«اقتصاد رفاقتی» تهدید بازار بورس
اقتصاد رفاقتی به عنوان فرزند ناخلف سرمایه داری رفاقتی، اقتصادی را توصیف میکند که در آن موفقیت کسب و کارها به میزان ارتباطات نزدیک بین فعالین اقتصادی با دستگاههای دولتی و نهادهای قدرت بستگی دارد.

- دکتر رضا سیف پور / پژوهشگر رسانه و اقتصاد سیاسی
لازمه کارآمدی، پویایی و اثر گذاری بازار بورس، حاکمیت «اقتصاد رقابتی» در جامعه است. تنها در چنین شرایطی است که میتوان به شفافیت بازار و مشارکت گسترده مردم امیدوار بود و اساساً بدون چنین مدلی از اقتصاد، برخورداری از یک بازار سهام واقعی ادعایی عجیب و غیر ممکن است. اخیراً در خبرها خواندم که سه صندوق بزرگ بازنشستگی کشور درخواست خرید بلوکی سهام عدالت را دادهاند به شرط آنکه ۵۰ درصد مبلغ سهام بصورت تسهیلات در اختیار آنها نهاده شود و فوراً دوبانک بزرگ کشور هم اعلام آمادگی نمودهاند تا این مبالغ را تأمین نمایند! وقتی بیاد میآوریم که تقریباً همه صندوقهای بازنشستگی کشور به دلیل ازدیاد خروجی و حجم اندک ورودیها و بخصوص ناکارآمدی در تأمین منابع مالی از طریق فعالیتهای سود آور اقتصادی در بحران مالی و خطر ورشکستگی به سر میبرند و وقتی به یاد میآوریم که بانکها مدتهاست بخش قابل توجهی از سپرده مردم را انباشت کردهاند و حالا به عنوان رقیب کارگزاریها شروع به خرید سهام عدالت از انبوه فروشنگان سهام نمودهاند، نگران آن میشویم که نکند پازل «اقتصاد رفاقتی» این بار در وسیعترین بازار مشارکتی کشور در حال شکل گرفتن است!
«اقتصاد رفاقتی» را باید نقطه مقابل «اقتصاد رقابتی» تلقی نمود. اقتصاد رفاقتی به عنوان فرزند ناخلف سرمایه داری رفاقتی، اقتصادی را توصیف میکند که در آن موفقیت کسب و کارها به میزان ارتباطات نزدیک بین فعالین اقتصادی با دستگاههای دولتی و نهادهای قدرت بستگی دارد. در چنین مدلی از اقتصاد، توزیع مجوزهای بدون ضابطه، برخورداری گسترده از امتیازات دولتی، معافیتهای مالیاتی، برخورداری از وامهای کلان کم بهره و حتی بی بهره، برخورداری از رانتهای اطلاعاتی و نیز رشوه و اختلاس امری متداول است. این فرآیند، هستی خود را بیش از هرچیز مدیون اقتصاد دولتی یا شبهه دولتی (خصولتی) است. اصطلاح سرمایه داری رفاقتی، اولین بار به عنوان توضیحی برای بحران مالی آسیا مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن، اثر قابل توجهی در عرصه عمومی و محافل اقتصادی از خود به جای گذاشت. به نظر میرسد تا زمانی که اقتصاد ما نتواند خود را از دام چنین مدل فریبندهای رها سازد، نمیتوان به توسعه، پویایی، حذف شکافهای طبقاتی و رونق اقتصادی امیدوار بود.
اگر به متن دستور رهبری در خصوص آزاد سازی سهام عدالت دقت کنیم، از اهداف صریح و روشنی که برای آن ذکر شده، فراهم آوردن بستر مشارکت مردم در مدیریت اقتصاد و در واقع حرکت به سوی مدل مردمی اقتصاد با مدیریت شفاف و پاسخگو است. در همان زمان اکثر کارشناسان از این اتفاق استقبال کردند و من هم در همین ستون یاد آور شدم که؛ آزادسازی سهام عدالت و مشارکت مردم در اقتصاد اتفاق فرخندهای است و اگر به شکلی درست توسط دولت مدیریت شود میتواند تحولی بنیادین در اقتصاد ما ایجاد کند. حال اگر قرار باشد که این سهامهای سرگردان دردستان مردم بی اطلاع از دانش مالی، به آبی برای چرخاندن چرخهای اقتصاد رانتی تبدیل شود بی گمان آن اهداف اولیه به انحراف کشیده شده و در پی تقویت اقتصاد رفاقتی، حاصلی جز ثروتمندتر شدن افراد و نهادهای نزدیک به منابع قدرت و فقیرتر شدن آحاد جامعه نخواهد داشت. این یعنی فاصله طبقاتی عمیق که رفته رفته به شکاف طبقاتی و شکل گیری یک طبقه اولیگارشی متصل به اقتصاد رانتی منتهی میشود و نه تنها ذاتاً بسیار خطرناک است، بلکه کوچکترین قرابتی با اهداف واقعی بازار سهام یعنی مشارکت مردم در تولید و رونق اقتصادی ندارد.
امروز به همان اندازه که باید سهام عدالت را به عنوان نماد عدالت خواهی، عدالت گزینی و مشارکت مردم در توسعه اقتصادی کشور بدانیم، باید تلاش کنیم تا آن را از گزند آفات سرمایه خواری رفاقتی دور نگه داریم. برای این کار هم چارهای جز اصلاح مدل اقتصادی، از اقتصاد رانت محور خصولتی به سمت اقتصاد تولید محور شفاف نداریم. آنچه در اهداف سهام عدالت و در پی آن آزادسازی این سهام نهفته است رونق تولید، پویایی و نشاط جامعه است. اگر به این مهم و ساز و کارهای اجرایی آن توجه نشود هیچ بعید نیست که اینبار نوبت به چالشهای جدی در بازار بورس برسد. هزینه این اتفاق به مراتب بالاتر از تصور خواهد بود. لازم است با تمام فروتنی هشدار و حتی اخطار دهم که دست کاری فرمایشی در بازار سهام، نتایجی به مراتب بدتر از بازی با نرخ ارز و سکه دارد. افول تولید، فرار سرمایه، بی اعتباری مضاعف ارزش پول، گسترش فقر، سونامی بیکاری و بحرانهای سیاسی – اجتماعی شاید تنها بخشی کوچک از تبعات بی توجهی به قوانین بازار بورس باشد. بازیگران واقعی بازار سهام که هنوز چرخهای کوچک تولید این کشور با سرمایههای اندک آنها میچرخد با دلالان سفته باز ارز و سکه فرق دارند. اینجا، حکایت آن قناری خوش آوازی است که اگر صاحبش یک کف دستی محکم بزند ممکن است تا همیشه نطقش کور شود.
ارتباط با نویسنده: ۰۹۱۱۱۳۸۱۷۰۲
دیدگاه