روایت باهنر از هیأت مشاوران 9 نفره رهبری؛

کروبی هیچ‌وقت عزل نشد | اصلاح‌طلبان می‌خواهند تخم‌مرغ‌هایشان را از سبد روحانی بردارند

رهبری جوری که بقیه هم بفهمند، گفتند: ببین آقای باهنر! خداوند از زمانی که این مسوولیت را به گردن من انداخته، شب‌ها با تضرع از او خواسته‌ام که تمامی دوستی‌ها و قهرها و کینه‌ها و دعواها و آشتی‌های قبل از رهبری‌ام را از دل من پاک کند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا روزنامه «صبح نو» گفت‌وگویی با محمدرضا باهنر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین و رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری انجام داده است که بخش‌های مهم آن را در ادامه می‌خوانید.

 با وجودی که برخی اصلاح‌طلبان واقعاً دنبال هنجارشکنی بودند، اما من تمامی فعالین اصلاح‌طلب را با چوب هنجارشکنی نقد نمی‌کنم. با این حال برخی اصول‌گرایان تند معتقدند که اگر فردی، ذره‌ای هم بوی اصلاح‌طلبی بدهد، باید رد شود. این اشکال ماست.

از طرفی، دوستان اصلاح‌طلب ما وقتی دولت و پس از آن، مجلس را گرفتند، حس زیاده‌خواهی پیدا کردند، یعنی تصور کردند اگر رأی زیاد داشته باشند، می‌توانند با بعضی شاخص‌های وابسته به کلیت نظام، مقابله کنند.

آمریکا، یک زمان وزیر خارجه‌ای داشت که گفته بود در ایران دو قسم نهاد وجود دارد؛ انتصابی و انتخابی و ما از مردم ایران می‌خواهیم که جلوی نهادهای انتصابی بایستند. خیلی جالب بود که اینها [اصلاح‌طلبان] با ماجراها و غائله‌هایی مثل قتل‌های زنجیره‌ای و کوی دانشگاه، آن نهادهایی که انتهایش به یکسری انتصاب‌ها می‌رسید، نظیر قوه قضاییه، شورای نگهبان، سپاه، ارتش و ناجا را مورد هجمه و حمله خود قرار دادند.

باور عمیق اصلاح‌طلبان این بود که می‌شود با رأی مردم، در برابر برخی نهادهای نظام مخصوصاً آنهایی که ضامن امنیت کشور هستند، ایستاد. انتهای این رویکرد هم به آن کارهای عجیب و غریب مثل تحصن و اعتصاب در مجلس ششم رسید.

الان تعداد زیادی از آن بدخیم‌ها، خوش‌خیم شده‌اند؛ مثلاً همین تیپ‌های آقای حجاریان، بعدها پخته‌تر شدند و فهمیدند اگر مطالبه‌ای از نظام دارند، باید پای صندوق رأی بیایند، یعنی فهمیده‌اند که در یک نظام دموکراتیک، نمی‌شود با صندوق رأی قهر کرد و اگر هم قهر بکنند، صندوق رأی کار خودش را می‌کند و ارکان نظام هم تأسیس می‌شوند.

اصل ۱۷۷ قانون اساسی می‌گوید که اصول قانون اساسی، قابل تجدیدنظرند الا آن اصولی که ضامن جمهوریت اسلامیت نظام هستند؛ مثلاً می‌شود گفت که دوره‌های مجلس، به جای چهار سال، ۶ ساله شوند اما اصلاح قانون اساسی، نمی‌تواند جوری باشد که بگوید انتخابات یا شورای نگهبان یا ولایت فقیه، کلاً در کار نباشد. این‌ها جزو خطوط قرمز هستند.

این مساله در قانون اساسی کشورهای دیگر هم وجود دارد؛ مثلاً در قانون اساسی فرانسه به‌عنوان یکی از دموکراسی‌های باسابقه، مصرح است که نظام حاکم بر این کشور، لائیک است اما در ضمن می‌گوید که این اصل قانون اساسی، با هیچ روش دموکراتیکی، قابل‌تغییر نیست، یعنی اگر فرداروزی، فرضاً ۹۰درصد مردم فرانسه بگویند که ما این اصل را نمی‌خواهیم، جز با انقلاب و به‌هم‌ریختن کل حکومت، امکان‌پذیر نیست.

