اندر مصائب امدادرسانی در وضعیت بحرانی

ترس از کیسه جسد و خانواده‌ای که ۱۷۳ چادر گرفت

امدادرسانی در وضعیت بحرانی فراز و نشیب‌ها و تلخ و شیرین‌های زیادی دارد؛ از حادثه غرق شدن نفتکش سانچی تا سقوط هواپیمای ماهان تهران-یاسوج؛ از زلزله کرمانشاه تا سیل‌های زنجیره‌ای امسال؛ مواردی که مدیر ارتباطات جمعیت هلال احمر به بیان آنها می‌پردازد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از ایرنا، اواخر هفته گذشته در پایگاه امداد و نجات جاده‌ای و بین‌شهری در استان مازندران با همت جمعیت هلال احمر برگزار شد. در این دوره آموزشی که به مدت دو شب و سه روز برگزار شد، تعداد ۸۳ خبرنگار و ۱۷ تصویربردار و عکاس خبری رسانه‌های جمعی حضور داشتند که بعد از گذراندن این دوره، گواهینامه و تأییدیه رسمی دریافت می‌کنند.

در این میان آنچه مسلم است این است که ایران کشوری بحران‌خیز بوده و حوادث زیادی چه در دهه‌های گذشته و چه در سال‌های اخیر در آن اتفاق افتاده است؛ کما اینکه به گفته کارشناسان از ۴۰ نوع حادثه‌ای که در جهان وجود دارد، ۳۱ حادثه در ایران اتفاق افتاده است. بنابراین، این نیاز وجود دارد که خبرنگاران کارآزموده در حوزه بحران تربیت شوند تا بتوانند در شرایط بحرانی به مدیریت بحران کمک کنند.

روایت تجربه‌هایی از زلزله کرمانشاه

اسماعیل رمضانی، مدیرکل روابط عمومی و ارتباطات مردمی جمعیت هلال احمر در این دوره به روایت تجربه‌های چندساله در بحران‌های اتفاق افتاده پرداخت. رمضانی در گفت‌وگو با ایرناپلاس از فراز و نشیب‌های امدادرسانی در بحران‌های سال‌های اخیر می‌گوید.

رمضانی می‌گوید: در زلزله کرمانشاه من یادم هست که یکی از دوستان گلایه‌ای به من کرد و هنوز آن گلایه در ذهنم مانده است و چند بار در جاهای مختلف آن را بازگو کرده‌ام. دوست ما اصرار داشت که خیلی زود به منطقه اعزام شود. هواپیماهایی که به منطقه می‌رفتند یا نظامی بودند یا هلی‌کوپترهای جمعیت هلال احمر بود. در نهایت با یکی از هواپیماها به منطقه اعزامش کردیم. بعد از چهار روز برگشت و گفت: «این چه بود که ما را با آن فرستادی؟» گفتم: «مشکل چه بود؟ خودت که می‌دانستی هواپیما نظامی بود.» گفت: «پر از کیسه جسد بود. حالم به هم خورد تا رسیدم به منطقه.» گفتم: «تو به‌عنوان خبرنگار بحران که از کیسه جسد حالت به هم می‌خورد، از خود جسد، خون و اتفاقاتی که آنجا قرار است بیفتد چه حالی خواهی شد؟»

کسی که از کیسه جسد می‌ترسد نمی‌تواند خبرنگار بحران باشد

وی توضیح داد: ما به‌عنوان خبرنگار بحران اگر انتخاب کردیم که در این حوزه کار کنیم باید همه اینها را در نظر بگیریم. یعنی بدانیم که احتمالش هست که در بدترین شرایط ممکن قرار بگیریم. آیا کسی که از کیسه جسد می‌ترسد گزینه خوبی برای خبرنگار بحران می‌تواند باشد؟ در وضعیتی که با انواع و اقسام اتفاقات مواجهه می‌شویم! در همان زلزله کرمانشاه یکی دیگر از دوستان درخواست کرد به منطقه برود و ما با گروه دیگری او را فرستادیم. به محض اینکه به منطقه رسید برای من یک عکس از یک آب معدنی فرستاد که تاریخ مصرفش گذشته بود. گفت شما دارید آب معدنی تاریخ مصرف گذشته بین مردم توزیع می‌کنید، من این خبر را پخش می‌کنم.

