مهاجرت به استان گیلان و ضرورت برنامهریزی برای ارتقای زیرساختها
ضروری است تا ارتباط میان مسأله مهاجرت و توسعه و نقش زیرساختها در جهتدهی به این امر در استان گیلان به جد مورد توجه قرار گیرد.
طی چند سال اخیر یکی از موضوعات مورد بحث در زمینه توسعه استان گیلان، مسأله تغییر الگوی مهاجرت جمعیتی به استان گیلان بوده است. در حال حاضر به نظر میرسد که تغییرات اقلیمی، بحرانهای اقتصادی و سیاسی، زندگی در نقاط مختلف کشور را با چالشهای تازهای روبه رو کرده است؛ چنین شرایطی باعث شده در برخی موارد امکان زندگی در برخی مناطق کشور از بین رفته و یا بخشی از ساکنان یک منطقه به دلیل عدم توانایی مقابله با چالشها تمایل به مهاجرت از آن منطقه داشته باشند. در چنین شرایطی استانهای شمالی کشور از جمله استان گیلان، به دلیل برخورداری از شرایط اقلیمی متفاوت، نزدیکی به دریا و تنوع منابع طبیعی از جمله نقاط مطلوب برای مهاجرت به شمار میروند.
در چند دهه گذشته استان گیلان اشکال مختلفی از مهاجرت جمعیتی را تجربه کرده است که غالبا در سه مدل طبقهبندی شدهاند. نوع اول مهاجرت از بخش شمالغربی کشور (عمدتاً از استان اردبیل) به استان گیلان میباشد که عمده تمرکز آن بر روی سکونت در شهر رشت بوده است. نوع دوم، خروج از روستاها و شهرهای کوچک به مقصد شهر رشت به عنوان مرکز استان و سایر شهرهای بزرگ استان را شامل میشود. سومین مدل مهاجرت که مهمترین نوع آن نیز محسوب میشود، مهاجرت از سایر مناطق کشور (خصوصا جنوب و مرکز کشور) به استان است که در یک دهه اخیر افزایش قابل توجهی پیدا کرده است. بررسیها نشان میدهد استانهای البرز، تهران، اصفهان، گیلان و مازندران به ترتیب پنج استان عمده مهاجرپذیر در کشور و دارای بالاترین میزان خالص مهاجرت هستند. بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران، بین سالهای ۱۳۹۰- ۱۳۹۵ استانهای البرز، گیلان و مازندران در صدر استانهایی بودهاند که فقط از تهران مهاجر پذیرفتهاند. مضافا در شرایط کنونی استان گیلان از حیث تراکم جمعیتی جزو ۳ استان اول کشور به شمار میرود. از بین این سه مدل مهاجرت جمعیتی، مدل سوم به این دلیل که به صورت گسترده در سطح مناطق شهری و روستایی استان در حال وقوع است (برخلاف دو مورد قبلی که بر روی شهر رشت متمرکز بود) و طیف وسیعی از گروههای اجتماعی و فرهنگی از نقاط مختلف کشور را در بر میگیرد، ماهیت متفاوتی دارد. درحالی که دو مدل اول منجر به تغییر الگوی زندگی شهری در مرکز استان شدهاند، مدل جدید مهاجرت سبب تغییر الگوی سکونت شهری-روستایی در کل استان خواهد شد. با این همه، بر اساس پیشبینی کارشناسان چنین برآورد میشود که با افزوده شدن روند مهاجرتها به استان گیلان، جمعیت استان طی ۱۰ سال آینده به شش میلیون نفر افزایش خواهد یافت و در نتیجه این امر بر کلیه جوانب حیات انسانی و محیطی در استان اثر خواهد گذاشت.
