چه بسا داستان گازانبری برای «روحانی» فعال شود | «لاریجانی» نیاز به استراحت دارد
یک نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی علی لاریجانی را زخمی و نیازمند استراحت و ناطق نوری را دارای اقبال خوب برای بازگشت به صحنه سیاست میداند و میگوید در مورد حسن روحانی احتمال فعال شدن داستان گازانبری وجود دارد، چرا که دو رقیب انتخاباتی او دو قوه دیگر را به دست گرفته و خواهند گرفت و در این میان جان سختی میخواهد که او از این فشار نجات پیدا کند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا جهانبخش محبینیا «نماینده مردم میاندوآب در مجلس» در گفتوگوی تفصیلی با ایسنا با بیان اینکه تندروهای راست و چپ از پایداری تا مشارکت نگذاشتند ما چالشهای اساسی قرن ۲۱ را بشناسیم، میگوید: ما به عنوان یک انسان موحد چه سهمی در اداره جهان داریم، جز درگیریهای احمد خاتمی و سید محمد خاتمی، بهزاد نبوی و مرتضی نبوی و … چه چیزی برای ادامه انقلاب مایه امیدواری است؟
او که پنج دوره (معادل ۲۰ سال) سابقه نمایندگی در پارلمان را دارد، در دوره یازدهم مجلس کاندیدا نشد و به قول خود عطای نمایندگی را به لقایش بخشید. محبینیا که مدتی است بیشتر با اظهارنظر و تذکرهای جنجالی و بعضا اصلاحطلبانه در مجلس شناخته میشود، تاکید دارد که هنوز هم اصولگراست و حتی بنا دارد بعد از دوره نمایندگی به فعالیت سیاسی بپردازد.
محبینیا مجلس را «شهرآشوب» و ریاستجمهوری را «تنگه برآفتاب» (جایی که یک ثانیه آتش دشمن در آنجا خاموش نمیشود) توصیف میکند و در طول مصاحبه ادبیات ثقیلی را به کار میگیرد که به گفته خودش بارشهای ذهنی اوست و میخواهد دردهای اجتماعی و سیاسی را با شکل آرایه و ادبیات بیان کند.
مشروح گفتوگوی ایسنا با جهانبخش محبینیا را در زیر میخوانید:
– شما بعد از ۵ دوره نمایندگی از حضور در انتخابات دوره یازدهم مجلس پرهیز کردید، دلیل عدم کاندیداتوری شما در انتخابات مجلس آینده چیست؟
دلایل زیادی بر این امر مترتب است. برخی نمایندگان بعد از چند دوره نمایندگی و آشنایی با تقنین، نظارت و پیچ و خمهای مربوط به نحوه تصویب طرحها و لوایح و بودجههای سالانه، عطای نمایندگی را به لقای آن بخشیدند.
من معتقدم پارلمان نماد، تابلو و برند جمهوری اسلامی است و نظام برای پرواز بر فراز جهان و مقابله با اندیشههای لیبرالیسم، نئولیبرالیسم و مکاتب کم جان و کم رمقی چون فاشیسم و آنارشیسم به این برند نیاز دارد، اما متاسفانه هم از درون مجلس و هم از بیرون مجلس اتحاد نامیمون و نامقدسی برقرار شد و طراحانی از خارج بر این اتحاد قلعهای ساختند تا عدم کارآمدی مجلس را به عنوان یک پروژه اعلام کنند و تا حدی هم موفق شدند. به نحوی که مجلس وزانت، متانت، کارآیی و اهمیت خود را در اذهان به نحوی از دست داد و به عنوان مکانی بیفایده برای برخی از نمایندگان به شکل عملی و ذهنی خودنمایی کرد. داستان قهر جمعی از ساکنان مجلس و منطق پرواز آنها هم به سبک عطار نیشابوری داستان فراق از اصالت بود.
