به ۱۰ نفر اول اصولگرایان بگویید بروید کلاه بیاورید، میروند سر میآورند| لاریجانی یک رجل سیاسی فعال است
باهنر گفت: ما در جوانگرایی و درجا زدن بر مدیران پیر، متاسفانه افراط و تفریط داریم، من همواره مثال میزنم که نیروهای مسلح را درنظر بگیرید زمانی که کسی میخواهد امیر یا سردار شود ابتدا باید ستوان، سروان، سرگرد و سرهنگ شود بعد اگر کار مهمی کرده بود به درجه امیری میرسد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از رسالت، محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نایب رئیس سابق مجلس شورای اسلامی، آن قدر تجربه دارد و به واسطه هفت دوره نمایندگی مجلس، به حدی مشکلات کشور را از نزدیک لمس کرده که گفت و گو با او در وقت محدود ناقص بماند. او از سه دولت قبل و نقص نظام پارلمانی و تحزب کشور گفت و سخنانش را با آرزوی کناره گیری کسانی به پایان برد که آن قدر به پست ها چسبیده اند که فقط ملک الموت می تواند ملت را از دستشان نجات دهد. متن گفت و گو با محمدرضا باهنر خواندنی است.
*شنیده شده شما، ناطق نوری و علی لاریجانی و جامعه روحانیت مبارز میخواهید خط خود را از اصولگرایی جدا کنید؛ آیا این موضوع صحت دارد؟
«این مباحث معمولا نزدیکی انتخابات مطرح میشود و بیشتر هم شایعاتی برای متزلزل کردن جبهه انقلاب است، ما در حزبهای اصولگرا و هم اصلاح طلب مشکل اساسی داریم ، به این دلیل که حزب جامع، کامل و فراگیر نداریم و به انتخابات که نزدیک میشویم صحبت و بحث در این موراد افزایش پیدا میکند، ما هدف و چشم اندازمان رسیدن به صددرصد است اما همیشه موفق نمیشویم اغلب به ۸۰، ۹۰ و برخی مواقع ۷۰ یا ۶۰ درصد میرسیم، اما در این بین رفقا تلاش می کنند که به هدف نرسیم.تا آن جایی که من اطلاع دارم آقای ناطق نوری با اصرار و خواهش ما درنهایت میگویند من احساس تکلیف میکنم اما عالم سیاست نیستم و نظر سیاسی او بروز پیدا نمیکند و این که برخی میگویند احتمال حضور لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد طبیعی است، زیرا او یک رجل سیاسی و فعال است.»
«اگر بخواهیم اصولگراها را در یک طیف درنظر بگیریم، از نظرات و عقیده های تند و تیز و خالص تا نظرات معتدل و برخی بسیار محافظهکار وجود دارد، من همیشه این مثل را زدم که اگر طیف اصولگرایی را یک ستون صدمتری ببینید اگر به ۱۰ نفر اول بگویید بروید و یک کلاه بیاورید میروند سر میآورند، ۱۰ نفر آخر هم حاضرند در یک شب تاریک و آهسته در گوش ما بگویند ما اصولگرا هستیم اما به کسی نگویید ما زن و بچه داریم ! مهم این است که باید این دو سر طیف را به هم نزدیک کرد، حال بعضی مقداری عجول هستند و میگویند چرا آنقدر برای هماهنگ کردن زحمت میکشید صفوف اول و آخر را کنار بگذارید و وسطیها را دریابید، اما با این روش تعداد افراد کاهش پیدا میکند، در انتخابات و رقابت سیاسی، عدد حرف جدی را میزند مصلحت نیست به راحتی عدهای را از دست بدهیم، با این حال رساندن این طیفها به یکدیگر مقداری مشکل است. اگر کسی که وسط می ایستد و میخواهد مدیریت کند تنها یک اقدام کند و صف اولیها به او میگویند عجب مدیر لیبرالی است و آخریها هم میگویند عجب انسان تندرویی است، درصورتی که یک اقدام بیشتر نکرده است اما هرکس از پنجره نگاه خود به این عمل نگاه میکند، بنابراین، این مسئله میتواند شایع شود و تندروها بگویند باهنر میخواهد خطش را جدا کند و فلان کار را کند و صف آخریها میگویند این هم که به تندروها پیوست و دیگر به درد نمیخورد، این مشکلات وجود دارد، اما پاسخ یک کلمهای من این است که مانند دیگر انتخابات ما تلاشمان را میکنیم تا به وحدت حداکثری برسیم.»