حمله به ارکان نظام

یک زمان سیاست شما، اعمالی و زمانی دیگر، اعلامی است. اصلاح‌طلبان یک زمان در انتهای مجلس ششم، نه‌تنها اعلام می‌کردند که ما انتخابات بعدی را تحریم می‌کنیم بلکه سعی داشتند با اعمال تحصن و استعفا، مجلس را از رسمیت هم بیندازند.

منافقین در هفتم تیر سال ۶۰، قصد داشتند با انفجار در دفتر نخست‌وزیری، ارکان نظام از جمله مجلس را از بین ببرند.

صبح هشتم ‌تیر، قرار بود مجلس، جلسه علنی داشته باشد. دو، سه نفر از مجروحان حادثه هفتم تیر، با خواست خودشان و روی برانکارد، به مجلس آمدند تا مجلس، حتی یک روز هم از رسمیت نیفتد. این یک رویکرد بود؛ یک رویکرد هم این بود که عده‌ای در مجلس ششم، می‌خواستند با استعفای خود، مجلس را از رسمیت بیندازند.

جالب است همان موقع[اواخر مجلس ششم] تعدادی از وزرا، معاونان وزرا و حتی ائمه جمعه کشور، با همدیگر هم‌قسم شده بودند تا در یک روز، استعفا بدهند تا به‌اصطلاح تیرک نظام، زمین بیفتد.

آقای کروبی هیچ‌وقت عزل نشد

آقای کروبی اصلاً بنیاد شهید را وِل کرد. هرقدر هم آقا فرمودند بمان، آقای کروبی گفت که من دیگر نیستم. به هر دلیلی؛ نمی‌دانم. شاید اعتراض داشتند اما این را می‌خواهم بگویم که آقای کروبی هیچ‌وقت، عزل نشد.

هیات مشاوران ۹ نفره رهبری

حتی حضرت آقا بارها به مرحوم حضرت آیت‌الله موسوی‌اردبیلی گفتند که بمان و کارت را ادامه بده. من اینجا خاطره‌ای به شما بگویم که شاید بد نباشد. ناب هم هست و جایی نگفته‌ام. حضرت آقا در روزهای ابتدایی که به‌عنوان رهبری نظام منصوب شدند، یک هیات مشورتی یا مشاوران برای خودشان تأسیس کردند. این هیات شامل ۹ نفر بود که من هم با اینکه آن زمان سن بالایی نداشتم، جزو آنها بودم.

آقای خاتمی، آقای کروبی، دکتر ولایتی، مهندس موسوی، مرحوم عسکراولادی، آقای ناطق، آقای محمدی گلپایگانی و مرحوم حاج احمدآقا. خلاصه از دو جناح چپ و راست، در این هیات حضور داشتند.

حضرت آقا هم به‌شدت به برگزاری جلسات این شورا، مقید بودند و تقریباً هر هفته، جلسه داشتیم. آقا درباره کارهای مهمی که می‌خواستند انجام بدهند، از این هیات مشورت می‌گرفتند.

خود آقا می‌گفتند که من می‌خواهم درباره کارهای ابتدایی رهبری مثل انتصاب‌ها، نمایندگان رهبری در نهادهای مختلف یا مثلاً مسائل مربوط به حوزه‌های علمیه، از شما مشورت بگیرم.

رییس این گروه مشاوران خود آقا بودند. البته اداره بعضی جلسات که خودشان فرصت نمی‌کردند حضور داشته باشند را به مرحوم حاج‌احمدآقا می‌سپردند؛ البته در آن جلساتی هم که شخصاً حضور پیدا نمی‌کردند، پیش از جلسه، به احمدآقا موضوع بحث می‌دادند تا درباره آن موضوع، حتماً بحث شود.

آقای خوئینی‌ها به همراه آقای هاشمی‌رفسنجانی، مشاوران ویژه خود آقا بودند که در این جمعی که به شما گفتم، حضور نداشتند. شاید هفته‌ای چندین بار، آقا با این دو نفر، جلسه می‌گذاشتند. البته آقای خوئینی‌ها آن‌زمان مسوولیت‌های دیگری هم داشت.