مدیرکل روابط عمومی و ارتباطات مردمی جمعیت هلال احمر تصریح کرد: به او گفتم آب معدنی‌های ما برچسب قیمت ندارد و این بطری که شما فرستادی برچسب قیمت دارد. ما آب معدنی را از بقالی نمی‌خریم. به کارخانه‌ها سفارش می‌دهیم و آنها برای ما برچسب جدا می‌زنند و غیرقابل فروش است. آنچه شما پیدا کردید مال ما نیست و در انبارهای ما نیست. حالا یک نفر یا یک نهاد مردمی آورده و کسی هم به این موضوع دقت نکرده است. این موضوع را لطفاً خبری نکنید. این خبر به همه آدم‌هایی که آنجا هستند آسیب می‌زند وقتی این خبر را بشنوند دیگر آب معدنی‌های ما را مصرف نمی‌کنند. این یک مورد بوده، نمی‌شود که به همه تعمیم داد. نه فقط این مورد که همه اجناس ما همین‌طور است. چادر ما که آرم هلال روی آن است رایگان است. کسی حق ندارد چادر با برچسب هلال را بفروشد. خلاصه ما گفتیم الان وقت منتشر کردن این خبر نیست، اما گوش نکرد و خبر را منتشر کرد و تا یک هفته جزو پربیننده‌ترین خبرها بود. بعد ما کلی تکذیبیه زدیم اما مگر اثر دارد؟ هیچ‌وقت به‌اندازه آن خبر دیده نمی‌شود.

مروری بر حادثه تهران-یاسوج

رمضانی افزود: در حادثه سقوط هواپیمای تهران-یاسوج یادم هست که همه اصرار می‌کردند آدم‌هایی که در این هواپیما بودند، زنده هستند. خبری آمده بود یا این مضمون که زنی آمده و ادعا کرده است که شوهرش در این هواپیما بوده و به من زنگ زده و زنده است. حالا بعد یک سال که ما در آن منطقه رفتیم و پرس و جو کردیم، فهمیدیم این زن را نیروی انتظامی گرفته است و اصلاً شوهر ندارد. همین ماجرا شروع جریانی شد که «آقا آدم‌های این هواپیما زنده هستند.» همان موقع من با یکی از بچه‌های امدادگر تماس گرفتم و گفتم بر اساس تجربه‌های قبلی به نظر تو مسافران این هواپیما زنده هستند؟ گفت این هواپیما با این سرعت که به کوه زده است، اگر از یک فیزیکدان که عدد و رقمِ فشار وارده بر این هواپیما را می‌فهمد، بپرسید به ما می‌گوید که فشار وارد شده به این هواپیما و مسافران را هیچ موجود زنده‌ای نمی‌تواند تحمل کند. قطعاً مرده‌اند و بدنشان هم متلاشی شده است.

نکته دیگر که به بچه‌هایمان هم گفتم که به‌هیچ‌وجه از بدن متلاشی شده مسافران هواپیما عکس نگیرند و هر کس این کار را بکند من شخصاً پیگیری می‌کنم. حق ندارید این کار را بکنید. هیچ خانواده‌ای دوست ندارد بدن متلاشی شده عزیزان و بستگانش را ببیند و در فضای مجازی منتشر شود. این از لحاظ انسانی و اخلاقی درست نیست، اما باز عکاس یکی از خبرگزاری‌ها متأسفانه چنین عکسی را منتشر کرد.