*میخواهید میانه کار را بگیرید.
«البته حضرت آیت الله مهدوی کنی هم میگفتند این وحدت ما، وحدت فلسفی نیست بلکه ما میخواهیم یک ائتلاف بهوجود آوریم .ممکن است تندروها در این ائتلاف مواضع خودشان را داشته باشند و کندها هم مواضع خودشان را، اما میخواهیم به شکلی مشترک کار کنیم، درحال حاضر چشم اندازمان وحدت حداکثری است.»
*آیا در انتخابات پیش رو این اتفاق میافتد؟
«ابتدای صحبتم عرض کردم، اما اینکه آیا این اتفاق میافتد یا خیر؟ بله، به طورمثال درجریان انتخابات ۹۶ ریاست جمهوری با اینکه برنده نشدیم اما به وحدت رسیدیم و درنهایت ۴۰ درصد رای متراکم را جمع کردیم، درحالی که در انتخابات ۹۲ اینطور نشد، ۴ رای ۱۰ یا ۱۲ درصدی بهدست آوردیم، نباید این نقطه از دیدگاه شما سیاه و سفید باشد بلکه این یک طیف است.»
*باز هم شنیدهها حاکی از این است که شما علاقه دارید علی لاریجانی برای انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند، آیا این را تایید میکنید؟
«به نظر من در انتخابات ریاست جمهوری دو یا سه نقد جدی وجود دارد، متاسفانه علیرغم این که رسانهها در این زمینه خوب کار و تلاش میکنند اما انتخابات ریاست جمهوری درکشور ما به یک انتخابات هیجانی تبدیل شده است. یعنی اگر این سه رئیسجمهور اخیر را درنظر بگیرید آقای خاتمی، احمدینژاد و حسن روحانی، شاید تا ۵ ماه پیش از انتخابات اصلا کسی فکرنمیکرد اینها رئیسجمهور شوند.
بعد از منتخب شدن خاتمی برای تبریک رفتیم و گفتم کابینهات چیست و میخواهی چکار کنی؟ خندید و گفت من اصلا تصور نمیکردم رئیسجمهور شوم که فکر کابینه و برنامهای داشته باشم.
احمدی نژاد هم که خودش الهام گرفته بود، اما حال جدای از این موضوعات تا اسفند ماه قبل ازانتخابات حتی در استانها کسی حاضر نبود ستاد انتخاباتی به او بدهد اما یک دفعه رای آورد و رئیسجمهور شد.
روحانی هم اگر چند مسئله اتفاق نیفتاده بود انتخاب نمیشد، اگر مرحوم هاشمیرفسنجانی به عنوان کاندیدا رد صلاحیت نمیشد، اگر عارف با اصرار کنار نمیرفت، اگر دوستان ما به جای ۴ نفر یک نفر را معرفی کردند و درنهایت اگر هرکدام از این اتفاقات نمیافتاد روحانی رئیسجمهور نمیشد، او ۳۰۰ یا ۴۰۰ هزار بیش از حد نصاب رای آورده بود، ابر و باد و مه و خورشید و فلک جمع شدند تا روحانی رئیسجمهور شد. عملکرد رسانه ملی زمان انتخابات قوی میشود و مناظرههایی میگذارد و شاید هم ۸۰ درصد از مردم این مناظرهها را میبینند، من در این باره حرفی زدم اما برخی میگویند چرا میگویی؛ به نظر من اگر شورای نگهبان مقداری در نظارتهایش کوتاه بیاید در مناظرهها میدانید چه کسی برنده میشود؟ یک نمایشگردان(شومن) برنده میشود، یعنی هرکس که بتواند طرف مقابل را لوله و رکب بزند برنده است، به طور مثال بگوید راستی شما آن روز در فلان مکان گازانبری برخورد کردید، کافی است در صحبتهایش به برخورد گازانبری اشاره کند و به یک باره یک میلیون رای جابهجا میشود، یا بگوید آقا شما برو بچهها و خانوادهات را جمع کن و با این توهین ها رای جمع میکند و تمام !