حضرت آقا با صدای بلند به من تذکر دادند

ما ۹ نفر به آقا مشورت می‌دادیم و ایشان هم واقعاً به مشورت‌ها عمل می‌کردند. معمولاً بعد از پایان هر جلسه، هر کدام از ما ۹ نفر می‌رفتیم یکی، دو دقیقه، جوری که دیگران متوجه صحبت‌ها نشوند، با آقا صحبت می‌کردیم.

پس از یکی از این جلسات که حدوداً ۶ ماه از رهبری آقا گذشته بود، من یواشکی به آقا گفتم فلانی که قرار است منصوب بفرمایید، چپ است. آقا تقریباً یک متر از من فاصله گرفتند و با صدای بلند، جوری که بقیه هم بفهمند، گفتند: «ببین آقای باهنر! خداوند از زمانی که این مسوولیت [رهبری] را به گردن من انداخته، شب‌ها با تضرع از او خواسته‌ام که تمامی دوستی‌ها و قهرها و کینه‌ها و دعواها و آشتی‌های قبل از رهبری‌ام را از دل من، پاک کند.»

آقا فرمودند اصلاً دیگر برای من، چپ و راست معنا ندارد

بعد ادامه دادند: «جالب است که الان احساس می‌کنم، خداوند کاملاً این دعای من را مستجاب کرده است. اصلاً دیگر برای من، چپ و راست معنا ندارد.» و خیلی صریح گفتند: «دیگر با من از این حرف‌ها نزن.»

مرادم از گفتن این خاطره، این است که بگویم آقا واقعاً با احترام و همکاری کامل با خیلی از این چپ‌ها رفتار می‌کردند. با این حال، آقای کروبی، بنیاد شهید را ول کرد یا مثلاً آقای موسوی‌اردبیلی، دیگر نماز جمعه تهران نرفت؛ البته شأن آقای موسوی‌اردبیلی، بالاتر از این حرف‌ها بود و شاید دنبال مرجعیت و این مسائل بودند.

آقا، اصلاً قصد کنارگذاشتن آقای موسوی‌اردبیلی از قوه‌قضاییه را نداشتند اما خود ایشان [موسوی‌اردبیلی] دیگر زیر بار نرفت. از طرفی، بسیاری از منصوبان دفتر امام، در دفتر آقا باقی ماندند؛ مثلاً مرحوم آقای رسولی‌محلاتی که مسوول وجوهات دفتر حضرت امام بود، تا آخرین روز حیات خود، مسوول وجوهات دفتر آقا بودند.

حکم امام برای امام‌جمعه تهران را با حکم رهبری هم عوض نمی‌کنم!

در یکی از جلسات که بحث نمایندگان حضرت امام در استان‌ها مطرح شد، ما پرسیدیم حضرت‌عالی [رهبری] برای همه جا نماینده گذاشته‌اید اما برای تهران می‌خواهید چه کسی را امام‌جمعه بگذارید؟ چون در ذهن من و بقیه این بود که رهبر، دیگر نمی‌تواند امام جمعه باشد. آقا در برابر این سؤال ما، پاسخ قشنگی دادند؛ فرمودند که من حکم امام برای امام‌جمعه تهران را با حکم رهبری هم عوض نمی‌کنم و خودم امام‌جمعه تهران باقی می‌مانم.

جلسات این مشاوران تا یک‌سال یا یک‌سال و نیم بعد از آغاز رهبری آقا ادامه داشت. بعد از آن دیگر، دفتر رهبری سر و شکل گرفت.

چرا چپ‌ها، میدان را خالی کردند؟

واقعاً نمی‌دانم چرا چپ‌ها، میدان را خالی کردند اما تحلیل من این است که چپ‌ها چون در زمان حیات حضرت امام، خود را حاکم می‌دانستند، در زمان رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، احساس کردند که یک شریک پیدا کرده‌اند.

باز هم می‌گویم این صرفاً تحلیل من است. در آن شورایی که تعریفش را کردم، امثال ما [اعضای شورای رهبری که عضو جناح راست بودند، مثل باهنر، عسکراولادی، ولایتی و ناطق‌نوری] کاملاً طبیعی می‌دانستیم که تیپ‌های مهندس موسوی یا آقای کروبی، در شورای مشورتی آقا حضور داشته باشند اما شاید آنها [چپ‌ها] ما را طبیعی نمی‌دانستند که بخواهیم در جلسات باشیم.