به نظر من در حسابرسی از کارایی مجلس، سرقت به عمل آمد. هم خود ما در مجلس و هم کسانی که باید نهاد مقدس پارلمان را پاس میداشتند حرمت مجلس را شکستند و بیادبانه بر فراز برخی از مکانهای مقدس فریاد زدند و هتاکی کردند. بزرگترین خطای نمایندگان هم این بود که نتوانستند متابعت درون نظام را خوب ترجمه کنند. این نقیصه هم متوجه نظارت است، به این معنی که نظارت پارلمان را به دولت محدود کردند که شائبه برانگیز است و هم متوجه تقنین است. در تقنین هم محدودیتهایی تعریف کردیم و برخی نهادها را در قانون مستثنی کردیم و این سوغات هیات رئیسه مجلس پنجم است که با مداخله شورای نگهبان رخساره بندی پیدا کرد. در صورتی که قانون اساسی حتی شخصیت بزرگی مثل امام خمینی و رهبری را به صورت یکسان در نظر میگیرد. اما متاسفانه نوعی تصرف در قانون اساسی که ناموس انقلاب اسلامی است و بزرگترین معاهده، میثاق و استخوانبندی انقلاب است صورت گرفت. ما همانطور که به اصل ولایت فقیه اعتقاد داریم به گستردن قانون در پارلمان هم معتقدیم و میگوییم اگر اشتباهی هم صورت میگیرد باید در پارلمان اصلاح شود. متاسفانه اعمال محدودیتها و تسری قانون به نهادهای دیگر تخطی از میثاق و آرمان خیل شهدایی است که تقدیم انقلاب کردیم. نباید قانون اساسی گران یا ارزان فروخته شود؛ به این معنا که برخی از اصول آن را پررنگ و برخی را کم رنگ کنیم.
برخی از نمایندگان مثل من خسته بودند. انصراف آقایان لاریجانی، عارف، شهریاری، فتحی، فلاحت پیشه، فولادگر، سالک و کیخا هم از این نوع است. برخی هم فکر میکردند دوره نمایندگی مجلس ماه عسلی است اما دیدند که اقیانوسی است که آن طرفش ناپیدا است و از خیر آن گذشتند، اما انگیزهها متفاوت است.
– ارزیابی شما از عملکرد مجلس دهم چیست و فکر میکنید چه کارهای موثری در این دوره انجام شد؟
من مجلس دهم را مجلسی میبینم که کارهای خوبی انجام داد. بزرگترین ایرادش به متابعت برمیگشت و این که مطابق میل پستونشینان شکل نگرفت و با آداب آنها وارد بازی سیاسی نشد. نمایندگان در این دوره دغدغههای حقوقی و قانون اساسی و اصلاح ساختار اقتصادی داشتند. اما هیات رئیسه مجلس دهم واقعا ضعیف بود و برای رهایی خود از سیلاب تند انتخاب سرکش، کمیسیونها و هیات رئیسه کمیسیونها را رها کرد و به اولویتها نپرداخت. مرکز پژوهشها و معاونتهای مجلس هم به نیاز انقلاب نگاه ویژهای نداشتند و در صیانت از پارلمان عرقی بر جبین آنها ننشست.
همچنین هیات رئیسه مجلس به بهانه تکنولوژیک کردن روند شور در پارلمان، فرصت تذکر و اخطار را از نمایندگان گرفته و به بهانه قرعه کشی در مخالفت و موافقت با طرحها و لوایح، عملا پارلمان را در اختیار معدود افرادی قرار داده که یا صدایشان کلفت و یا خیلی نارسا بوده است. بخش اعظمی از ارزیابهای مجلس در بیرون هم که از طریق رادیو فرهنگ مذاکرات مجلس را میشوند این صحبتها را نشانه حیات پارلمان دانسته و بر آن مبنا قضاوت کردهاند.
مجلس دهم از نظر من عملکرد قابل دفاعی در حوزههای اقتصادی، حقوقی و مسائل سیاسی داشته و ایراد آن به عدم انطباق فعالیتها با خواستی برمیگردد که امر متابعت را مدیریت میکند. در واقع این مجلس مطابق میل پستونشینان آرایش پیدا نکرد و آنها به همین دلیل ناجوانمردانه خنجر بر گردن مجلس گذاشتند و از سال اول آن را به توپ سیاست بستند. این مجلس مجلسی بود که هم داعش آن را کوبید و هم طیفی که مجلس را در اختیار خود نمیدیدند.