به طور کلی دو رویکرد به مسأله مهاجرت بیرونی به استان گیلان میتوان در نظر داشت. اول برخورد منفی با این امر و مقابله با مهاجرت که در این رویکرد بر جنبههای منفی ناشی از مهاجرت از سایر مناطق کشور به استان گیلان تاکید میشود. در این زمینه میتوان به افزایش نرخ بیکاری، تغییر الگوهای فرهنگی، تغییر کاربری اراضی، تخریب محیط زیست و… اشاره نمود. در رویکرد دوم مهاجرت به عنوان امری غیرقابل پیشگیری دیده میشود و چنین نظری وجود دارد که ایرانیان برای سکنی گزیدن در هر منطقه از کشور از آزادی کامل برخوردار هستند و این امر استان گیلان را مستثنا نمیسازد. علاوه بر این مهاجرت میتواند با ورود سرمایه انسانی و اقتصادی قابل توجهی همراه باشد. آنچه که در این میان غیر قابل مذاکره به نظر میرسد ضرورت هدایت آن در جهت صحیح به منظور کاهش مضرات ناشی از مهاجرت به استان و بهرهگیری از مزایایی است که ممکن است به همراه داشته باشد.
یکی از موضوعاتی که میتواند درخصوص ارتباط مهاجرت و توسعه استان مد نظر قرار گیرد تعامل میان زیرساختها، توسعه و مهاجرت است. چنین توافقی وجود دارد که زیرساختهای استان گیلان برای پذیرش حجم مهاجرت گسترده از آمادگی لازم برخوردار نبوده و افزایش جمعیت استان میتواند مشکلات اساسی برای کیفیت زندگی افراد ایجاد کند. مهاجرت گسترده نه تنها سبب افزایش شمار جمعیت و در نتیجه افزایش میزان نیاز به منابع و زیرساختها میشود بلکه تنوع گروههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در مهاجران سبب خواهد شد تا نیازهای متفاوتی در این حوزه پدید آید. از دیدگاه تخصصی اگر زیرساختهای اصلی به چند گروه عمده شامل حمل و نقل (زمینی، هوایی، دریایی)، مدیریت منابع و مصارف آب (منابع و مصارف آب، فاضلاب، رواناب)، سیستمهای مخابراتی و ارتباطی، تامین انرژی (برق، گاز و سوخترسانی)، تامین مواد غذایی و مدیریت پسماند تقسیم شوند؛ مسأله مهاجرت از خارج از استان دارای تاثیرات و تاثرات قابل توجهی است که میبایست به دقت مورد توجه قرار گیرند.
اصلیترین دلیل مهاجرت به استانهای شمالی از جمله گیلان، نیاز به منابع آبی و کم آبی در مناطق مرکزی و جنوبی کشور عنوان شده است. طبیعی است که به دنبال افزایش میزان جمعیت، افزایش میزان تقاضا برای مصارف شخصی، اقتصادی و عمومی منجر به افزایش میزان برداشت آبهای زیرزمینی و سطحی در استان خواهد شد. مصرف بیشتر آب نه تنها ممکن است منجر به آسیب منابع آبی منجر شود بلکه در خوشبینانهترین حالت نیاز به افزایش سرمایهگذاری و توسعه شبکههای آبرسانی را ضروری میسازد. علاوه بر این سبب افزایش نیاز آبی برای بخشهای غیرشهری (کشاورزی، صنعت و خدمات) خواهد شد. مدیریت منابع و مصارف آب خود تنها چالش در این حوزه تلقی نمیشود بلکه این امر مترادف است با تولید فاضلاب و پساب بیشتر که نیازمند مدیریت خاص خود خواهد بود. روشن است در حالی که در شرایط کنونی مسأله مدیریت فاضلاب یک مسأله حل نشده در استان به شمار میرود، افزایش مصرف آب ناشی از افزایش مهاجرتها به مسأله مدیریت فاضلاب دامن خواهد زد. چنین شرایطی ممکن است سبب شود تا موضوع آب که در حال حاضر به عنوان یک مزیت برای استان تلقی میشود در بلندمدت به یک چالش تبدیل شود.
