وطن دوستی میراث جنبش کوچک جنگلی است|برای درک جنبش جنگل باید انقلاب مشروطه را بشناسیم
یک جامعه شناس، جنبش جنگل را غیر قابل مصادره دانست و خاطرنشان کرد: میراث میرزا وطن دوستی است، زیرا مرحوم کوچک جنگلی ایران خواه و ایران دوست بود و نسبت به همه نیروها و جریان ها و گروه ها نگاه باز داشت و از نظر مذهبی، نواندیش بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا عباس نعیمی جورشری، جامعه شناس در گفت وگو با ایسنا، با بیان اینکه برای تحلیل نهضت میرزا کوچک جنگلی در ابتدا باید بدانیم با چه پدیده ای مواجه هستیم، اظهار کرد: برخی این پدیده را یک انقلاب دانسته و از آن تعبیر به «انقلاب جنگل» می کنند، برخی دیگر حرکت میرزا را تجزیه طلبانه می دانند؛ عده ای نیز هستند که معتقدند حرکت میرزا نوعی شورش و راهزنی بوده است، اما پدیده جنگل متمایز از این عناوین است.
وی حرکت کوچک جنگلی را دارای ایدئولوژی مشخص، بینش مشخص، رهبری مشخص، تاسیس مشخص و تشکیلات مشخص دانست و افزود: آغاز، فرایند و انجام حرکت میرزا مشخص است و اهداف خاصی را پیگیری می کند و بر همین اساس برنامه ریزی مشخص دارد لذا مبنی بر مفهوم شناسی جامعه شناسانه این حرکت «جنبش»(movement) تلقی می شود.
این دکترای جامعه شناسی، شورش ها را فاقد ایدئولوژی و تشکیلات دانست و تصریح کرد: جنبش جنگل حتی انقلاب هم نیست، زیرا انقلاب ها در تمامیت یک کشور رخ می دهند؛ نه یک منطقه کوچک.
نعیمی جورشری، انقلاب مشروطه را پدر معنوی جنبش جنگل دانست و گفت: برای درک جنبش جنگل باید انقلاب مشروطه را بشناسیم. انقلاب مشروطه مجموعه تحولاتی بود که می خواست کشور را دارای قانون کند تا حکام اجازه حکمرانی استبدادی بر کشور را نداشته باشند لذا انقلاب مشروطه مجلس تشکیل داد، قانون نوشت و عدالتخانه تاسیس کرد.
وی با بیان اینکه انقلاب مشروطه مقابله با مستبدان داخلی و عناصر خارجی را سرلوحه تفکر خویش قرار داده بود، عنوان کرد: انقلاب مشروطه یک حرکت مدنی، مدرن، آزادی خواهانه، عدالت طلبانه و قانون مدارانه بود که با تعطیل شدن مجلس در سال ۱۲۹۰ با شکست مواجه شد لذا یک جمعیت مشروطه خواه که در راس آن کوچک جنگلی قرار داشت، جنبش جنگل را در ۱۲۹۳ تاسیس و در ۱۲۹۴ عملیاتی کردند.
این پژوهشگر، با اشاره به تفاوت انقلاب مشروطه با جنبش جنگل، تاکید کرد: مشروطه یک انقلاب مدنی بود، اما جنبش جنگل ماهیت چریکی و پارتیزانی داشت، یعنی نیروهای غیر نظامی مسلح شده بودند و یک حرکت مسلحانه را پیش می بردند. ابزار مشروطه مجلس، قانون و مطبوعات بود، اما جنگلی ها اسلحه به دست گرفته بودند، زیرا نیروهای خارجی منطقه را تاراج می کردند و تمامیت ارضی ایران نقض شده بود.
این جامعه شناس، با بیان اینکه نمی توان کارنامه جنبش جنگل را یکدست دید و تحلیل کرد، گفت: جنبش جنگل از ابتدا با تفکر ملی گرایانه و مذهب باورانه شخص میرزا آغاز شد، اما در ادامه افت و خیز داشت. جنبش جنگل یک حرکت کوتاه چند ماهه نبود و می توان آن را بلندترین جنبش اجتماعی – سیاسی ایران معاصر دانست که هفت سال به طول انجامید.
وی با اشاره به تفاوت پایگاه اجتماعی جنبش جنگل در طول هفت سال عمر آن، خاطرنشان کرد: سه جریان در جنبش جنگل دخیل بودند. جریان اول جریان وطن دوستانی است که مانند مرحوم میرزا و دکتر حشمت باورهای مذهبی داشتند و معتقد به حفظ تمامیت ایران بودند، اما طی سه سال پایانی جنبش جنگل، یعنی سال های ۱۲۹۳ تا ۱۳۰۰ کوچک جنگلی تنها ماند و آن استیلا و تسلط لازم را بر جنبش نداشت.