– یعنی اگر ترکیب مجلس به شکلی دیگر رقم میخورد این هجمهها به مجلس نمیشد؟
اگر مجلس مطابق میل این افراد شکل پیدا میکرد در آن صورت از صیانت بالایی برخوردار میشد و قدری تضمین میشد. مجلس در حال حاضر همانند بیماری است که قدرت ارائه عرض حال خود را هم به پزشک ندارد و اطرافیان آن را بیحال، لال، ساکت و غیر مسئول میپندارند اما بعد از مراسم تدفین، این مزار، منزلگه رندان جهان خواهد شد.
در دوره بعدی که پیشبینی میشود دوره حضور نیروهای راست در مجلس باشد حتما مجلس از طرف نیروهای رسمی و پستونشینان به شکلی مورد عز و عزت قرار خواهد گرفت اما بعد از یک سال از نظر مردم خواهد افتاد و سقوط وحشتناکی را تجربه خواهد کرد.
– پس ترکیب مجلس آینده از نظر شما ترکیب غالب اصولگرایی خواهد بود؟
مجلس آینده مجلسی یکدست و در اختیار جریان راست خواهد بود که دعوای پایداری و اصولگرایی در آن به شکل وحشتناکی مانع تدبیر امور خواهد شد.
حوادث آبان ماه، علت اعتراضها و نوع برخورد با معترضین را چطور تحلیل میکنید؟
حوادث آبان ماه آن هم در جامعهای که مبتنی بر توحید، اخلاق، منبر و نماز جمعه اداره میشود وحشتناک بود. به هر دلیلی حساب کنید نباید به خاطر یک امر اقتصادی چنین فضاحتی پیش بیاید. این وقایع در هر صورت محکوم است و همه ما مقصریم. علت اعتراضها هم نالهای است که از کمیابی و کمبودی اقتصادی برمیخیزد. وقتی ما در مقطعی از انقلاب گفتیم بنیاد انقلاب را محکم کنید به ما گفتند حرف مارکسیستها را میزنید. ماهیت حضور معترضین در وقایع آبان ماه هم ۹۰ درصد اقتصادی بود در غیر این صورت این اعتراضات در ایام دیگری سر بر میآورد. آنچه رخ داد و اعتراضات بعد از آن، یک رابطه علی مشهود دارد و نیازی به انکار نیست. در مورد قیمت بنزین در بودجه سال آینده هم نداهایی برخواهد خواست اما آنچه به جایی نمیرسد فریاد است.
– در جایی از صحبتتان گفتید که اپوزیسیون خارج توانسته افکار عمومی را دست بگیرد، در ماجرای اعتراضات آبان چقدر عملکرد داخل باعث شد این مرجعیت به خارج برود؟
حلقه پیوند داخل و خارج سوء مدیریت ما مسئولین کشوری است که همه سطوح را در بر میگیرد. اگر ما شأن ملت را حفظ کنیم، آنها را در جریان مسائل قرار دهیم و نامحرم ندانیم در این صورت با اقتضائات منافع ملی پیوستگی داخل و خارج افسانهای بیش نخواهد بود. البته بخش اعظمی از این خارج نشینان هم کسانی هستند که اگر بخواهیم برای ادامه حیات در داخل با ما به تفاهم میرسند اما متاسفانه این سعه صدر را نداریم.
– در مورد آقای لاریجانی انصراف ایشان از کاندیداتوری در انتخابات مجلس آینده گمانههایی را مبنی بر تمهید مقدمات حضور ایشان در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ را ایجاد کرده است، چقدر این امر را محتمل میدانید؟
در مورد آقای لاریجانی اصلا اینطور نیست. جراحتهای فرونشسته بر جان علی لاریجانی نفسی برای او باقی نگذاشته که به انتخابات ۱۴۰۰ فکر کند. او مردی حکیم است که میتواند زیبندگی و برازندگی لازم را برای اداره مملکت از خود نشان دهد. داستان علی لاریجانی اما داستان کوه کندن فرهاد است؛ آیا به شیرین خواهد رسید یا به خواب شیرین خواهد رفت؟
قبل از این که به این بپردازیم که آیا لاریجانی برای انتخابات ریاست جمهوری چه برنامهای دارد باید بگویم جامعه ایران دچار نخبه کشی است و این راست و چپ هم نمیشناسند. مستقلین که از همه سیاسیترند هم به این درد گرفتارند. به این معنی که هر کس به نخبگی برسد باید جستنها را تجربه کند.
