد انتخاب می‌شود و نه بر اساس جناح بازی، سیاسی‌کاری و جنسیت.

نظر شما راجع به پان ترک ها در آذربایجان چیست؟

پان ترکیست را چه کسی درست کرده است؟ قانون را اجرا کنیم. قانون وجود دارد که ترک، کرد، عرب و لر می‌توانند با زبان خودشان در مدرسه آموزش ببیند. زبان و مکاتبات فارسی است اما آنها حق دارند در مدرسه زبان ترکی را یاد بگیرند چرا اجازه داده نمی‌شود؟ به چه دلیلی انگلیسی، کره‌ای و آلمانی را می‌گذارند اما وقتی ترکی، کردی گفته‌‌ می‌شود، پان ترکیست هستند؟

 کسی که هویتم را نادیده می‌گیرد من تمام وجود آن را نادیده می‌گیرم؛ من ترک هستم دیگری عرب، فارس و کرد است به چه دلیل نباید با زبان خود یاد بگیرد و بنویسد؟

چرا طبق قانون با من رفتار نمی‌کنید وقتی با قانون با من رفتار نمی‌کنند از آن طرف بام می‌افتند، خدا مرا اینگونه خلق کرده، شما چه کاره هستی که می‌خواهید مرا انکار کنید؟ چه کاره هستید که مرا مسخره می‌کنید؟ همان احترام به یکدیگر است هر کس در هر زبانی احترام خودش را دارد وقتی به من توهین می‌کنید من نیز به شما توهین می‌کنم.

نظر شما راجع به طرح جوانی جمعیت چیست؟

کاری که انجام دادند علمی نبود و باعث خواهد شد که راه‌های غلط در جامعه شکل بگیرد و جان یک عده از زنانی که نمی‌خواهند بچه‌دار شوند و ممکن است از مسیرهای غیر قانونی سقط انجام دهند به خطر بیفتد و بمیرند.

کمیسیون ماده ۸۸ خودشان تصمیم گرفتند اما کار اشتباهی بود و کار علمی نیست. راه توسعه جمعیت این نیست که آنها در پیش گرفته‌اند. ما اشتغال و امنیت شغلی و زندگی و رفاه برای مردم درست کنیم آنها خود به خود ازدواج می‌کنند.

وقتی امید به آینده ندارند با چه کسی ازدواج کنند؛ ازدواج کردند وقتی نمی‌توانند زندگی خانواده را بچرخانند، چگونه دوتا بچه نیز بیاورند. باید این مشکل را حل کنیم نه اینکه این گونه از این قانون ها در جامعه اعمال کنیم که مشکلات خودش را خواهد داشت.

Share