برخی از لاریجانی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری بعدی یاد میکنند، من هم موافقم و به شدت فکر میکنم لاریجانی میتواند رئیسجمهور خوبی باشد، اما این که آیا زمینه رای دارد یا خیر، به زمین میخورد و خرابش میکنند یا نه، هنوز قضاوت زودی است. درحال حاضر باید انتخابات مجلس را بگذرانیم تا ببینیم در آینده چه اتفاقاتی میافتد.»
*نظر شما در مورد جوانگرایی و ورود نسل جدید به عرصه سیاسی کشور چیست؟
«ما در جوانگرایی و درجا زدن بر مدیران پیر، متاسفانه افراط و تفریط داریم، من همواره مثال میزنم که نیروهای مسلح را درنظر بگیرید زمانی که کسی میخواهد امیر یا سردار شود ابتدا باید ستوان، سروان، سرگرد و سرهنگ شود بعد اگر کار مهمی کرده بود به درجه امیری میرسد، اگر بنا باشد یک جوان متدین و پاک اما کم تجربه را از روز اول سرکار بیاوریم و بگوییم شما بچه خوبی هستی برو امیر و سردار شو درست نیست، این کار افراط و تفریط محسوب میشود. پلههای ترقی باید یکی پس از دیگری طی شوند . گاهی ممکن است به صورت استثنا نیروهای مسلح بگویند جایگاه سرهنگی خالی است اما چون نیرو نداریم یک سرگرد در این جایگاه میگذاریم اما هیچ وقت سروان را در این جایگاه نمیگذارند.اشکال ما این بوده که نیروهای پشت سر خودمان را بالا نکشاندیم و تربیت نکردیم، وزیر شدن جای آزمون و خطا نیست که ما جوانی کم تجربه سرکار بگذاریم ببینیم چه میشود، حتی نمایندگی و استانداری هم پست مهمی است، البته کسی که متدین و هوش بالا و هنر خوبی داشته باشد میتواند این پلهها را سریعتر طی کند اما باید این پلهها را بالا برود، البته اگر یک مدیریت سطح بالا باشد استعداد جوانان را زودتر شناسایی میکند ، بعضی از کشورها هستند که مدیرانشان را از دبستان کشف میکنند که آیا این شخص میتواند در آینده پزشک ماهر، مهندس زبردست یا مسئولی شود؟»
«جوانگرایی یک فرایند است ک باید طی شود، اما یک شرط هم دارد، متاسفانه نسل ما آنقدر به این پستها چسبیده که فقط ملکالموت باید ملت را نجات دهد، قبل از ملک الموت حاضر نیستند به هیچ قیمتی کنار بروند و این هم توصیه ما به همردیفهای خودمان است که راه ها را باز کنید ان شاالله جوانان به میدان بیایند.»
* به نظر شما این عرصه و فرایند آماده شده؟
«درحال حرکت و راهاندازی است اما این یک فرایند طولانی است و از یک جهت باید نیروهای بالا، جانشینان خودشان را پرورش و اختیار دهند و موقعیت و مسئولیت به آنها بدهند تا برای ردههای بالاتر آماده شوند.»
دیدگاه