من عضو شورای سیاسی بودم که آقای خوئینی‌ها در آن حضور نداشت. باز هم تکرار می‌کنم که آقا، دو نفر یعنی آقایان هاشمی‌رفسنجانی و موسوی‌خوئینی‌ها را به‌عنوان مشاوران ویژه خود منصوب کرده بودند اما اینکه این دو نفر، جداگانه برای خودشان، گروه و عِده و عُده داشتند را واقعاً اطلاعی ندارم.

هنجارشکن یا ساختارشکن، نباید اجازه ورود به حاکمیت پیدا کند

من هم معتقدم که یک فرد هنجارشکن یا ساختارشکن، نباید اجازه ورود به حاکمیت پیدا کند؛ مثلاً در ماجرای فتنه سال ۸۸، برخی افراد خیلی تند به دنبال این بودند که آن ۱۳میلیونی که به مهندس موسوی رأی داده بودند را حتی از حقوق اجتماعی‌شان، محروم کنند اما امثال ما که اصول‌گرا هم هستیم، چنین چیزی را قبول نداشتیم و هنوز هم قبول نداریم.

معتقدم ۸۰درصد آن ۱۳ میلیون نفر، بعد از اینکه دیدند این آقای موسوی رهبر ساختارشکنان شد، از رأی خود پشیمان شدند و حتی در حماسه نهم دی، شرکت و از فتنه برائت کردند؛ بنابراین، توجه به اصل ساختارشکنی صحیح بوده اما اینکه بخواهیم این ساختارشکنی را توسعه بدهیم، غلط است.

یک زمانی، حضرت امام به آقای ری‌شهری که وزیر اطلاعات بودند، دستور دادند که به پرونده مهدی هاشمی [برادر داماد حسینعلی منتظری] رسیدگی شود. همان موقع، برخی آقایان می‌خواستند به‌دلیل پرونده مهدی هاشمی، بقیه را هم محاکمه کنند که حضرت امام فرمودند که فقط مورد مهدی هاشمی رسیدگی شود و لاغیر.

ایران، باید سه، چهار حزب شناسنامه‌دار داشته باشد

من همیشه گفته‌ام که ایران، باید سه، چهار حزب موضع‌دار، شناسنامه‌دار و چارچوب‌دار داشته باشد؛ اگر بگوییم دو تا حزب، آن وقت می‌شود یک چپ و یک راست و آن کسانی هم که وسط هستند، یا این طرف می‌آیند یا آن طرف.

اگر بگوییم سه تا حزب، آن وقت می‌شود یک چپ یا اصلاح‌طلب، یک راست یا اصول‌گرا و یک اعتدالی؛ اما من معتقدم، چهار تا حزب، واقع‌بینانه‌تر از دو نمونه دیگر باشد، یعنی اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان هر یک به دو طیف تندرو و غیرتندرو قابل تقسیم‌بندی هستند. اگر این چهار حزب شکل بگیرد، آن‌وقت می‌توانند در مواضع متنوع با هم ائتلاف کنند؛ مثلاً میانه‌روهای دو گروه با هم ائتلاف کنند.

کار اصلاح‌طلبان، یک ترجیحی بر ما اصول‌گرایان دارد. برخی دوستان اصول‌گرای ما، اگر احساس کنند که اصول‌گرایی یک فردی، مقداری خراطی شده، قصد می‌کنند تا آن فرد اصول‌گرا، دور ریخته شود اما اصلاح‌طلبان، برعکس‌ هستند، یعنی از نگاه خودشان می‌گویند که اگر یک اصول‌گرا، رگه‌هایی از اصلاح‌طلبی داشت، باید برویم و جذبش کنیم.

روحانی یک سخنرانی به نفع اصلاح‌طلبان نداشت!