شاید بتوان مسأله حمل و نقل را دومین موضوع مهم از بعد زیرساختی دانست. در سادهترین حالت، توسعه زیرساختهای حمل و نقل با میزان دسترسی به نواحی مختلف استان با یکدیگر و کل کشور ارتباط پیدا میکند. در شرایط فعلی شبکه حمل و نقل استان متمرکز بر روی توسعه حمل و نقل زمینی (جادهای) است که همین توسعه ناهمگون در شبکه موجود سبب شده تا استان گیلان همواره در زمان تعطیلات که با موج ورود مسافران روبرو میشود دچار مشکلات ترافیکی عدیدهای شود. بدیهی است که در صورت ورود مهاجرین دایمی به استان شبکه موجود توان لازم را برای پاسخگویی به نیازهای آتی نخواهد داشت. مضافا توسعه یافنگی زیرساختهای حمل و نقل ارتباط مستقیم با توسعه اقتصادی دارد. بدون توسعه همه جانبه در زیرساختهای حمل و نقل (از جمله شبکه ریلی، هوایی و دریایی) نمیتوان انتظار داشت تا مهاجرین آتی بتوانند تاثیر مطلوبی بر روی ساختار اقتصادی استان داشته باشند. لذا توسعه شبکه حمل و نقل از بعد کمی و کیفی به یک چالش مهم تبدیل خواهد شد.
از سوی دیگر جمعیت بیشتر نیاز به میزان منابع مصرفی بیشتری در حوزه انرژی را به دنبال خواهد داشت. انرژی الکتریکی، گاز و سوخت، به عنوان الگوهای رایج تامین انرژی در کشور به شمار میروند که با افزایش میزان مهاجرت به استان به شدت تحت تاثیر آن قرار خواهند گرفت. برای مثال لازمه تامین انرژی الکتریکی مورد نیاز، توسعه نیروگاههای موجود و توجه به الگوهای جدید تولید برق خواهد بود. در حال حاضر رویکرد تولید متمرکز انرژی در حال رنگ باختن بوده و توجه اساسی به سوی تولید انرژی از طریق نیروگاههای نامتمرکز جلب شده است؛ که میتواند به عنوان یک الگوی جدید در استان مطرح شود. مضافا استفاده از منابع مختلف تجدیدپذیر نظیر آب، باد، انرژی دریا و… میتواند در این خصوص مفید واقع شود. در زمینه تولید و توزیع سوخت مسأله بسیار بغرنجتر است. در سادهترین حالت وابسته بودن زنجیره تامین سوخت به مناطق مرکزی کشور و انتقال آن از طریق شبکه جادهای سبب بروز مشکلات زیادی در زمان وقوع ترافیک و انسداد مسیر خواهد شد. همانند حوزه حمل و نقل، حوزه انرژی وابستگی زیادی با توسعه اقتصادی جوامع داشته و تامین انرژی بخشهای مولد جدید نیازمند برنامهریزی مطلوب خواهد بود؛ به طوری که نه تنها افزایش تقاضای برای مصارف منابع انرژی سبب ایجاد خدشه در نظام مصرف فعلی و بخش مولد اقتصادی استان نشود؛ بلکه بتواند در جهت هدایت جمعیت مهاجر برای ورود به بخش مولد اقتصادی نیز مثمر ثمر واقع شود. بدیهی است این بخش نیز باید بر تامین پایدار منابع و اصلاح الگوی مصرف، متمرکز باشد.
موضوع دیگر رابطه میان افزایش جمعیت ناشی از مهاجرت و زیرساختهای ارتباطی است؛ چرا که افزایش جمعیت متناظر است با نیاز بیشتر به امکانات برقراری ارتباط جمعی. از سوی دیگر با تغییر گسترده در شبکههای ارتباطی قبلی (گذار از تلگراف و تلفن به شبکه دیتا) و به وجود آمدن نیازهای جدید و الگوهای جدید (نظیر شهر الکترونیک و دولت الکترونیک) ضرورت تغییر بنیادین در زیرساختهای ارتباطی پدید خواهد آمد. این حوزه، حوزهای است که بیش از سایر حوزهها دارای پیچیدگی خاص خود بوده و در طول زمان با سرعت بیشتری دچار دگرگونی شده است و در نتیجه نیازمند برنامهریزی پویاتری خواهد بود.