وی اظهار کرد: بعدها که بچه‌های هلال احمر به آنجا رفته بودند می‌گفتند بزرگ‌ترین قطعه‌ای که پیدا کردیم، یک نیم‌تنه بود. این یعنی اینکه از همان لحظه اتفاق همه سرنشینان در گذشته بودند.

غرق شدن کشتی نفت‌کش سانچی

این ماجرا را ما در حادثه غرق شدن کشتی سانچی هم داشتیم. متأسفانه در برخی موارد ما به‌عنوان یک رسانه می‌آییم یک امیدواری کاذب به جامعه می‌دهیم. در حالی که کارشناسان از همان اول گفتند سرنشینان این کشتی مرده‌اند. محموله نفت‌کش سانچی نفت فوق سبک با درجه اشتعال بسیار بالا بود که این موجب آتش‌سوزی فوق‌سریع کشتی شد. این دما را از چند کیلومتری کسی نمی‌تواند تحمل کند و بدن انسان تاب تحمل این دما را ندارد. بعد چند روز که خبر قطعی منتشر می‌شود به دلیل امیدی که از بین رفته، یأس، ناامیدی، تلخ‌کامی فضای جامعه را می‌گیرد. لازم است که ما به‌عنوان خبرنگار به این فضای یأس‌آور توجه کنیم.

دردسر ویدیوهای بدون زمان و مکان

مدیرکل روابط عمومی و ارتباطات مردمی جمعیت هلال احمر هشدار داد: نکته دیگر اینکه ویدیوها و عکس‌هایی که در این مواقع منتشر می‌شود، زمان و مکان مشخصی ندارد. یعنی ممکن است ویدیو مربوط به یک زمان و یک حادثه دیگری باشد. خودم شخصاً یک ویدیو را پیگیری کردم که یک نفر جلوی دوربین زار می‌زد که من هیچ چیزی نگرفتم. گفتم که این فرد را پیدا کنید ببینید کجاست. جالب است که این کلیپ را برای صلیب سرخ هم فرستاده بودند با این هدف که بگویند هلال احمر به اینها چادر نمی‌دهد. معلوم شد کلیپ برای ۱۴ ساعت بعد از زلزله است و فردا بعدازظهر خانواده‌اش آمده‌اند و او را به کرمانشاه منتقل کرده‌اند، اما ۱۰ روز بعد از زلزله این ویدیو باز می‌چرخید. همین ماجرا برای آب و غذا و دیگر کالاها هم اتفاق می‌افتد. یا ماجرای آمبولانس هلال احمر که کلیپش پخش شد. این ویدیو برای سال ۸۹ بود؛ یعنی ۱۰ سال پیش. این آمبولانس در مانور میراث فرهنگی با چند نفر تصادف می‌کند. از سه سال گذشته، حداقل سه بار من این کلیپ را دیده‌ام و به من زنگ می‌زنند که جریان این کلیپ چیست؟ من هم هر بار باید توضیح بدهم که داستان چیست. برای همین، شما وقتی ویدیو را منتشر می‌کنید، لازم است حتماً درباره آن توضیح دهید و زمان و مکان را بگویید.

صف‌هایی که شکل نمی‌گیرند

در حوادث چند مشکل داریم که واقعاً نمی‌دانیم که چطور باید حلش کنیم. یک بار ما به میانمار رفتیم. یک میلیون نفر آدم از وسط جنگ، رودخانه، جنگل و کروکودیل هر چه که شما فکرش را بکنید، گذشته‌اند و به مرز بنگلادش رسیده‌اند و در این شرایط وحشتناک زندگی می‌کنند. ما رفتیم آنجا کالا توزیع کنیم. کامیون که می‌آمد، این آدم‌ها با نظم، پشت سرهم و تک‌تک یک کیلومتر صف می‌بستند. جنسشان را می‌گرفتند و می‌رفتند؛ فیلم‌هایش را هم داریم. آدم‌های بدوی هم هستند. اما در لرستان، خوزستان و بدتر از آن در سرپل ذهاب مگر جرئت می‌کردی جنس توزیع کنی؟ اساساً ربطی هم به بحران ندارد. شما یک نذری هم بخواهید بدهید، با همین داستان مواجه می‌شوید.