سال ۷۶، آقای ناطق در برابر آقای خاتمی، سمبل ما بود اما الان این دو نفر، با هم رفیق شده‌اند. یا مثلاً من در سال ۹۲ معتقد بودم که آقای روحانی، اصول‌گراست چون معتقد بودم که ایشان در سخنرانی‌های خود از قبل از انقلاب تا آن زمان، یک سخنرانی به نفع اصلاح‌طلبان نداشته است؛ اما اصلاح‌طلبان وقتی می‌بینند که نیروهای تاپ‌شان تأیید نمی‌شوند، از میان امثال روحانی و محسن رضایی و ولایتی، روحانی را انتخاب می‌کنند.

– در سال ۹۲، آقای عارف در نگاه اصلاح‌طلبان، اصلاح‌طلب‌تر از آقای روحانی بود اما اصلاح‌طلبان به این نتیجه نرسیدند که اگر آقای عارف رییس‌جمهور شود، خواهد توانست برای آنها، رییس‌جمهوری فعال و سمبل و موفق شود؛ بنابراین ترجیح دادند که روحانی باشند اما عارف نباشد.

با خنده گفتم احمدی‌نژاد و خاتمی را تأیید کنید!

من یک مثال شاذ هم بزنم. یک زمان می‌گفتند که برای افزایش سطح حضور مردم در انتخابات سال ۱۴۰۰، باید چه کنیم؟ من به شوخی می‌گفتم که احمدی‌نژاد و خاتمی را تأیید کنید[با خنده]؛ البته با تأیید این دو نفر، شاید مشارکت به ۹۰ درصد برسد اما در عوض، یک شکاف عظیم امنیتی در کشور اتفاق خواهد افتاد، یعنی این اتفاق[تأیید صلاحیت احمدی‌نژاد و خاتمی]، شاید یک رویداد کاملاً ضدامنیت ملی شود.

در مجموع، چون در کشور چند حزب چارچوب‌دار مشخص نداریم، متاسفانه معمولاً روسای‌جمهور ما به خصوص این سه نفر اخیر[خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی]، در آن یکی، دو ماه منتهی به انتخابات، رشد و نضج پیدا کردند. این را هم بگویم که مردم ما معمولاً می‌خواهند به کسی رأی بدهند که فکر می‌کنند واقعاً رأی می‌آورد؛ یعنی به‌اصطلاح نمی‌خواهند رأیشان حرام شود.

جهانگیری می‌توانست گزینه اصلاح‌طلبان باشد اگر…

متاسفانه انتخاب روسای‌جمهور در کشور ما، کاملاً اتفاقی و شانسی است. اینکه می‌گویم نمی‌توانم از انتخابات آینده تحلیلی ارائه کنم، به این خاطر است که شرایط واقعاً مشخص نیست و این، خیلی بد است؛ دلیلش هم این است که ما در کشورمان، سه، چهار حزب شناسنامه‌دار و چارچوب‌دار نداریم.

در مورد حضور گزینه‌های دولت در انتخابات من نمی‌خواهم اسم ببرم اما آذری‌جهرمی، اردکانیان، طیب‌نیا و… حتی آقای ظریف و نمکی؛ یا مثلاً آقای جهانگیری اگر در دور دوم دولت، معاون اول نمی‌شد و خودش را درگیر آقای روحانی نمی‌کرد، شاید برای اصلاح‌طلبان، گزینه قابل قبولی می‌شد.

 -آقای لاریجانی گاها از من، نظر مشورتی می‌خواست و من هم نظری می‌دادم. اینطوری نبود که آقای لاریجانی بخواهد در مباحث سیاسی، از من مشورت بگیرد. حتی در همین انتخابات اخیر، من معتقد بودم که آقای لاریجانی باید نامزد می‌شد اما نشد.

  آقای لاریجانی ویژگی‌های مثبت زیادی دارند که یکی از آنها، محاسبه‌گری است. آمدن یا نیامدن ایشان، معمولاً با محاسبه‌گری انجام می‌شود و فعلاً برای این محاسبه‌گری، زود است؛ مثلاً نظرسنجی‌های اسفند یا فروردین، می‌تواند فضا را برای نامزدها روشن کند اما الان زود است.

مجلس جدید در مجموع، مجلس خوب و جوان و باانگیزه‌ای است؛ البته این مجلس یکی، دو تا مشکل دارد که برای رفعش، باید چند ماه بگذرد. نمایندگان یک مقدار با واقعیات کشور، باید بیشتر وفق پیدا کنند.