یکی دیگر از موارد بسیارمهم که بر روی سلامت و کیفیت زندگی انسانی و حتی محیط طبیعی اثر قابل توجهی دارد، موضوع مدیریت زباله و پسماند در استان است. بر اساس آمارها، از سال ۱۳۶۳ تا کنون بیش از ۱۰۰۰ تن زباله فقط در سراوان رشت انباشت شده است. در حال حاضر بیش از ۲۵ مرکز انباشت زباله در استان وجود دارند که با افزایش این جمعیت شمار این مراکز نیز افزایش خواهند یافت. از سوی دیگر چنین اظهار شده است که سرانه تولید زباله در روستاهای گیلان با شهرها برابری میکند که خود زنگ خطری برای مدیریت پسماند به شمار میرود. مضافا شیرابه حاصل از انباشت زبالهها به سفرههای زیرزمینی و رودخانههای استان منتقل شده و وارد چرخه تولید محصولات کشاورزی و دامی استان میگردد. چنین شرایطی سبب شکنندگی بیشتر و آسیبپذیرتر شدن محیط زیست استان شده و عدم وجود رویکرد جامع به مساله مدیریت پسماند در استان به این امر دامن زده است. بدیهی است که افزایش میزان مهاجرتها به استان با افزایش میزان تولید زباله همراه خواهد بود و تا زمانی که تدبیری برای این امر اندیشیده نشود، چالشی که در حال حاضر نیز توسعه استان را با خود درگیر ساخته است به ابرچالش توسعه استان بدل خواهد شد.
نکته دیگر اینکه گسترده شدن مهاجرت به استان سبب افزایش تمایل برای خرید زمینهای کشاورزی و تغییر کاربری آنها (به دلیل پایینتر بودن قیمت اراضی کشاورزی نسبت به اراضی دارای کاربری مصوب) شده و این امر در کاهش تولید محصولات کشاورزی نقش بسیار پررنگی خواهد داشت. نکته قابل توجه در مهاجرتهای صورت گرفته طی یک دهه اخیر، خرید زمینهای با مساحت بسیار زیاد از سوی برخی افراد در مناطقی از استان است که ممکن است با اهدافی نظیر شهرکسازی یا ترغیب مهاجرت یک گروه قومی یا فرهنگی خاص به یک منطقه صورت گرفته باشد که خود سبب تغییر الگوی سکونت در استان خواهد شد. جدا از پیامدهای اجتماعی حاصل از این شرایط، چنین امری ممکن است به نابودی چرخه تولید محصولات کشاورزی و دامی در استان منجر شده و در نتیجه زنجیره تامین مواد غذایی، خودکفایی کشاورزی و امنیت غذایی استان را به خطر بیاندازد.
از این رو ضروری است تا ارتباط میان مسأله مهاجرت و توسعه و نقش زیرساختها در جهتدهی به این امر در استان گیلان به جد مورد توجه قرار گیرد. امری که نه فقط باید برمبنای توجه به نیازها و فشار ناشی از ورود جمعیت مهاجر جدید به استان و نحوه مکانگزینی آنها در فضای جغرفیایی متمرکز باشد؛ بلکه میبایست از این وضعیت برای تبدیل مهاجرت از یک تهدید مخرب به یک نیروی مولد برای توسعه استان استفاده نماید. بدیهی است اگر در برنامهریزیهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تدابیری برای این منظور اندیشیده نشود، با مشکلات جدی در استان روبه رو خواهیم شد.
مهدی برنافر- دکتری شهرسازی و پژوهشگر
دیدگاه