– در انتخابات دوره دهم مجلس محمدرضا باهنر بعد از هفت دوره کاندیدا نشد، آیا عدم کاندیداتوری علی لاریجانی از این نوع است؟ یعنی او از سر احتمال عدم رایآوری در انتخابات مجلس بعدی حضور نیافته؟
باهنر در را بست. اگر او در دوره دهم مجلس کاندیدا میشد رای نمیآورد، اما الان پشت صحنه خیلی فعال است. وضعیت او با لاریجانی متفاوت است، اما زخمها بر بدن لاریجانی خیلی کاری است و او نیاز به استراحت دارد.
– وضعیت حسن روحانی، مقبولیت و شرایط او در کسوت ریاست جمهوری را چطور میبینید؟
طیفی از سیاسیون کشور برای آقای روحانی خواب خوبی دیدهاند. آقای روحانی باید از صورت بندی و عملیاتی شدن بخشی از مباحث دوران کاندیداتوری خود نگرانی خاص داشته باشد و برای آن تدبیر کند وگرنه چه بسا داستان گازانبری برای خود او فعال شود. به نظر من آقای روحانی بدشانسی آورد. علم او در خارج از کشور شکست و ناله همگام با آن در داخل شنیده نشد. بدبیاری از این بدتر؟ علاوه بر این دو تن از رقبای اصلی دوران انتخابات ریاست جمهوری او که یکی سیدی است بزرگوار اما کمی آلوده به تبلیغات و دیگری خلبانی است ماهر و قاهر دو قوه را به دست خواهند گرفت و در این میان جان سختی میخواهد که او از این فشار نجات پیدا کند.
من فکر میکنم فضای منفی که علیه دولت فعلی شکل گرفته به این زودیها سامان پیدا نخواهد کرد و سیلابش دولت بعدی را علیه خود راه میاندازد. شاید در ابتدا ملت امیدی داشته باشند که اوضاع خوب خواهد شد و به جریانی رو میآورند اما نتیجه نخواهند گرفت. سال اول حتما شیرینیهایی دارد اما سال دوم سال عملی شدن توقعات و برنامههایی است که رستم دستان میخواهد تا رضایت عامه را جوابگو باشد. به اعتقاد من سال دوم ریاست جمهوری دولت بعد از آقای روحانی، سال سختی خواهد بود.
-چرا جایگاه ریاست جمهوری به یکی از پرخطرترین مسوولیتها در نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده است؟
بخشی از وظایف ریاست جمهوری در قانون اساسی از حوزه اختیارش خارج شده است؛ در واقع از منظر فلسفه سیاسی ریاست جمهوری سری است که به راحتی به سقف میخورد و گاهی پاهایش از زمین کنده میشود. در واقع این یک ایراد ساختاری است. اوایل جنگ در غرب کشور منطقهای به نام «تنگه برآفتاب» بود که یک ثانیه آتش دشمن در آنجا خاموش نمیشد حالا ریاست جمهوری به تنگه برآفتاب نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
– بازگشت ناطق نوری به عرصه سیاست را چقدر محتمل میدانید؟
ناطق نوری، شخصیتی است بزرگ که خیلیها را به اصولگرایی آلوده کرده اما خودش صحنه را ترک کرد. اگر او به صحنه سیاست برگردد اقبال خوبی را تجربه خواهد کرد، اما حیف از این مرد بزرگ که کَرمنما نیست.
طیفی از نیروهای راست و چپ و حتی بیشتر چپها تمایل به برگشت به دوران مسالمت آمیز دارند. آنها بی میل نیستند که یک یا دو دوره ریاست جمهوری را از طریق صندوق آرا به آقای ناطق نوری بسپارند، اما گلایه آقای ناطق از برخی از دوستان مانع ورود ایشان به عرصهای است که میتواند برای جامعه و انقلاب و ایران مفید باشد. اگر ناطق این فرصت را از دست بدهد یا فهم آن را مهم نشمارد باید جوابگوی آینده باشد. به اعتقاد من انسانهای بزرگ باید جرات تصمیمگیریهای بزرگ را داشته باشند. اگر چه قهر ناطق ارزش داشت، ولی استمرار آن اشتباه بزرگی است که او به این موضوع بی توجه است.