– این مجلس، اولین مجلسی است که تقریباً دو-سوم آن، برای اولین‌بار است نماینده شده‌اند. این‌ها وقتی بیرون مجلس‌ اند، تصور می‌کنند، خیلی می‌توانند کار انجام بدهند اما وقتی ورود می‌کنند و از آمار و ارقام مطلع می‌شوند، آن‌‌وقت می‌فهمند که یکسری کارها، فعلاً نشدنی است.

– همانطور که آقا هم فرمودند، مجلس و سایر قوا باید به این رشد برسند که اگر قرار است مشکلات را حل کنند، باید با همدیگر نه در مقابله با هم، حل کنند.

– اینکه به یک وزیری گفته می‌شود تو خائنی، اینکه اصول‌گرایی نیست؛ حتی آقا فرمودند که بعضی از این صفات و جملات، حرام شرعی است و اگر مجلس، دیر متوجه این مساله شود، علناً یک‌سال از بهترین ساعات خود را از دست خواهد داد و آن‌وقت می‌بینید که هیچ‌کاری نکرده‌است. اولین قدم آن است که مجلس با تفاهم با دولت، مشکلات را حل کند.

– کار رقیب، آتوگرفتن است و نمی‌شود نصیحتش کرد که تو را به خدا آتو نگیر. باز هم تکرار می‌کنم که چون ما در کشور، احزاب چارچوب‌دار نداریم، صحبت‌ها به صورت پراکنده مطرح می‌شود اما آتوها، کل جبهه را نشانه می‌گیرند. از آن طرف هم ممکن است یک اصلاح‌طلبی حرف بی‌ربطی بزند، بعد از این طرف، آن حرف را به کل جریان اصلاحات تسری بدهند.

اصلاح‌طلبان می‌خواهند تخم‌مرغ‌هایشان را از سبد روحانی بردارند

– بعضی از اصلاح‌طلبان تندرو، مستقیماً به دنبال تحریک‌کردن بعضی اصول‌گرایان مجلس هستند تا به‌شدت با روحانی، درگیر شوند. این کار دو دلیل دارد؛ اول اینکه خود اصلاح‌طلبان، آرام‌آرام می‌خواهند تخم‌مرغ‌هایشان را از سبد روحانی جدا کرده و اعلام کنند که ما دیگر مسوولیت دولت روحانی را نمی‌پذیریم و دوم اینکه اصول‌گرایان پرانگیزه را به کارهایی وادارند که منتج به نتیجه نمی‌شود و در نهایت باعث شود به این نتیجه برسند که با دولت روحانی، دیگر امکان کارکردن وجود ندارد.

احمدی نژاد دنبال رهبری ایران و جهان و حومه جهان است!

– آقای احمدی نژاد، شوخی یا جدی، دنبال رهبری ایران و رهبری جهان و بعد از آن هم دنبال رهبری حومه جهان است. آقای احمدی‌نژاد، فرد زیرکی است و دست روی نقاط حساس می‌گذارد و رفتارهایش، بیشتر اپوزیسیونی است تا پوزیسیونی و به همین دلیل هم ممکن است در بدنه جامعه، مقداری رأی برای خودش جمع کند.

– آقای خوئینی‌ها که نقشش در ایجاد این روابط و عوامل و تندروی‌ها بسیار پررنگ بوده، می‌خواهد با نوشتن یک نامه، یک فلشی بکشد؛ خب اصلاح‌طلبان می‌خواهند همین کار را احمدی‌نژاد هم انجام بدهد تا اینگونه جلوه بدهند که منتقدان نظام، از هر دو طیف هستند.

– یکسری از ضدانقلابی‌های آن طرف آب، به این عقلانیت رسیده‌ و صراحتاً هم گفته‌اند که ما نظام اسلامی را قبول نداریم اما به هم ریختن این نظام را بدون اینکه یک طرح و نقشه راهبردی داشته باشیم، به ضرر ایران و ایرانی می‌دانیم اما بعضی از دوستان داخلی، در همین حد هم عقل‌شان نمی‌رسد.

Share