پایانِ ثبت نام کاندیداهای مجلس یازدهم، شروعِ رفاقت! رقابت یا خسارت!
*یادمان نرود،* تَنِ *رنج دیده* و *زخم خوردهی شهرستان های استان گیلان،* و *روح و روان مردم باحیای گیلان،* دیگر توان *نواختنِ شلاقِ* اختلاف و ادامهی درگیری قومی، قبیلگی و منطقه ای را نداشته و آمادگیِ مرورِ خاطرات تلخ گذشته و شنیدن نوایِ جدایی و صدایِ شکستن مرزهای جغرافیایی! را هم نخواهد داشت.
سلیمان صمدی رودباری؛
بالاخره پس از کِش و قوسِ فراوان، گپ و گفتِ پنهان، آمد و رفتِ به مجلسِ مردگان!، احتمالات و اضطرابات نامزدان، بیم و امید ساکنان، شایعات و سر و صدایِ آقایان، بی تابی و کم صبری بانوان، داغ شدن بازارِ انتخاباتیِ هم استانیان عزیز گیلانی، سَرَک کشی به زندگی شخصی دیگران، طرحِ باید و نبایدهای تحلیل سازان، ارزیابیِ عرصه توسط بازیگران، فیس و افادهی بعضی هواداران، تبلیغات پیش از موعدِ صحنه گردانان، هزینه کردِ غیر عادیِ برخی از ما بهتران، تخریب چهره و سابقهی رقیبان، بازسازیِ نگاه و صورت تایید نشدگان و گرفتاران!، *قول و قرار* و *وعده و وعیدِ* کاندیداها برای مردمان و بالاخره منت ِکشی!، قَسَم دهی، سوغات بَری، کباب خوری، التماس، پیشنهاد و تماس با ساکنان و… به انتهای خط پایان نزدیک و بسیاری از جویایِ نامان، سابقه نداران و البته تعدادی تجربه مندان و صاحب نظران!، ضمن حضور در مراکز ثبت نام، اقداماتی را برای آزمودن خود و اطرافیان، و شاید هم به دست آوردنِ *نام* و *نان!* و *نشان،* به انجام رسانند. در همین راستا و نظر به لزوم بهره برداریِ همِگان از راه طی شده توسط گذشتگان و جلوگیری از *باز تَکرارِ اشتباهاتِ* آیندِگان، مطالبی مورد اشاره قرار می گیرند.
*نکتهی آرزومندانه!* ای کاش *
می دانستیم* و *می توانستیم بدانیم* که:
-انتخابات، فصل امتحاناتِ دنیا و آخرتی،
-مجلس، جایِ آدم ها و اشخاص کاربلدی،
-نمایندگی، برازندهی مردانِ کاری،
-رقابت، صحنهی تمرین مردانگی،
-وکالت، تن پوش نوکری،
-رای، تیرِ سه شُعبه به قلب دشمنی،
-*تصویب قانون* و *نظارت بر آن،* وظیفه اصلی،
-پرچم عاشورا، چراغ واقعی،
-*نصیحت امام(ره)،* *کلام آقا(حفظه الله)* و *وصیت شهدا(ره)،* هادی و مهدیِ ابدی،
-انتخاب صُلحا، درمان قطعی،
-*بصیرت،* رمزِ *چشم کوریِ* فتنه گری،
-ادای تکلیف، وظیفه مومنین و همِگی،
-محرومین، مالکانِ نعمت و تاج شاهی،
-*گیلانیان،* صاحبان علم، تمدن و فرزانگی و ایرانیان، وارثان حقوق انسانی و حاکمیت الهی هستند.
*یادمان نرود،* تَنِ *رنج دیده* و *زخم خوردهی شهرستان های استان گیلان،* و *روح و روان مردم باحیای گیلان،* دیگر توان *نواختنِ شلاقِ* اختلاف و ادامهی درگیری قومی، قبیلگی و منطقه ای را نداشته و آمادگیِ مرورِ خاطرات تلخ گذشته و شنیدن نوایِ جدایی و صدایِ شکستن مرزهای جغرافیایی! را هم نخواهد داشت.
هر کَس که در *شیپور تفرقه* بِدَمد، قطعا دشمن است و هر آن که ادعای دوستی و رفاقت می کند، عملا دنبال *یکپارچگی* و *هم دلی* خواهد بود، پس این ماییم که باید اثبات کنیم، خواهان سعادتیم، یا دوست دارِ شقاوت و… .
پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
دیدگاه