– آیا دوستان آقای ناطق حتی اگر بدانند ایشان در صورت ورود به این عرصه آماج حملات قرار میگیرد باز هم برای حضور در انتخابات از او دعوت میکنند؟
در تاریخ سیاست ایران خیلی از کسانی که گوجه خوردند، مزارشان زیارتگاه رندان جهان شده است!
– آیا بنا دارید بعد از دوره نمایندگی فعالیت سیاسی انجام دهید؟
اگر بتوانیم پس مانده اصولگرایان و بخشی از اصلاح طلبان را همراه با نخبگانی خارج از این دو طیف در دانشگاه و جامعه ترکیب کنیم میشود ظرفیتی را برای فعالیت سیاسی به دست آورد. البته ای کاش فضای جامعه ما برای تحزب آماده شود. خلاء این ساختار در جمهوری اسلامی کاملا مشهود است. البته در ابتدای انقلاب ما حزب خوبی داشتیم اما تک حزبی جواب نمیدهد همچنان که شاه را هم به فلاکت کشاند.
تحزب نتیجه یک دولت مدرن است که میتواند آن را در قالب لایحه به مجلس بیاورد اما دولتهای ما در چنبره سنت گرفتارند و جرات ورود به دنیای مدرن را ندارند. شاید هم جرات ورود به این تضاد ذهنی را پیدا نکردند، اما گذشت زمان این نیاز جامعه را تا حد زیادی بیشتر کرده است.
– برخی معتقدند جامعه ایران دچار رخوت و ناامیدی شده، شما وضعیت جامعه ایران را چطور میبینید؟
جامعه ایران در غربت بدی به سر میبرد. اشتباهات بزرگ سیاسی باعث شده کانونهای سیاسی ما به محاق بروند که از جمله آن سایتها، روزنامهها، نخبگان و مجلس هستند. متاسفانه گفتمان اپوزیسیون و برانداز در خارج از ما خیلی جلوتر است. ما میخواهیم نظام و انقلاب و ایران را حفظ کنیم و برای اینکه این شأن را به دست بیاوریم لازمهاش آزادی و حق بیان و انتقاد از تمام وجوه حاکمیت و ارائه بدیل برای بهتر شدن است. وقتی از این شأن فاصله گرفتیم دشمن نفوذ خواهد کرد. ما چک سفیدامضایی در اختیار نداریم که همیشه میمانیم؛ مگر اینکه مراقب شأنمان باشیم. متاسفانه دو گروه یعنی تندروهای راست و چپ از پایداری تا مشارکت نگذاشتند ما چالشهای اساسی قرن ۲۱ را بشناسیم. از جمله جنگ هستهای و تغییرات آب و هوایی. ما دچار مشکلات بزرگی در زمینه تغییرات آب و هوایی هستیم که تا حدودی آقای اردکانیان وزیر نیرو درگیر آن هستند. فرونشست زمین در کرمان، سیستان، نیمه جنوبی کشور و شروع فرونشست در نیمه شمالی مصیبتی است. اینکه جنگلها میسوزند و بیابانها وسعت پیدا میکنند نشان دهنده ضعف مدیریت ماست و راست و چپ نمیگذارند که ما به این چالشها توجه کنیم.
متاسفانه ذهن ما نسبت به حل بحرانهای کشور ذهن بکری است. سومین چالش مهم اختلالاتی است که در تکنولوژی اطلاعات بوجود میآید. دنیای فردا دیگر دنیای انسان نیست. اگر دوره قبل از مدرن دوره محوریت خدا و دوره مدرن دوره محوریت انسان و دوره پسامدرنیته دوران محوری طبیعت بود فردا این آهن هوشمند است که محور است. جهان در معرض چنین مصیبتهایی است و ما به عنوان یک انسان موحد چه سهمی در اداره جهان داریم؟ جز درگیریهای احمد خاتمی و سید محمد خاتمی، بهزاد نبوی و مرتضی نبوی و …. چه چیزی برای ادامه انقلاب مایه امیدواری است؟ آیا حوزههای علمیه ما وارد این مسائل شده و به دانشهای روز مسلط شدهاند؟ دانشگاههای ما در عرصه تولید علم کجا هستند و ما چه سهمی از معادلات ماتریالیستی داریم؟
دیدگاه