کاسبی با چادر در وضعیت‌های بحرانی

وی توضیح می‌دهد: یک کامیون وارد شهر می‌شد، از زمین و آسمان به آن حمله می‌کردند. با توجه به تجربه سیل گلستان، ما شرایط در لرستان را پیش‌بینی می‌کردیم، بنابراین قبل از اینکه سیل بیایید، تمام انبارهای آنجا را پر کردیم. اما پس از سیل لرستان، ما به هر زبانی گفتیم که شما در پلدختر هشت هزار و پانصد خانوار هستید و ما به‌اندازه ۱۵ هزار خانوار جنس آوردیم و اصلاً نگران نباشید به همه شما می‌رسد؛ کسی گوش نکرد و در همان دو سه روز اول وضعیتی بود که ما واقعاً نمی‌توانستیم چیزی توزیع کنیم. این موارد ساده کار ما را لنگ کرده بود.

در یک خانواده ۱۷۳ چادر گرفتیم

مسئله دیگر، مسئله توزیع چادر است. متأسفانه در وضعیت‌های بحرانی توزیع چادر تبدیل به کاسبی می‌شود. یعنی با هزار دوز و کلک و خواهش و تمنا مردم چادرهای اضافی می‌گیرند. الان یک چادر دو میلیون تومان قیمت دارد. در زلزله کرمانشاه تولید یک چادر ۷۰۰-۸۰۰ هزار تومان برای ما تمام می‌شد و در بازار یک میلیون تومان می‌ارزید. در زلزله کرمانشاه حداکثر باید ۳۰ هزار چادر پخش می‌کردیم، شما بگو ۴۰ هزار تا، نه ۵۰ هزار تا؛ شاید باورتان نشود اما ۱۰۴ هزار عدد چادر توزیع کردیم. در یک خانواده، ۱۷۳ چادر گرفتیم. برای اینکه بزرگی این عدد را متوجه شوید جالب است بدانید یک کانتینر هلال احمر، ۱۰۰ عدد چادر حمل می‌کند. در یک انبار ۱۴۷۳ چادر گرفتیم؛ یعنی ۱۴ کانتینر. چطور اینها را آنجا برده‌اند؟

من به شوخی به دوستانمان می‌گفتم که آقا در سال ظرفیت نساجی ما ۳۰-۴۰ هزار عدد است و قیمت تمام شده‌اش برای ما ۸۰۰ هزار تومان است، حالا در کرمانشاه می‌فروختند ۳۰۰ هزار تومان! گفتم آنجا بخریم به‌صرفه‌تر است و ۵۰۰ هزار تومان سود می‌کنیم. یعنی وضعیت طوری می‌شود که هر کسی می‌خواهد به هر نحوی به چادر برسد. در واقع تبدیل به یک کاسبی پر رونق می‌شود. در حالی که ما بر اساس قانون اینها را رایگان برای کسانی که آسیب دیده‌اند توزیع می‌کنیم.

بعضی از خانواده‌ها حاضر به ترک کانکس نیستند

رمضانی در پایان می‌گوید: ماجرای کانکس در شرایط بحرانی هم داستان خودش را دارد. کانکس بزرگ‌ترین و غیرممکن‌ترین اشتباه است. موضوعی که می‌دانی هم باید انجامش بدهی و هم می‌دانی که توزیع‌اش هم درست نیست. در واقع چاره‌ای غیر از این ندارید. هنوز هم بعضی از خانواده‌ها اگر به آنها خانه هم بدهی حاضر به ترک کانکس نیستند. مستأجری که قبل از زلزله در خانه استیجاری می‌نشسته حالا به‌اندازه یک کانکس که می‌شود ۱۲ متر، زمین دارد.

Share