چهار اقیانوس
این چهار حرف، چهار اقیانوس، در چهارگوشهی خاک است که افلاک در آیینهاش، فرشتگان را به ضیافت سجود میبرد؛ اقیانوسهایی که رودهای عشق و مهربانی و دوستی و صلح و صفا در آنها میریزند…
نامی سبز، شکل گلی تابان، از زلا لینه ی آب و آیینه، در جهان میگردد و نسیمهای رهگذر، عطرش را کوچه کوچه، خانه خانه و پنجره پنجره میپراکنند. روی سجادهها باران یاس میبارد؛ باران نیلوفر و نرگس؛ هنگام که نام بلندش جاری میشود…
کجای دنیا، پژواک این نام پیچید و بهار در بهار شکوفا نشد؟ کجای دنیا: عشقنامهاش قرائت شد و عاشقان، مستانه مست، سر به آستان جنون نزدند؟!
میگذرد این نام زیبا، شکل قصیدهای با قافیههای بیپایان… و جهان و طبیعت و انسان در خانقاه آفتاب و ماه، چرخ میخورند و پیالههای نور را به پیمانهی آسمان میزنند…
از دریا پرسیدند: این نام چیست؟ بیقرارترین موجها، در یک سمفونی بلند خواندند: محمد (ص)
از جنگل پرسیدند: خوشخوانترین پرندگان، غزل به غزل خواندند: محمد (ص)
از کوه پرسیدند: پرطنینترین پژواک، پروازکنان خواند: محمد (ص)
این چهار حرف، چهار اقیانوس، در چهارگوشهی خاک است که افلاک در آیینهاش، فرشتگان را به ضیافت سجود میبرد؛ اقیانوسهایی که رودهای عشق و مهربانی و دوستی و صلح و صفا در آنها میریزند…
اقیانوسهایی آیینه مانند که هیچ غباری را در جهان، یارای آلودن آن نیست.
ای چهار حرف مقدس! ای چهار اقیانوس عشق!
سلاموصلوات بر تو…
سید رضا سید دانش
فعال فرهنگی و رسانهای
دیدگاه