نعیمی جورشری، جریان دوم را جریان چپ مارکسیست – لنینیست دانست و اضافه کرد: تفکر لنینیستی ایدئولوژی حاکم بر شوروی بود که به عنوان همسایه شمالی ایران در سال ۱۹۱۷ به پیروزی رسیده بود و برخی از نیروهای داخلی متاثر از آن فضا بودند لذا دو سال پایانی جنبش جنگل تحت هژمونی جریان چپ قرار گرفت.
نویسنده کتاب «جریان شناسی سیاسی جنبش جنگل»، از جریان سوم به عنوان جریان سیاسی راست محافظه کار یاد کرد و گفت: این جریان ایدئولوژی و بینش خاصی ندارد و تفکرش سیال است و موضع گیری با ثبات نمی کند، بلکه فرصت طلب است لذا جنبش جنگل هم از حیث زمانی یکدست نیست و هم از لحاظ محتوایی سه جریان در آن دخیل هستند.
وی با بیان اینکه جریان چپ به تاسی از تفکر انترناسیونال دنبال جدا کردن گیلان و حتی الحاق ایران بود، اضافه کرد: مرحوم میرزا یک ملی گرا، مشروطه خواه، وطن خواه و وطن دوست و مذهبی نواندیش بود که بعد از اعلام جمهوری گیلان، نشان داد تفکرات جدایی طلبانه ندارد. در این راستا ائتلاف جریان چپ با جریان مذهبی ملی گرا در دو سال پایانی جنبش نیز به نتیجه نرسید و این جنبش تضعیف شد.
نعیمی جورشری، در پاسخ به این سوال که «چرا جنبش میرزا کوچک جنگلی با شکست مواجه شد؟»، تصریح کرد: جنبش جنگل اگرچه اهداف ملی داشت، اما مختصات آن محلی و محدود به جغرافیای گیلان بود. در واقع عمر جنبش های محلی تحت الشعاع تحولات کلان ملی و بین المللی قرار دارد، زیرا تغییر رویکرد سیاسی مرکزنشینان و بدعهدی نیروهای بین المللی، جنبش های محلی را ضعیف می کند.
وی با بیان اینکه تضادهای داخلی و فشارهای بین المللی پایگاه اجتماعی جنبش جنگل را فرسایشی کرده بود، ادامه داد: البته فعالیت کمیته اتحاد اسلام با رهبری مرحوم میرزا طی سال های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ در اصلاحات اجتماعی به ویژه در دورانی که کشور با قحطی مواجه بود، بسیار اثرگذار بود.
این جامعه شناس، جنبش جنگل را غیر قابل مصادره دانست و خاطرنشان کرد: میراث میرزا وطن دوستی است، زیرا مرحوم کوچک جنگلی ایران خواه و ایران دوست بود و نسبت به همه نیروها و جریان ها و گروه ها نگاه باز داشت و از نظر مذهبی، نواندیش بود.
نعیمی جورشری، با اشاره به ارتباط میرزا با مشروطه، بیان کرد: انقلاب مشروطه به دنبال آزادی بود تا صدای مردم توسط شاه سرکوب نشود و مردم برای رسیدن به حقوق خودشان توان رجوع به نهادی را داشته باشند که عدالتخانه از آن زمره است.
وی با تصریح بر اینکه شعارهای جنبش جنگل به شکل دیگری در دهه ۴۰ و ۵۰ مطرح شد، عنوان کرد: مطالبات مردم ایران در جریان انقلاب ۵۷ که همانا قانون، آزادی، عدالت و مخالفت با استبداد داخلی و مداخلات بیگانگان بود، به معنای دیگر در جنبش جنگل نیز وجود داشت.
این نویسنده و پژوهشگر، با اشاره به تغییرات جامعه سنتی دوران جنبش جنگل تا نهضت ملی نفت و انقلاب اسلامی، خاطرنشان کرد: ایرانی ها در طول دوران معاصر سه خواسته اصلی داشتند و حرکت های اجتماعی با مطالبه «آزادی»، «استقلال» و «عدالت» همراه بوده لذا این سه خواسته طی ۱۰۰ سال اخیر و بعد از انقلاب مشروطه همواره در جنبش های مردمی به چشم می خورد.
نعیمی جورشری، حوادث تاریخی را علاوه بر بازگویی و بازخوانی نیازمند تحلیل های علمی، بین رشته ای و جامعه شناسانه دانست و گفت: اسناد تاریخی جنبش جنگل بسیار حائز اهمیت هستند، اما تکرار یک متن تاریخی سودمند نخواهد بود؛ مگر اینکه با تحلیل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی همراه باشد و تولید اندیشه رخ دهد. اینگونه می توان گفتمان سازی کرد و از گذشته برای حال بهره جست.
دیدگاه