نظر شمس لنگرودی درباره بیانیه «ضد تحریم»
شمس لنگرودی گفت: متأسفانه صلح و آرامش، بویژه در منطقه ما و در کشورهای پیرامونی، بیشتر، حکم زنگ تنفس را دارد. گویی هر چه امکانات علمی زندگی جهانیان را به سوی راحتی بیشتر بشر پیش میبرد، امکاناتی هم برای جنگطلبان زیادهخواه فراهم میآورد و مردم معمولاً به پارچهای میمانند که گرفتار بین دو تیغه قیچی سیاستمداران هستند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، شمس لنگرودی شاعر و نویسنده در یادداشت خود نوشت: درباره بیانیه اخیر هنرمندان پیرامون تحریم توجه به این نکته مهم است که کار سیاسی در واقعیت، کار احزاب است؛ احزابی که در طولانی مدت شکل گرفتهاند و نماینده اقشار مختلف جامعه هستند و در بزنگاههای سیاسی مطالبات و نیازهای مردم را پیگیری میکنند؛ اما زمانی که حزبی وجود ندارد، روشنفکران و هنرمندان به ناچار وارد عرصههای سیاسی میشوند و این در حالی است که اهل فرهنگ و هنر عموماً چندان علاقهای به اقدام سیاسی ندارند. در سراسر دنیا این حزبها هستند که کار خط دادنهای سیاسی را برعهده دارند؛ در غیاب این احزاب است که هنرمندان وارد میشوند. کار سیاستمداران، اصولاً مقطعی و پاسخ دادن به مشکلات و مسائل مقطعی مختلف مردم است. کار هنرمندان درازدامنتر و تأثیرش وسیعتر و عمیقتر است. احزاب میتوانند برای مستقر کردن دیکتاتوری و یا دموکراسی مبارزه کنند اما زمینهساز این مسائل کلان فرهنگمداران هستند.
برخی درباره تهیه، تنظیم و امضای بیانیه هنرمندان درباره تحریمها معتقدند که این کارها فایدهای ندارد و در واقع کار کردن در خلأ است. از نظر من این نگاه بسیار بدبینانه و انفعالی است. در جهانی که جنبیدن یک برگ هم در نظم کهکشانها تأثیرگذار است چطور میشود گفت چنین کاری بینتیجه و بیفایده است. کار فرهنگی قرار نیست تأثیر سیاسی آنی بر روندهای موجود بگذارد بلکه میخواهد صدای بخشی از مردم را به گوش دیگر مردم جهان برساند.
در نزد مردم معمولاً اهل فرهنگ و هنر موجهتر از سیاسیون بوده و هستند. همین حالا هم برخی از سیاستمداران به این نکته تأکید دارند که بهتر است برای پیشبرد اهداف سیاسی شان از برخی چهرههای شناخته شده حوزههای فرهنگ و هنر استفاده کنند. آنها خودشان هم میدانند که مردم به هنرمندان خود بیشتر از سیاستمداران اعتماد دارند و این هنرمندان هستند که دایره نفوذ گستردهای بین اقشار مختلف دارند.
سیاستمداران با مغز مردم و هنرمندان با قلب مردم سر و کار دارند. آنهایی که تحریمها را وضع میکنند عموماً میگویند که میخواهند با این تحریمها حکومتها را سرنگون کنند. اما کدام حکومت را سراغ دارید که با تحریم سرنگون شده باشد؟ سیاستمداران امریکایی هم حتماً به این نکته واقف هستند که تحریم یکی از اثرات استیصال است. وقتی به استیصال میرسند و دیگر نمیدانند برای مقابله و رویارویی با یک حکومت چه باید کنند، تحریمها را در رأس امور قرار میدهند. از طرفی میگویند مردم تحت تأثیر این تحریمها قرار نمیگیرند. این حرف از اساس بیمورد است. من تحصیلاتم در حوزه اقتصاد بوده و این یک درس ابتدایی است که در دو برهه ثروتمندان ثروتمندتر میشوند و قدرتمندان قدرتمندتر. یکی وقتی جامعهای در حال رشد، پیشرفت و مدرن شدن است و دیگری زمانی که جامعهای دچار بحرانهای اقتصادی میشود. تحریمکنندگان به این مسأله وقوف ندارند؟ امکان ندارد. در این فشارها، مردم هستند که پایمال میشوند. برای یک ثروتمند که آمپول سرطانی یک میلیونی، با ده میلیونی تومانیاش فرقی ندارد. این فشار بر مردم تحمیل خواهد شد.
این بیانیه میخواهد از موضع فرهنگی صدای بخشی از مردم ایران باشد که از تحریمها آسیب جدی میبیند. میخواهد جامعه جهانی را به صورتی جدیتر متوجه ظلمی کند که بر مردم عادی ایران خواهد رفت.
دیدگاه